حسین سلطانمحمدی، منتقد و کارشناس سینما در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) برداشت خود را از واژه ولنگاری فرهنگی چنین توصیف کرد: برای پرداختن به این موضوع اول باید بررسی کنیم که منظور ما از ولنگاری فرهنگی چیست؛ این موضوع به معنای اصولی است که در فرهنگ دینی و ملی ما پذیرفته شده، اما به صورت صحیحی مورد توجه قرار نمیگیرد. برای همین آنچه که از رفتار هر کدام از افراد جامعه دیده میشود، اصولی نیست که مد نظر آموزههای دینی و ملی ما باشد. با این توضیح باید بررسی شود که در سینما و تلویزیون تا چه حد این موضوع مورد نظر و توجه قرار گرفته است.
وی افزود: البته حتماً باید توجه داشته باشیم که قضاوتهایی که در این زمینه انجام میشود، آگاهانه و صحیح بوده و هیچ گونه گرایشات سیاسی را در خود جای نداده باشد، چون متاسفانه در جامعه هنری باب شده که بنا به خواستههای سیاسی، افراد یا آثار مختلف با چنین عنوانهایی نقد میشوند. برای درک بهتر موضوع مثالی از برنامههای تلویزیون میزنم. در جامعه ما نوعی سبک زندگی و پوشش وجود دارد که بسیاری از مردم با تکیه بر آن زندگی میکنند، اما در سیما شاهد آن هستیم که نوعی از پوشش و سبک زندگی در کارها تصویر میشود که با جامعه همخوان نیست و اصطلاحاً این تصور را در ذهن به وجود میآورد که ولنگاری فرهنگی در اجتماع وجود دارد؛ در صورتی که این نوع نگاه متکی بر باوری اشتباه است و نمیتوان آن را پذیرفت.
این کارشناس حوزه رسانه ادامه داد: البته منکر نقش الگوسازی سینما و تلویزیون نیستم، اما باید این مهم به گونهای باشد که با جامعه بیگانه نبوده و به نوعی همفکری درستی بین تلویزیون و جامعه ایجاد شود. برای درک بهتر مثالی ساده از فوتبال میزنم. وقتی تیم ملی کشورمان میخواهد با قطر بازی کند، سرمربی کشورمان از مردم میخواهد که همه، پرچمی از در منزل یا پنجره خانهشان آویزان کنند تا همبستگی ملی نشان داده شود. این نگاه اقدامی پسندیده است که در برنامههای تلویزیون و سینما نیز باید مد نظر قرار گیرد؛ اتفاقی که متاسفانه در فیلمهای ایرانی روی نمیدهد و ما نقش پرچم را در فیلمهای سینمایی نمیبینیم. برخلاف فیلمهای آمریکایی که همیشه پرچم آن کشور در گوشهای از فیلم به نمایش در میآید.
وی در انتهای سخنان خود تصریح کرد: اگر به دنبال شناسایی ابعاد و مبارزه با ولنگاری فرهنگی هستیم، نباید به دنبال تخریب چهره جامعه پیرامون خود باشیم، بلکه سعی کنیم با اشاعه موارد امر به معروف، اشتیاق عمومی را به سمت آموزههای مد نظرمان بیش از گذشته سوق دهیم. این اندیشه نیز به هیچ وجه غیر معقول نیست، چون تاثیراتی که جذب دارد، دفع ندارد، پس بیاییم مردم را به سمت خود جذب کنیم، نه اینکه با رفتار نامناسب و اصطلاحاً چکشی آنها را بکوبیم.