به گزارش ایکنا؛ جلد نخست کتاب «هزارتوهای بن بست» که از سوی تعدادی از نویسندگان به سرپرستی لیلا جلینی به نگارش درآمده، از سوی انتشارات پشتیبان پلیس فتا منتشر شد.
این کتاب شامل 13 داستان کوتاه براساس پروندههای واقعی پلیس فتای ایران است. درونمایه این داستانها مربوط به جرایم اینترنتی بوده و هر یک از داستانها نکات مهمی را در رابطه با آگاهی مخاطبان نسبت به امنیت و حفاظت بیشتر از مال و جان خود دارد.
عناوین برخی از داستانها که زیر نظر کارشناسان و مشاورین سایبری منتشر شده است، شامل سهتار، انتقام به سبک بچهمحل، بازیچه، ریکاوری، موریانه، نقطه سَرِ خط، لبخند نگار، نارفیق، باران، شبرنگ، راهی درون بنبست، رسید جعلی و عکاس آماتور است.
داستانهای این مجموعه با زبانی ساده و شفاف نوشته شدهاند و برای عموم خوانندگان جذابیت دارند. داستان اول درباره دختری دبیرستانی است که عکسهای خصوصیاش بدون اطلاع او و خانوادهاش در یکی از شبکههای اجتماعی با کاربران دیگر به اشتراک گذاشته شده و این مسئله بار روانی بسیار وحشتناکی را بر او تحمیل کرده است. پس از درگیری وی با اعضای خانواده، طبق تصمیم والدین به پلیس فتا مراجعه میکنند و از وجود باندی مطلع میشوند که با انتشار عکسهای موجود در گالری تلفن همراه بسیاری از دختران جوان از آنها پول گرفته و اخاذی میکردهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم؛ «ساعت از یک گذشته بود که بالاخره صدای باز شدن آرام در را شنیدم. بابا حسن از ترس بیدار شدن بقیه، آنقدر بیصدا در را میبست و میآمد داخل که اگر از پشت پنجره، تاکسی زرد رنگش را نمیدیدم؛ از آمدنش مطمئن نمیشدم. چند وقتی بود که کارش همین شده بود. انگار دوست داشت وقتی بیاید که همه خواب باشند. قبلترها اگر یک شب دیر میکرد؛ مادرم پا به پایش بیدار میماند و تا آمدنش را نمیدید و دوتایی پچپچکنان یک استکان چای نمیخوردند؛ خوابش نمیبرد، اما بعد از آن تصادف، مادرم شبها بهزور صدجور آرامبخش و خوابآور درد کمرش را آرام میکرد تا بالاخره لابهلای نالههایش، چشمانش گرم شود و بخوابد. شاید بهخاطر همین بود که باباحسن عادت کرده بود شبها دیر بیاید خانه. تا درد کشیدن او را نبیند. هر چند مادرم شک کرده بود که بابا، چند ساعتی از شب را در اطراف خیابانی که او تصادف کرده؛ پرسه میزند. به امید اینکه خانه یا مغازه راننده در همان اطراف باشد تا وقتی سر وکلهاش پیدا شد؛ مچش را بگیرد.
از چند روز پیش که بالاخره وام را به حسابش ریخته بودند و توانسته بود نوبت عمل را برای مادرم جور کند؛ همه چیز خیلی بهتر شده بود. بالاخره بعد از کلی وقت، خنده را روی لبهای بزرگ ترک خوردهاش دیده بودیم. همینطور شادی را در چشمهای قهوهای پف دارش. تا دیشب... تا دیشب که چشمش به پیامک گوشی افتاد. لقمه در دهانش ماسید. نگاهش یخ بست روی صفحه گوشی و خنده از روی صورت گُر گرفتهاش آب شد و ریخت پایین. دوباره شد همان مرد چهل و پنج سالهای که پیرتر از شصت سالههاست. تکیه داد به دیوار و نگاه بهت زدهاش را از روی فرش برنداشت. تقصیر من بود... هیچکس نمیدانست، ولی تقصیر من بود.»
نویسندههای دیگر این مجموعه داستان، احمدرضا افضلی، حسن خوشخبر، حوریه صنعتیزاده، زینب فکار، طاهره شجاعی و فاطمه عشقینژاد هستند و انتشارات پشتیبان پلیس فتا این کتاب را به تازگی در ۲۱۱ صفحه منتشر کرده است.
علاقهمندان میتوانند این کتاب را از پلتفرم کتابراه به صورت رایگان دریافت کنند.
انتهای پیام