به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «سنجشپذیری و مقیاسسازی در تحلیل مفاهیم قرآنی»، شب گذشته، 30 اردیبهشت، در مصلای امام خمینی(ره)، محل برگزاری بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی قرآن، برگزار شد.
باقر غباریبناب، استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، در این نشست به ارائه تحلیل در زمینه «پژوهشپذیری سازههای قرآنی» پرداخت و بیان کرد: این مسئله با پیشفرضهایی مرتبط است که به آنها اشاره میکنم؛ یکی از پیشفرضها این است که توجه کنیم سازههای قرآنی برای عمل است و اگر سنجشپذیر نشود، عمل درستی هم نخواهیم داشت. یکی دیگر از پیشفرضها نیز فطرت پاک انسانی و پیمانی است که خدا با انسان بسته است و بسیاری از این مسائل اخلافی در قرآن وجود دارد.
وی در ادامه تصریح کرد: قرآن برای تذکر است و تذکر میدهد که چه کاری انجام دهیم و به وجدان اصلی خود بازگردیم. در واقع قرآن مانند نقشه است و نقشه کمک میکند که خودمان راه را پیدا کنیم و بپیماییم. پیشفرض دیگر در این مسئله این است که هر کسی بر مبنای عمل خود رشد میکند. درست است که معارف مختلفی را به صورت نقلی به ارث میبریم، اما باید نقشه راه را طی کنیم و قرآن نقشه است و به ما راه را نشان میدهد تا به درجه نهایی برسیم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در این زمینه و در مورد پژوهشپذیر بودن سازههای قرآنی دو مسئله مهم وجود دارد؛ یکی قابل اندازهگیری بودن سازههای قرآنی است و دیگری نیز قابلیت آموزش و برنامه تهیه کردن است. باید برنامههایی تهیه کنیم که بتوانیم مثلاً توکل و بخشایش را افزایش و بسیاری از این سازهها را به صورت علمی گسترش دهیم.
وی در ادامه با اشاره به تجربیات شخصی خود در این زمینه، تصریح کرد: بنده به چند کار علاقهمند بودهام. چون رشتهام روانشناسی است وقتی به ایران آمدم، احساس کردم که برخی از مشکلات وجود دارد که حداقل تا جایی که من میدانم روانشناسی برای حل آنها جوابی نمیدهد. چون آن زمان در مرکز مشاوره دانشگاه تهران بودم و در این بیست سال سابقهای که داشتم، متوجه شدم که بسیاری از مواقع با معارف معنوی بهتر میتوان افراد را درمان کرد. مثلاً توکل به خدا در شرایط سخت و قدرت پیدا کردن برای اقدام را مهم یافتم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: تجربه من این بود که قرآن را همان طور که میخوانیم، این گونه تصور کنید که قرآن به ما نازل شده است و در مورد مشکلات ما صحبت میکند. داستانهایی که در قرآن وجود دارد مانند انذارها و تبشیرها نیز این گونه است و باید فکر کنیم که برای خودمان است و اگر بخواهیم با خداوند رابطه صمیمی و به اصطلاح «من و تویی» داشته باشیم، همچنان که در سوره حمد میفرماید «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، یکی از مسائل مهم این است که بافت آن سازه را در آیه ببینیم و آیه را در بین آیات دیگر نیز مورد ملاحظه و توجه قرار دهیم.
غباریبناب در بخش دیگری از سخنان خود به تحلیل یکی از آیات پرداخت و تصریح کرد: برای نمونه باید به آیه 177 سوره بقره اشاره کنم که میفرماید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». در اینجا باید ببینیم که معنای بِر و نیکوکاری چیست. در واقع خداوند میخواهد نیکوکاری را توضیح دهد. بنابراین ما آیه را تحلیل میکنیم.
وی بیان کرد: یکی از مسائلی که در آیه بدان اشاره شده ایمان است. میفرماید بِر آن نیست که صورت خود را به سمت شرق و غرب بچرخانید، بلکه بِر عبارت از ایمان به خدا، روز قیامت، کتاب و پیامبران خداست. همچنین به این معناست که مال خود را به یتیم و مسکین و ... عطا کنید، با این حال که آن را دوست دارید و دیگر اینکه نماز را اقامه کنید، زکات بدهید، به عهد وفا کنید و در سختیها و خوشیها و در هنگام ترس و فقدان و ناراحتی صبر پیشه کنید.
این استاد دانشگاه بیان کرد: اینها مقداری بِر را، که موضوع سادهای است، نشان میدهد. سپس حداقل دستهبندی آن را بیان میکند. اما قصد داریم که عمیقتر بشویم و ببینیم که خرده طبقات آن چطور برای ما معنا میشوند. در اینجا باید رجوع کنیم به پیشینه، تفاسیر عرفانی، فلسفی، روایی و ... تا ببینیم که در خصوص آیه چه گفتهاند و در ادامه اینها را در کنار هم بگذاریم و فکر کنیم که مراحل مهمی را تشکیل میدهند و دانشی را به وجود میآورند که در مورد بِر میتوانیم تصور و اندیشه خود را داشته باشیم.
غباریبناب با اشاره داستانهای قرآن، تصریح کرد: شکافتن دریا برای حضرت موسی(ع) و قومش که ترسیده بودند در نظر بگیرید. همان موقع موسی(ع) گفت گرفتار نمیشویم و طبق آیه نیز موسی(ع) گفت: «إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ». لذا باور و اعتماد به خداوند داشت. بنابراین خواندن داستانها در مورد سازهها بیشتر ما را به سازه رهنمون میسازد و روانشناسان نیز به داستانها علاقهمندند و معتقدند که موسی(ع) همیشه زنده است. همچنین از دیگر نکات مهمی که باید بدان توجه داشت، استفاده از سازهها در بافت متن است، یعنی شبیه همین چیزی که در مورد واژه بِر اتفاق افتاده است.
وی در ادامه افزود: بنده پس از خواندن متن و داستانها و استفاده از احادیث، فکر میکردم که اکنون وقت آن است که بین این دانش پیشینی و آنچه در مردم باید پیدا کنم کدگذاری انجام دهم و کد من این طور بوده است که بر مبنای بافت آیات و داستانهایی که در مورد بِر و توکل و ... بود، مصاحبه تهیه میکردم و به مصاحبه نیمهساختاری با افراد مختلف از جمله دانشجویان میپرداختم. این کار کمک میکرد که مبنای مصاحبه را از قرآن بگیرم، ولی مصاحبه به مثابه رابط به من کمک کرد که ببینم آنچه در قرآن است، امروزه چطور در سنین مختلف این آموزهها را آموزش میدهند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مصاحبههایی که داشتم نیز عمیقتر میشد و مثلاً اگر مصاحبه شوندگان بِر را تعریف میکردند، میگفتم که بیشتر توضیح دهید و بگویید که هنگام نیکوکاری چه رفتارهایی دارید و... . در مصاحبههایی که گزارهها به اشباع میرسید و میدیدم که مطلب تازهای نیست، فکر میکردم که میتوانم به دادههایم رجوع و آنها را کدگذاری کنم. بعد از طبقهبندی و کد دادن به دادهها، فکر میکردم که از این طبقاتی که تشکیل دادهام، سه چیز میخواهم؛ اول اینکه آیا اینها به من یک الگو میدهند؛ مثلاً الگویی در مورد توکل. دوم اینکه آیا به من اجازه میدهند که از گزارهها مقیاسی بدهند و اینها را به صورت گزاره بنویسم و اینکه مقیاس اندازهگیری هم تعیین میکردم و سومین مورد اینکه اینها به من فرایند تحول و رشد را نشان میدهند یا خیر.
غباریبناب در ادامه افزود: همان زمان متوجه میشدم که یکسری چیزها خودبهخود دیده میشوند و نشان میدهند که مثلاً توکل چگونه شکل گرفته است و سؤال میکردم تا علاوه بر اینکه مقیاس بسازم، برنامه افزایشی برای توکل بگذارم یا نه و بعد به صورت آزمایشی این را انجام میدادم و اگر جواب میداد مطمئنتر میشدم؛ مثلاً فهمیدم که توکل در موقعیتهای مختلفی اتفاق میافتد. البته توکل افراد همیشه وجود دارد اما مانند سوختوساز بدن است که در شرایطی تشدید میشود و آن هم زمانی است که نیاز به آب پیدا میکنیم. در شرایطی هم انسان در معرض رخدادهایی قرار میگیرد که فکر او فقدان و مشکلاتی دارد و میخواهد که کسی به او کمک کند و آنجا توکل فعال میشود و متوجه میشدم که وقتی توکل بیدار میشود چه چیزهایی مطرح است و دیدم آن آرامشی که از پناه بردن داریم، برای ما حاصل میشود و وقتی پناه میبریم و احساس میکنیم رها نیستیم، آرامشی به ما اعطا میشود. سپس فکر میکردم فردی که در چنین شرایطی این بهرهها را میبرد، به چه نیرویی میتواند تکیه کند؟ بعد میفهمیدم به نیرویی تکیه میکند که قدرتمند است و شخص میتواند به آن تکیه کند و بداند که او علم دارد و راهها را نیز میشناسد.
وی تصریح کرد: اینها برای من مفید بودند و کمک میکردند که رفتهرفته به پیش بروم. سؤال این است که کجاها میتوانم فریب بخورم؟ چون رشتهام روانشناشی است و همیشه محدودیتهای خود را میگفتم که راهی را که رفتهام مبتنی بر دادههای من است. برخی از محدودیتها را از ابتدا قبول و خودم را به الگویی از الگوهای روانشناسی محدود کردهام. در این صورت بود که من آرام میشدم و میگفتم که باید بیشتر کوشش کنم. در همان زمان که فکر میکردم محدودم، علاقهمند به خواندن الگوهای عرفانی و فلسفی و کتابهای ملاصدرا و سهرودی شدم. برای نمونه به فردی که متکلم بود برخورد کردم تا مفاهیم بیشتری را بفهمم و او نیز کسی نبود جز آقای هانری کربن که بسیاری از مسائل را که از علامه طباطبایی فرا گرفته بود به صورت مرتب و منظم درآورد که به من کمک کرد تا راحتتر بتوانم از این مسائل الهیاتی به سمت روانشناسی بروم و همان زمان به چند سطحی بودن پی بردم.
غباریبناب بیان کرد: در معراج میگویند که حضرت نبی اکرم(ص) هفت آسمان را که طی کرد در آسمان اول حضرت آدم(ع) را دید. در آسمان ششم ابراهیم(ع) و... ولی گذر کرد و به مقام بیمقامی رسید و معنایش برای روانشناسی این است که علم درجاتی دارد و انبیاء(ع) نیز به درجاتی میرسند و علم موسی(ع) و عیسی(ع) و ... یک راه را توضیح میدهند، اما طبقات آنها متفاوت است. از همین رو، چند لایه بودن توکل برای من سؤال بود. یک زمان است که لایه اول آن دیده میشود که توکل میکنم، تکیه میدهم، قوی میشوم و در این صورت ترسو هم نمیشوم و اعتماد به نفس نیز به همین معناست، یعنی خودم ضعیفم، اما به نیروی قویتری تکیه میکنم. این در مسائل انسانی مانند کسی است که اصطلاحاً پُشت او به رئیسجمهور گرم است که احساس قدرت بیشتری میکند و در زمانی کمک میکند که انسان راحت تصمیم بگیرد یا مثلاً میفهمم که توکل کمک میکند اضطراب را به خدا واگذار کنم. البته در سطوح دیگر مسائل دیگری پیدا میکند. انسان وقتی به سطوح بالاتری میرسد، میفهمد یک معنای توکل این نیست که خدا به من کمک کند تا این برنامه را انجام دهم، بلکه همه چیز را به خدا میسپارد. به عبارت دیگر، در حقیقت به تفویض نزدیک میشود.
وی بیان کرد: مسئله دیگر نیز تجربه زیسته است. میتوانیم علومی را کسب کنیم که از طریق مطالعه کتاب و دیدن استاد و ... حاصل میشود که اینها علوم نقلیاند و انتقال پیدا میکنند، ولی در مقابل آن، تجربیاتی هم داریم که درونی و برونی هستند و تجربیات درونی و برونی حرف اول را میزنند، یعنی آنچه را برای ما اتفاق افتاده خودمان حل کردهایم. یکسری از این مسائل برای من جالب بود.
غباریبناب افزود: مسئله دیگر نیز این است که بسیاری از مواقع افراد قرآن را تفسیر میکنند؛ مثلاً میگویند که این اتفاق در سال چندم بعثت و در مکه یا مدینه اتفاق افتاد و این سوره در پی آن نازل شد که این مطالب نیز خوب است، اما چند بعدی بودن قرآن و ظاهر و باطن داشتن آن به ما میگوید که باطن آن را نیز پیدا کنیم که باطنش نیز با تأویل گِره میخورد؛ مثلاً درست است که معراج تاریخی انجام شد، اما همه انسانها نیز در حد خود معراج دارند و انسان کامل همواره رشد میکند و چیزهایی را که قبلاً میدید اکنون قبول ندارد، به این دلیل که رشد کرده است و این معیار همیشه وجود دارد. اگر معنای باطنی و تأویلی معراج را در نظر بگیریم، که عروج روانی است، بیشتر خود را مسئول میدانیم که از آن طریق معراج را طی کنیم و روانشناسان نیز به این مسائل علاقهمندند.
وی در انتهای سخنان خود تصریح کرد: نبی اکرم(ص) فرمود که معراج یونس(ع) به عمق دریا را کمتر از معراج من به آسمان ندانید. بله، ظاهرش نهنگ ولی باطنش خود فرد است و ما نیز نهنگ و آسمان و رب خود را داریم که باید آن را پیدا کنیم یا در ظلمات و تاریکترین نقطه روان ناخودآگاه یا در آسمان چندم آن را بیابیم. این مسائل بر من آشکار شدند که البته تمامشدنی هم نیستند.
انتهای پیام