حسین سلطانمحمدی، منتقد و کارشناس سینما در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) درباره دو سریال مناسبتی سیما که اخیراً از سیما پخش شد، اظهار کرد: در ایام محرم و صفر دو سریال «هاتف» و «عقیق» از دو شبکه سیما روی آنتن رفت که هر دو کار از نگاه من کیفیت لازم را نداشتند. در کار اول «هاتف» فیلمساز در پی دادن پیامی اخلاقی به این معناست که هر عمل، نتیجه خود را هم در این دنیا هم در آن دنیا در پی خواهد داشت. این مضمون نیز از طریق یک داستان خانوادگی و پلیسی روایت میشود، ولی آنچه مدنظر بود در این سریال حادث نشد، چون کارگردان تنها با قرار دادن چند مفهوم اخلاقی سعی کرده به یک نگاه دینی دست یابد بدون اینکه بخواهد برای آن منطق داستانی در نظر گیرد.
وی افزود: در ابتدای سریال شاهدیم، نقش مثبت داستان برای اینکه در وادیالسلام نجف به خاک سپرده شود چند روز پیش از مرگ به عراق سفر میکند، البته این خواسته پیرامون این اعتقاد شکل میگیرد هر فردی که در این قبرستان به خاک سپرده شود راه به بهشت خواهد برد، اما این معنا به درستی در سریال در نیامده است. برای همین هم معتقدم این موضوع به شکلی شعاری در کار مدنظر قرار گرفته است.
این کارشناس ادامه داد: در این سریال برخی طعنههای سیاسی را هم شاهد بودیم که به نظرم این بخش نیز خوب از کار در نیامده است. برای مثال در «هاتف» طعنهای به آقازادهها زده میشود. به این صورت که وقتی یکی از آقازاده اشتباهی انجام میدهد به جای آنکه از سوی پدر محکوم شود به نوعی اشتباهش مخفی میشود، ولی این مورد هم درست درنیامد. آسیبی دیگر که در سریال وجود دارد نگاه طبقاتی به اقشار مختلف جامعه است. در این سریال یک پستچی در ابتدای داستان کشته میشود و خانواده وی سرگردان میشوند، اما خانوادهای که از طبقه اجتماعی بالاتری هستند و در سرگردانی این خانواده به نوعی نقش دارند بدون هیچ شرمساری با موضوع روبهرو میشوند. این بیتفاوتی به نگاهی نشاندهنده رویکرد طبقاتی سریال است.
سلطانمحمدی درباره سریال «عقیق» نیز چنین اظهار نظر کرد: در این سریال سعی شده بود در بستری تاریخی، مضمونی عاشورایی مد نظر قرار گیرد، اما این اتفاق از کار درنیامد، البته تجربه نشان داده هر گاه خواستهایم به موضوعات ارزشی در کارهایی که به تاریخ معاصر میپردازد، توجه کنیم نتوانستهایم در رسیدن به خواستهمان موفق باشیم، زیرا هیچ نشانه عینی از تاریخ مورد نظر داده نمیشود، تنها یک سری شاخصههای تکراری مدنظر قرار میگیرد که به تماشاگر ذهنیت درستی نمیدهد.
وی ادامه داد: در این سریال نشان داده میشود که گروههای خودسری وجود دارند که به نوعی از سوی جریاناتی حمایت میشوند و هر کاری که مایلند انجام میدهند، البته این جریانات بعد از اینکه کارشان با این افراد خودسر به پایان میرسد آنها را رها میکنند تا نابود شوند. این موضوع مدنظر سریالی انتقادی سیاسی و اجتماعی بود که به دوران رضاخان میشد، اما این خواسته نیز به لحاظ هنری خوب از کار در نیامده بود.
این منتقد در انتها قهرمانپردازی سریال را بسیار تقلیدی توصیف کرد و گفت: در این سریال قهرمان سریال «احد شیرو» در حقیقت جومونگ ایرانی است که میخواهد با زور بازو حقطلبی کند. در این راستا برخی داستانکهای عشقی را هم در سریال شاهدیم تا به کار رنگ و بویی احساسی داده شود، اما این خواسته نه تنها در سریال محقق نشده، بلکه معتقدم به نوعی باعث دلزدگی تماشا نیز شده است، چون آنها به شکل بهتری این قبیل قهرمانان را در سریالهای کرهای مشاهده کردهاند.