زهره هادی، خواهر شهید گمنام ابراهیم هادی، در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، با اشاره به اینکه اگر امروز ابراهیم در جمع ما زندگی میکرد، مطمئناً بزرگترین دغدغهاش امر به معروف و نهی از منکر بود، عنوان کرد: امام حسین(ع) تأکید ویژهای بر این مسئله داشتند به طوری که میفرمایند: «جامعهای که در آن امر به معروف نشود به بیراهه خواهد رفت»؛ شهدا در این عرصه اقدام کردند، عمل هم کردند، به نتیجه هم رسیدهاند.
وی در ادامه گفتههای خود، افزود: اگر ابراهیم را اکنون در مقابل خود ببینم، احساس شرمندگی میکنم، چراکه در برابر باری که بر روی شانههایم گذاشته، کوتاهی کردم، رزمندگان در دوران دفاع مقدس و جبهه که برای خودش دانشگاه بزرگی بود، در برابر توپ و تانک ایستادگی کردند، در جامعه امروز هم من به جاهای مختلف کشور سفر خواهم کرد تا پیام شهدا را به مردم برسانم.
هادی در ادامه گفتههای خود با اشاره به موضوع اتلاف وقت در زندگی، عنوان کرد: با یک محاسبه سرانگشتی متوجه وقتهای تلف شده بسیاری میشویم که باید برای آنها پاسخگو باشیم، علیرغم اینکه امکانات آن زمان تا به امروز 180 درجه تغییر کرده اما آن سالها بچهها به خوبی از فرصتهایشان استفاده میکردند و حتی برای زمانهای تلف شده خود برنامهریزی داشتند.
وی ادامه داد: ای کاش دوباره زمان تکرار میشد و در کنار شهدایی که امروز در میان ما نیستند، در کلاس درس عاشقی همراهشان میشدیم، خدا میداند آنها در چه مکتبی آموزش دیده بودند؛ هر اندازه امروز در کلاسهای اخلاق و معرفت شرکت کنیم، باز هم نمیتوانیم به آنها برسیم.
مدافعان حرم، یادگاران شهدای 8 سال دفاع مقدساندخواهر شهید ابراهیم هادی در ادامه گفتههای خود با بیان اینکه امروز چنان در خواب غفلت فرو رفتهایم که هر چه تاریخ ادامه یابد باز هم نمیتوانیم شهدا را به خوبی بشناسیم و آنان را درک کنیم، اظهار کرد: با این حال آنان زندهاند، ما را تنها نگذاشتند و مدافعان حرم را با ما همراه کردند، مدافعانی که الگویشان شهدا و به تبع آن امامان(ع) بوده است.
وی بیان کرد: شهید مدافع حرم، هادی ذوالفقاری، کسی بود که قدم به قدم با کتاب ابراهیم همراه شد و طبق آن جلو رفت، برنامهریزیاش را انجام داده بود تا هم برای دفاع به سوریه برود و به بیان خودش حقی که بر گردنش بود را به مردم ادا کند و هم تحصیلاتش را ادامه دهد.
شرکت در کلاس درس علامه جعفری و آیتالله مجتهدیهادی افزود: با توجه به اینکه منزل افراد برجستهای همچون آیتالله مجتهدی و علامه جعفری در محله ما بود، کلاس درس این بزرگان، اولین مکانی بود که ابراهیم قبل از حضور در میان مردم در آنها شرکت میکرد.
وی با بیان اینکه امروز نتوانستهایم درسهای تاریخ اسلام را به خوبی فرا بگیریم، اضافه کرد: ابراهیم و دوستانش از اولین گروههایی بودند که با آغاز جنگ تحمیلی به جنوب اعزام شدند و این در حالی بود که بسیاری از این افراد با آن سن کمی که داشتند حتی دوره سربازی را هم نگذرانده بودند.
وی با اشاره به تأکید شهید ابراهیم بر مسئله حجاب، بیان کرد: ابراهیم همیشه با من مثل یک رفیق رفتار میکرد، هیچ وقت حجاب و چادر را به اجبار به من تحمیل نمیکرد بلکه مانند یک دوست من را با زیبایی حجاب آشنا میکرد و این مسئله برای من امتیاز بزرگی محسوب میشد.
بازی والیبال و تنیس وسط حیاطخواهر شهید هادی با بیان اینکه کُشتی باستانی، والیبال و تنیس روی میز از ورزشهای مورد علاقه ابراهیم بود، ادامه داد: من و خواهرم نیز دوست داشتیم این ورزشها را یاد بگیریم؛ با اینکه منزلمان کوچک بود ابراهیم بساط بازی والیبال و تنیس را در خانه راه میانداخت، به خواستههای درونیمان توجه میکرد، برایمان وقت میگذاشت و ساعتها سرگرممان میکرد.
وی با بیان اینکه ابراهیم همیشه پا به پای پدر در هیئتها و مراسم مذهبی حضور داشت، گفت: زمانی که 11 ساله بودم، پدرم را از دست دادم، اما این مسئله همیشه برای من سوال بود که پدرم چه چیزی را در ابراهیم میدید و چگونه او را تغذیه کرده بود که قبل از فوتش یادآوری میکرد، ابراهیم تنها کسی است که نام مرا بعد از مرگم زنده نگه خواهد داشت.
ابراهیم همیشه از خانواده شروع میکردوی با اشاره به تأکید شهید هادی در خصوص توجه به خانواده، بیان کرد: ابراهیم معتقد بود ابتدا باید از خانواده شروع کرد و همیشه میگفت: «اگر خواهرم از من راضی نباشد چگونه میتوانم به دیگران کمک کنم»، به همین خاطر هیچگاه متوجه نمیشدیم ابراهیم چقدر به دیگران کمک میکند.
هادی یکی از اساسیترین مشکل خانوادههای امروز را ارجاع دادن کوچکترین برنامههای منزل به بیرون از محیط خانواده عنوان کرد و گفت: ابراهیم هیچوقت مسائل خانه را با بیرون قاطی نمیکرد، هر شب محاسبه اعمال داشت، کارهایش را یادداشت میکرد و اگر در این محاسبات ضعفی داشت به آن رسیدگی میکرد تا برطرف شود.
وی گفت: زمانی که ابراهیم معلم بود از حقوقش برای دانشآموزان تغذیه تهیه میکرد و برای اینکه بچهها از درس خسته نشوند، در کنار درس برنامههای مختلفی از جمله تدبر در قرآن برگزار میکرد.
نماز اول وقت حتی در زمین والیبالهادی ادامه داد: ابراهیم هر جمعه در یکی از کوچههای محله بازی والیبال برگزار میکرد و در کنار ورزش درسهای معنوی و اعتقادی را به بچهها آموزش میداد، طوری که آنها با شنیدن اذان دست از بازی میکشیدند و برای نماز آماده میشدند و همانجا نماز جماعت به جا میآوردند.
خواهر شهید هادی با بیان اینکه رفاقت شهدا برعکس دوستیهای امروز بسیار عمیق بوده است، گفت: این رفاقتها، دلیل ارتباط امروز ما با شهدا است، آنها کسانی بودند که راه رفاقت را تا آخر طی کردند، جادهشان را انتخاب کردند و برخلاف ما به راه خاکی وانفسای دنیوی نزدند.
صبح ابراهیم با تدبر در قرآن آغاز میشدوی با اشاره به برنامه روزانه شهید ابراهیم هادی، افزود: ابراهیم هر روز صبح با آرامش خاصی همه را برای خواندن نماز صبح بیدار میکرد و بعد از آن تدبری در قرآن داشت، هر وقت دلیل ناراحتیاش را از او جویا میشدیم، در جواب میگفت امروز کسی با من کاری نداشته است پس حتما امروز خالص نبودهام و روزم را خوب شروع نکردهام.
هادی با بیان اینکه یکی از آرزوهای ابراهیم گمنامی بود، ادامه داد: زمانی که برای آخرین بار از ما خداحافظی میکرد، گفت: «اگر رفتم و برنگشتم، دنبالم نگردید»، منطقهای که ابراهیم در آنجا به شهادت رسید، تفحص شد اما هیچ اثری از ایشان پیدا نشد، چشم انتظاری سخت است اما من به خواسته ابراهیم راضیام و او به هرآنچه راضی باشد، من هم میپذیرم.
ز خط سرخ رهبر برنگردموی در پاسخ به اینکه اگر شهید هادی با رهبری دیدار داشتند، چه میگفتند، ابراز کرد: شاید اگر این دیدار اتفاق میافتاد، ابراهیم شعری را که همیشه زمزمه میکرد، میخواند: «اگر عالم همه با ما ستیزند، اگر با تیغ خونم را بریزند، اگر شویند با خون پیکرم را، اگر گیرند از پیکر سرم را، اگر با آتش و خون خو بگیرم، ز خط سرخ رهبر برنگردم.»
خواهر شهید هادی ادامه داد: ابراهیم همیشه میگفت تنها در مقابل کار پاداش میدهند و من تا زمانی که تمام وجودم وقف نشود و دست و پاهایم به قدمهایی که برداشتم شهادت ندهند، نمیروم.
وی با اشاره به خاطرهای از شهید هادی، عنوان کرد: از یکی از رزمندهها نقل شده که چند روز قبل از عملیات در منطقه، ابراهیم در حالیکه ورزش باستانی در آن مکان برگزار کرده بود، همانطور که به بازوانش اشاره میکرد رو به بقیه دوستانش میگوید: «یعنی میشه این تن اسیر بشه، میخوام بدونم حضرت زینب(س) چه اسارتی کشیدند».
هیچکس نمیداند در کانال کمیل چه اتفاقی افتادهادی افزود: هیچکس دقیقاً نمیداند در کانال کمیل چه اتفاقی افتاد، شاید ابراهیم اسیر شده و بعد از آن به شهادت رسیده، کسی نمیداند، اما مهمترین مسئله این است که در آن مکان هم رزمندگان نماز اول وقت را به جا آوردند.
خواهر شهید ابراهیم هادی ادامه داد: شهدا زندهاند و اگر نخواهند نمیتوانیم فعالیتهایی که امروز شاهدش هستیم را انجام دهیم، ابراهیم ارادت ویژهای به حضرت فاطمه(س) داشت و فعالیتهای فرهنگی که همچنان در منطقه کمیل انجام میشود، نشان از ارادت این شهید است.
وی در خصوص چاپ کتاب سلام بر ابراهیم و استقبال بسیار خوبی که در کشور از این کتاب شد، گفت: یک روز که در مسجد مشغول فعالیتهای فرهنگی بودیم، آقای عمادی آمدند، خوابشان را تعریف کردند و درخواست کردند تا نوشتن کتابی درباره ابراهیم را شروع کنند، با توجه به اینکه ابراهیم 25 سال گمنام بود، ابتدا قبول نکردم، اما در نهایت گفتم اگر جرقهای زده شده امیدوارم توسط خود شهدا ادامه یابد و همین اتفاق هم افتاد.
هادی اضافه کرد: بعد از صحبت درباره چاپ کتاب، دوستان تصمیم گرفتند به یاد ایشان یادمانی در منطقه برپا کنند که هر پنجشنبه، کسانی که ارادت ویژهای به شهدا دارند در آنجا مراسمی برگزار میکنند، وقتی به منطقه مشرف شدم در قطعه 26 چندین قبر به نام ابراهیم درست کرده بودند که مسلماً در هر کدام شهیدی گمنام بود اما هیچکس نمیداند ابراهیم کدام یک از این شهدا است و اصلاً در این قطعه است یا خیر، انگار ابراهیم باز هم دوست نداشت به ما سر نخی از خودش بدهد.
وی بیان کرد: حتی پلاکش را در آخرین لحظات از خودش جدا کرده بود، تنها چیزی که از ابراهیم به یادگار ماند، یک ساعت بود که به یکی از همرزمانش سپرده بود تا آن را در راه کمک به مستمندان هزینه کند و همچنین چند تکه لباس که به باغ موزه دفاع مقدس تحویل دادیم اما در بین اینها شلواری بود که به قول رزمندهها به خاطر جیبهای بزرگش محل ذخیره آذوقه بود و برای روزهایی که در بیابان سرگردان میشدند، مورد استفاده قرار میگرفت.