به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در کتاب «عدل الهی» شهید مطهری، تلاش کرده است مسئله عدل الهی را، با توجه به ابعاد و بحثهای گستردهای که در خصوص این مسئله قرار دارد، برای همگان مطرح کند. در بخش اول کتاب که عنوان آن عدل بشری و عدل الهی است از رابطه میان مالکیت خداوند و رابطه آن با عدل، تعاریف چهارگانه عدل، ایرادها و اشکالات وارد به مسئله عدل سخن میگوید.
در بخش دوم این اثر شهید مرتضی مطهری که در سبک رمان و داستان و در سال 1352 توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است، برای مشکلی که به نظر متکلمین اسلامی در باب تعریف عدل دیده میشود، راه حل ارائه میکند.
بخش سوم این کتاب در واقع تحلیل و بررسی مسئله تبعیضها در نظام طبیعت و رابطه آن با موضوع عدل خداوند است که در آن پس از طرح اشکال مصادیق مختلف آن را مورد نقد و مطالعه قرار میدهد. در بخش چهارم به طرح اشکال مسئله شرور در هستی و تبیین آن پرداخته میشود و در بخش پنجم فواید شرور را برمیشمارد که شر دانستن شر به جهت نگاه جزءنگر ماست والا با نگاه به کل عالم هستی و حیات ازل تا ابد نمیتوان واقعاً شرور را شر دانست.
بخش ششم نگاهی است به اشکالی که راجع به موضوع مرگ و میرها و دیدگاههای مختلفی که در این رابطه وجود دارد. در بخش هفتم پس از طرح شبهات عدل خداوند در دنیا، به اولین شبهه از شبهات وارد به موضوع عدل خداوند در آخرت یعنی مجازاتهای اخروی میپردازد و پس از طرح مسئله جزا و تبیین تفاوتهای دنیا و آخرت و کیفرها آنها را به سه دسته تقسیم و با هم مقایسه میکند و در نهایت در بخش هشتم طرح دومین شبهه اخروی و موضوع شفاعت است که پس از بیان هفت اشکالی که بر آن وارد شده با تقسیمبندی مسئله شفاعت به پاسخ اشکالات پرداخته میشود.
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «قبلاً گفتیم که در میان صفات پروردگار، دو صفت است که از نظر شبهات و ایرادهای وارده بر آنها، متقارب و نزدیک به یکدیگرند؛ عدالت و حکمت. منظور از عادل بودن خدا این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد میدهد و منظور از حکیم بودن او این است که نظام آفرینش، نظام احسن و اصلح، یعنی نیکوترین نظام ممکن است. خواجه نصیر الدین طوسی میگوید:
جز حکم حقی که حکم را شاید ، نیست
حکمی که زحکم حق فزون آید نیست
هر چیز که هست ، آن چنان میباید
آن چیز که آن چنان نمیباید نیست»
همچنین میخوانیم: «لازمه حکمت و عنایت حق این است که جهان و هستی، غایت و معنی داشته باشد. آنچه موجود میشود یا خود خیر است و یا برای وصول به خیر است. «حکمت» از شئون علیم بودن و مرید بودن است و مبین اصل «علت غائی» برای جهان است، ولی «عدالت» ارتباطی به صفتهای علم و اراده ندارد، عدالت به مفهومی که گفته شد از شؤون فاعلیت خداوند، یعنی از صفات فعل است نه از صفات ذات. اشکال مشترک در مورد «عدل» و «حکمت» پروردگار ، وجود بدبختیها و تیره روزیها و به عبارت جامع تر «مسأله شرور» است.»
انتهای پیام