حسین سلطان محمدی، منتقد سینما و تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا؛ درباره ویژگی برنامههای نمایشی سیما در ماه رمضان اظهار کرد: تا چند سال پیش همیشه در ایام ماه مبارک سریالهای طنز یکی از بخشهای اصلی تولیدات ماه رمضان بود. سریالهایی که عمدتاً مخاطب فراوانی داشت، اما چند سالی است که دیگر شاهد کارهای طنز در این ایام نیستیم. درباره چرایی این اتفاق نظرات متعددی وجود دارد؛ اول نگاهی بدبینانه است که سیما خودخواسته در پی ترویج غم در این ماه است. برای همین سعی میکند کمتر برنامههای شاد را روی آنتن بفرستد.
وی افزود: با این دیدگاه همعقیده نیستم، چون همان گونه که آن ا گفتم بدبینانه میدانم، اما باورم این است در میان مدیران سیما نقطهنظرات تغییر کرده است. منظورم این است که برداشتی که مدیران گذشته سیما به برنامههای مناسبتی داشتند با مسئولان فعلی متفاوت است. در گذشته برنامههای طنز اهرمی بود که در جشن قرآن، مردم را از دریچهای دیگر به میهمانی ماه خدا میبرد، ولی مدیران فعلی بر این باورند که معانی عمیقتر و متعالیتر برای این ایام نیاز است که آنها را هم فقط در کارهای جدی و درام میتوان یافت.
وی در پاسخ به این مطلب که پخش سه سریال با یک رویکرد و ژانر در ماه رمضان کجسلیقگی است، گفت: این گفته تا حدی درست است، چون پخش سه سریال درام پشت سر هم بیننده را خسته میکند، اما به هر حال همان گونه که گفتم مسئولان سیما برای این ایام معنویت و عرفان را در حزن و اندوه دیدهاند، البته در سریالهای درام تلویزیون عموماً یک رویکرد شایع است. آنهم اینکه تمامی مشکلات و شادیها در انتها جای خود را به امید و شادی میدهد، هر چند قابل باور بودن چنین تغییر بنیادی غیرقابل باور است.
سلطانمحمدی متذکر شد: در میان سریالهای ماه رمضان مجموعههای تکراری نیز داریم که از دیگر شبکههای سیما پخش میشود. جالب است که در میان این آثار تکراری سریال طنز نیز وجود دارد. برای مثال امسال «پایتخت» و «پنجری» روی آنتن رفته است. پس شاید اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم، باید گفت تعادل تا حدی در بین سریالهای تلویزیون وجود دارد، اما اگر محور بحث سه سریال اصلی و جدید سیما در ماه رمضان باشد، همان برداشتی که پیشتر درباره آن حرف زدیم، صادق است.
این کارشناس رسانه یادآور شد: معنویتی شبهعرفانی که میگوید باید در خود فرورفت و هیچگونه واکنش اجتماعی نداشت نگرش فعلی مدیران سیماست، در صورتی که مؤمن در هنگام افطار باید همان گونه باشد که توصیه شده؛ یعنی با سرور و شادی افطار کند، اتفاقی که با کارهای فعلی سیما ممکن نیست.
وی درباره سریالهایی امسال چنین اظهارنظر کرد: دو سریال اول را هنوز ندیدهام، اما یک سریال را تماشا کردهام که اثری ناشیانه است که سعی کرده از «شهرزاد» تقلید کند. کمتوجهی در این سریال تا به اندازهای ضعیف و خام است که در گویش شخصیتها اشتباهات فاحشی را شاهدیم. این شکل کار به نظرم اتفاق بسیار بدی است که برخی مواقع سیما در دام آن، میافتد و میخواهد با تقلید از یک مجموعه موفق برای خود موفقیت کسب کند، اقدامی که بارها آزمایش شده و راه رسیدن به آن هم همیشه منفی بوده است.
وی در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد: نمونه دیگر این اتفاق را در سریالهای ماورایی تلویزیون میتوان مشاهده کرد. چند سال پیش یک یا دو سریال موفق در قالب آثار ماورایی در ماه رمضان روی آنتن رفت که مورد توجه بسیاری قرار گرفت. همین امر باعث شد سالها بعد هم شاهد کارهای مشابه در این زمینه باشیم، بدون اینکه آثار جدید غنای مفهومی لازم را داشته باشند. در نتیجه چنین آثاری از تلویزیون کنار زده شد و دیگر شاهد چنین کارهایی نیستیم.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا مردم عموماً از سریالهایی که در آن به موضوعات دینی در بستر زندگی روزمره توجه میشود روی خوش نشان میدهند، توضیح داد: بارها گفته شده مستقیمگویی دیگر جوابگوی نیاز تماشاگر امروز نیست و مردم دیگر با کارهایی که به آن به صورت مستقیم توصیه میکند، ارتباط برقرار نمیکنند، اما وقتی مخاطبان مفاهیم مدنظرشان را در قالب یک اثر خانوادگی میبینند آن را میپذیرند و با آن همراه و همسو میشوند.
این منتقد رسانه گفت: امسال هم همین اتفاق رخ داده است. البته همان گونه که گفتم دو سریال اول را ندیدهام، اما آن طور که شنیدهام در سریال «برادر جان» شاهد پرداختن به موضوع «حقالناس» هستیم که به شدت جامعه امروز با آن درگیر است، اما چون این موضوع در قالب داستان خانوادگی رخ داده، تماشاگر با آن ارتباط برقرار میکند و این کار توانسته پرمخاطبترین سریال کنونی سیما باشد.
سلطان محمدی در پایان این گفتوگو تأکید کرد: مایلم در خاتمه به برنامههای کودک سیما در این ماه اشارهای کوتاه کنم. خوشبختانه برنامهسازی برای این سن بسیار متفکرانهتر از دهههای قبل شده است. در برنامههای فعلی تلاش میشود موضوعات دینی زبانی کودکانه داشته باشد، برخلاف گذشته که لحن برنامهها شکلی ناصحانه داشت.
گفتوگو از داود کنشلو
انتهای پیام