به گزارش ایکنا، مراسم نکوداشت مقام علمی و فرهنگی علی رواقی؛ استاد پیشکسوت زبان و ادب فارسی و قرآنپژوه شب گذشته 10 دی ماه در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و با حضور اساتید و علاقهمندان برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمود شالویی؛ رئیس انجمن آثار و مفاخر اظهار کرد: دکتر رواقی از نویسندگان و پژوهشگران در حوزههای مختلف خاصه حوزه فرهنگ و ادب فارسی و از آن میان شاهنامه است. در زمینه قرآن و معارف دینی هم تحقیقات و پژوهشهای گستردهای داشتند و آثار گرانسنگی از ایشان منتشر شده است. به همین مناسبت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی این افتخار را یافته است برای آن دسته از مفاخری که هماکنون افتخار حضور آنها در جامعه ما هست مجالس و آیینهایی برای نکوداشت بر پا کند که از جمله آنها دکتر رواقی است.
در ادامه میرجلال الدین کزازی؛ استاد زبان و ادبیات فارسی سخن گفت که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
استاد رواقی نزد آگاهان، دانایان، ایراندوستان به ویژه کسانی که دل در گرو شاهنامه دارند چهرهای آشنا است. من نخست به این دوست و همکار گرامی فرخباد میگویم. کارنامه استاد رواقی گرانسنگ و پربار و درخشان است. من تنها میخواهم در یک زمینه به اندیشهها و پژوهشها و دیدگاههای ایشان بپردازم. دیدگاهی که در گونه خود بیهمتاست. از سویی دیگر در شناخت درست و سنجیده زبان پارسی کارکرد و ارزشی بنیادین و ناگزیر دارد. من پروایی ندارم بگویم در میان پژوهندگان در زبان پارسی دکتر رواقی از دید واژهشناسی، چهرهای برجسته است. چرا، زیرا شناخت واژگان در او دانشورانه و پایهور است. از سالیان دور گروهی پژوهنده را سامان داده است که شاهکارها و دیگر نوشتهها و سرودههای سخن پارسی را باریک میخوانند، میپژوهند، واژهها را به در میکشند و گنجینهای از واژگان فراهم شده است.
آن پیوند، آن سامانه اندیشهای و پژوهشی که دکتر رواقی پی افکنده است جغرافیای زبان پارسی است. من برای آنکه روشن کنم چرا بر آنم که این جغرافیا یا گونهشناسی بسیار میتواند ما را در شناخت این زبان شیوا و شکرین و شورانگیز یاری کند ناچارم بر یکی از ویژگیهای زبان پارسی انگشت برنهم. این ویژگی را ناهمروزگاری زبانی مینامم.
شاید تنها زبان در جهان که دارای این ویژگی است زبان پارسی است یا اگر آن را در زبانهای دیگر هم بیابیم با ژرفا و گسترشی که در این زبان است نخواهد بود. ناهمروزگاری زبانی در پارسی چیست؟ میخواهم اندکی در اینباره سخن بگویم. زبان پارسی زبان خراسانیان کهن بوده است. از آن روی که نخستین کانونهای فرهنگی، در ایران پس از اسلام در خراسان پدید آمده است، به همان سان نخستین فرمانروایان نیرومند ایرانی نیز در بخشهایی از این سرزمین فرمان میراندند و اندک اندک این زبان کهن خراسانی در سراسر پهنه ایرانزمین گسترش و روایی یافته و به زبان فرهنگی، زبان ادبی، زبان دیوانی یا زبان فراگیر میهنی دگرگونی یافته است.
ما میدانیم از کهنترین روزگاران، از روزگاران تاریک اسطوره، ایران سرزمین تیرههای گوناگون بوده است. دهها تیره در این سرزمین میزیستند، هنوز میزیند که گاهی زبان و گویشی ویژه خویش دارند ولی همگان خود را ایرانی میدانند و به ایرانی بودنشان مینازند و سر برمیافرازند و هر زمان دشمنی کینهتوز به این سرزمین تاخته است در برابر او ایستادهاند و از افشاندن جان پرهیز نکردند. شما در شاهنامه که نامه فرهنگ و منش ایرانی است نمود و نشان این تیرههای گوناگون را بارها میبینید.
زمانی که زبان پارسی در پهنه ایران زمین درگسترد و زبان فرهنگی و زبان ادبی شد هرگز در برابر زبانها و گویشهای بومی نایستاد، بلکه در کنار و در راستای آن بود. اگر جز این میبود آن زبانها و گویشها برمیفتادند و از میان میرفتند. ایرانیان با این زبان با یکدیگر سخن میگفتند، رشته پیوندی ناگسستنی و استوار در میانه همه آنان بود اما در بوم خویش با همزبانانشان به زبان و گویش بومی سخن میگفتند. اندکاندک این زبانها و گویشهای بومی در زبان پارسی، نمود و نشانی از خویش نهادهاند. زبان پارسی آن زبان کهن خراسانی نماند، گونهای بنگاه همبهری یا شرکت سهامی شد.
این ویژگی ناهمروزگاری زبان برمیگردد به این آمیختگی زبان پارسی با زبانها و گویشهای بومی ایرانی. ما واژههایی در زبان پارسی هماکنون نیز به کار میبریم که به راستی پارسی نیستند، یک نمونه بسیار آشکار را بر زبان میآورم و آن واژه «تاریک» است. این واژه، واژهای آشناست. از واژههای پایه است اما این واژه پارسی نیست بلکه پهلوی است زیرا پسوند «ایک» دارد. ریخت پارسی آن «تاری» است ولی «تاری» را پارسیزبانان به کار نمیبرند و تنها در سرودههای ادبی کاربرد دارد. «نزدیک» نمونه دیگر است که برابر پارسی آن «نزدی» است. نمونه دیگر واژه «برنج» است. کهنترین ریخت این واژه «ورنج» بوده است که به «برنج» دگرگونی یافته است. گاهی از ریخت کهنتر واژهای نو پدید آمده همانند واژه «شرزه» که پیشینه آن به «شیر» میرسد.
واژهشناسی در زبان پارسی کار آسانی نیست. کسی میتواند واژه را درست بشناسد که با جغرافیای زبان پارسی آشنا باشد. هنوز این جغرافیا را ما به آن سان که برازنده است به دست نیاوردیم. جغرافیای زبان پارسی، نه جغرافیای زبانهای ایرانی. این دو از یکدیگر جدایند. کسی که جغرافیای زبان پارسی را میپژوهد باید با جغرافیای کستردهتر هم به بسندگی آشنایی یافته باشد. از دید من ارزندهترین و گرانمایهترین دستاورد دکتر رواقی تلاشی است که در پایهریزی و گسترش جغرافیای زبان پارسی یا گونهشناسی آن انجام داده است.
در این نشست سیدحسن امین؛ پژوهشگر زبان و ادبیات نیز سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
سخنم را با شاهنامه فردوسی و اهمیت خرد در نگاه فردوسی آغاز میکنم. فردوسی در چهل بیت آغاز شاهنامه فردوسی بیست مرتبه واژه خرد را تکرار میکند. مطلب قابل توجهی است. در اولین مصرع میگوید «به نام خداوند جان و خرد» و پس از آن 20 بار این واژه تکرار میشود. در ابتدا از خداوندی که به انسان جان داده است سخن گفته میشود و بلافاصله واژه خرد میآید چون اگر کسی جان داشته باشد ولی خرد نداشته باشد نمیداند چگونه از جان خودش استفاده کند.
دکتر رواقی در سه موضوع برای من جلوه ویژهای از پژوهش و دانش و تعقل و تتبع علمی نشان دادند؛ نخست اینکه استاد رواقی، استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی هستند ولی این زبان فارسی گونههای متفاوت دارد و در کشورهای مختلف حتی به نامهای مختلف خوانده میشود. در افغانستان دری میگویند در تاجیکستان تاجیکی میگویند و در ایران به آن پارسی میگوییم. زبان پارسی دری تاجیکی به هر سه گونه موضوع تحقیق و تتبع دکتر رواقی واقع شده است در حالی که هر کدام از این گونهها هم از نظر واژگان و هم دستور زبان تفاوتهایی با هم دارند و ما کمتر استادی را در ایران داریم به هر سه گونه زبان پارسی تسلط داشته باشد.
نکته دوم؛ اگر بخواهیم فرهنگ بومی و ملی خودمان را از جهت تاریخی تقسیم کنیم باید ایران باستان را و ایران پس از اسلام را جداگانه بررسی کنیم. در ایران پس از اسلام مقدسترین و مهمترین کتاب قرآن است و دکتر رواقی قرآنپژوه است و آثاری در این زمینه تصحیح و تالیف کرده است. اگر بخواهیم عصاره فرهنگ و دانش ایران باستان را داشته باشیم باید به شاهنامه فردوسی اشاره کنیم که دکتر رواقی در این زمینه کار کرده و ایشان شاهنامهپژوه است.
سخن پایانی؛ چقدر خوب است انجمن آثار و مفاخر فرهنگی پیوسته در تجلیل مقام علمی و ادبی استادان در حیات آنها مراسم برگزار کرده است. یکی از مشکلات عمده ما ایرانیان این است که نه چندان به دروغ به ما تهمت مردهپرستی میزنند. رجال علمی، ادبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما در پیرانهسر عمر کاملا مهجور و مغفول هستند ولی همین که از دنیا میروند در باب عظمت و بزرگی آنها سخن میگوییم. ما نه تنها این رسم بد را در زمان حاضر داریم بلکه فردوسی در زمان حیات خودش مغفول واقع شد و همه آن تقصیر سلطان محمود نبود بلکه نیاکان بنده در خراسان و اجداد خیلی از ما در منطقه طوس از حال فردوسی نمیپرسیدند. پس باید از انجمن آثار و مفاخر سپاسگزار باشیم که از رجال علمی و ادبی و هنری در حیات آنها تجلیل میکند.
در ادامه نشست مهدی محبتی؛ پژوهشگر ادبیات فارسی سخن گفت که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
شاید کسانی باشند که اسم استادانی که در منطقه خراسان بالیدند و نه به عنوان خراسانی بلکه به عنوان ایرانی به فرهنگ ما خدمت کردند، نشنیده باشند. خراسان سرزمین عجیبی است هم از حیث فرهنگی، هم از حیث تاریخی و هم از حیث اجتماعی. آنچه خراسان به فرهنگ ما تقدیم کرده است در پنج حوزه جا میگیرد. حوزه اول مولفان هستند یعنی کسانی که با تالیف به این فرهنگ خدمت کردند البته در یک تقسیمبندی بزرگتر میتوان آنها را به شعرا و کسانی که به شعر خدمت کردند تقسیم کرد. هدف از این مقدمه این است که جایگاه دکتر رواقی را نشان دهم.
گروه اول شاعرانی هستند که در حوزه ادبیات معاصر فعالیت کردند. شاعران هم دو دسته میشوند کلاسیکها و نوگراها. از کلاسیکها مثل مرحوم محمد قهرمان و ملک الشعرای بهار و عماد خراسانی که همه با ما معاصر هستند. نوگراها هم مثل شفیعی کدکنی و افراد بسیار دیگر. حیطه دوم محققانی هستند که از آنجا بلند شدند مثل رجایی بخارایی، فروزانفر، خود دکتر محقق که در جلسه حضور دارند. دسته سوم متفکران ادبی که یک نگره تازه را به فرهنگ ما بخشیدند. متاسفانه فرهنگ ما خیلی قدرت تولید نظریهپرداز ندارد یا به خاطر مسائل تاریخی است یا اجتماعی یا فرهنگی. گروه بعد نویسندگان هستند که خود اینها به دو دسته تقسیم میشوند کسانی که روایی هستند و رمان مینویسند مثل آقای دولت آبادی و گروه بعدی مترجمان هستند یعنی کسانی که نثر را در جاهای مختلف گسترش دادند.
خراسان معمولا نگهدار سنت است یعنی خراسانی نداریم که خیلی نوگرا باشد و به سنت بتازد. اینکه چرا خراسان اینقدر سنتمدار است و همیشه پاسدار سنت است امری است که خیلی قابل تامل است. تا الآن هم تمام سنتنگاران اصلی از خراسان هستند. حتی خود خراسان سنتیترین استان ایران است.
گروه سومی که خیلی بر فرهنگ معاصر اثر گذاشتند مصصحان هستند. خود مصصحان سه دسته هستند کسانی که ذوقی کار میکنند و مبنای علمی ندارند، گروهی که علمی و انتقادی کار میکنند و گروهی که تلفیقی کار میکنند. از مصصحان ذوقی میتوان کار دکتر شفیعی را نام برد که مصیبتنامه را تصحیح میکنند.
حال به کارهایی میرسیم که دکتر رواقی کردند. روش ایشان تصحیح علمی و انتقادی است. در حیطه تصحیح چهارده مورد از کارهای دکتر متوجه قرآنپژوهی است که خیلی ارزشمند است. در حیطه زبان فارسی و دری و تاجیکی بیشترین کارشان درباره شاهنامه است که شامل هشت مورد میشود. بنابراین در مرتبه اول دکتر رواقی را باید مصحح بزرگ بدانیم و مهمترین کارهایشان در حیطه قرآنپژوهی است و گردآورنده خوبی در حوزه زبان معاصر فارسی در سه محدوده ایران و افغانستان و تاجیکستان هستند.
در پایان نشست علی رواقی، استاد زبان و ادبیات فارسی و قرآن پژوه سخن گفت که گزیده آن را میخوانید؛
کاری که الآن دست ما است و داریم انجام میدهیم شاهنامه است. ما دو شاهنامه در ایران داریم یکی چاپ مسکو است و یکی چاپ جلال خالقی مطلق. در مورد شاهنامه کار دشوار است و برای دو چاپ موجود زحمت زیادی کشیده شده ولی بسیاری از واژگان شاهنامه بدخوانی شده است. الآن دفتر اول شاهنامه تمام شده و دفتر دوم در حال کار است. شاهنامهای که دست همگان است حدود 1200 تا 1400 مورد اشتباه دارد یعنی بیتها ضبط غلط دارد مثلا کلمه «فهد» را «مهد» خواندند. شاهنامه در موزه بریتانیا حدود 48 هزار بیت است که از آن 1400 بیت اشتباه است یعنی اشتباه لغوی و خوانشی دارد.
در این راستا گونهشناسی مهم است البته گونهشناسی بیشتر برای کتابهایی است که از گویشهای محلی زمان استفاده کردند. یکی از نکات مهم این است که بزرگان قرنهای سوم و چهارم و پنجم مثل رودکی خیلی از زبانهای ایرانی میانه استفاده کردند. در عین حال تعداد واژههای محلی و خراسانی در شاهنامه زیاد نیست و به تعداد انگشتان یک دست است مثل کلمه «هر کاره» که هنوز در مشهد کاربرد دارد. هر کاره به معنای دیگ سنگی است که در خراسان هنوز هم ساخته میشود.
ما 53 قرآن را در فرهنگنامه بزرگ قرآنی اساس کار خودمان قرار دادیم که در شش جلد توسط دانشگاه شهید بهشتی منتشر شده است. در این فرهنگنامه نیتمان این است زبان هر یک از حوزههای مختلف زبان فارسی را نشان دهیم یعنی نشان دهیم مثلا قرآن قدس در سیستان نوشته شده و واژگان پهلوی دارد.
انتهای پیام