فرق صوفيه موجود در جامعه ما با پاره‌ای از مبانی عقلانيت اسلامی در تعارضند
کد خبر: 1705434
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۸
بررسی عرفان‌های كاذب و اصيل/ 4

فرق صوفيه موجود در جامعه ما با پاره‌ای از مبانی عقلانيت اسلامی در تعارضند

گروه انديشه: فرقه‌های صوفيه موجود در جامعه معاصر ايران با پاره‌ای از مبانی فكری جمهوری اسلامی يعنی؛ عقلانيت اسلامی كه از اسلام ناب به دست می‌آيد، در تعارض هستند.

به گزارش خبر گزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجت‌الاسلام و المسلمين «عبدالحسين خسروپناه»، استاديار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، در گفت‌وگو با سرويس انديشه، در مورد تفاوت ميان عرفان‌های اصيل و كاذب، با اشاره به مطلب فوق گفت: بحث در مورد فرقه‌های صوفيه از دو جهت دارای حساسيت و اهميت ويژه‌ است: نخست آن‌كه، اين فرقه‌ها در جوامع اسلامی، بسيار متنوع و تأثيرگذارند و به همين دليل، داوری يكسانی هم نمی‌توان در مورد ‌آن‌ها داشت و لازم است با دقت و بدون پيش‌داوری آن‌ها را گزارش و توصيف كرد و سپس به تجزيه و تحليل آن‌ها پرداخت.
وی افزود: جهت ديگر اهميت و حساسيت فرقه‌های صوفيه اين است كه فرقه‌های صوفيه موجود در جامعه معاصر ايران با پاره‌ای از مبانی فكری جمهوری اسلامی يعنی؛ عقلانيت اسلامی كه از اسلام ناب به دست می‌آيد، در تعارض هستند.
مؤلف «جريان‌های فكری معاصر» در مورد جريان‌های فكری فعال در ايران گفت: به طور كلی، در كشور ما در حال حاضر 10 جريان فكری فعاليت می‌كنند كه هر 10 مورد از جريان‌های معاصر ـ با تنوع فراوان ميان آن‌ها ـ با عقل‌گرائی اسلامی و مبنای فكری جمهوری اسلامی چالش دارند. جريان عقل‌گرايی اسلامی با مؤلفه‌های معرفت‌شناسی رئاليستی (موجه دانستن چهار منبع شناخت؛ يعنی حس و تجربه، عقل، شهود و وحی‌ و اعتقاد به امكان و معيار معرفت و تأكيد بر رئاليسم)؛ انسان‌شناسی خدامحورانه (نفی اومانيسم و اعتقاد به كرامت انسان و رساندن او به مبدأ المبادی و غايةالغايات؛ يعنی خداوند سبحان، به وسيله دين الهی و پيامبران آسمانی)؛ هستی‌شناسی جامع‌نگرانه (اعتقاد به جهان مادی و مجرد و دنيا و آخرت و نظام علی و معلولی يا نظام تجليات) و ارزش‌شناسی سعادت‌مدارانه (حاكميت فقه و اخلاق اسلامی و حداكثری دانستن آن‌ها) استقرار يافته است.
وی با اشاره به قرار داشتن اين 10 جريان چالش‌برانگيز در مقابل جريان عقل‌گرايی اسلامی كه در چگونگی و گستره چالش‌های آن‌ها تفاوت فراوانی وجود دارد، اظهار كرد: برخی از اين جريان‌ها در انديشه و تفكر و دسته‌ای در بعد فرهنگ اسلامی با جريان مذكور چالش خود را آشكار می‌‌كنند. اين جريان‌های ده‌گانه عبارتند از: جريان خرده فرهنگ‌های موسيقی مدرن، شيطان‌پرستی، فمينيسم، هايدگری‌ها، روشنفكری تجددگرا، سنت‌گرايی، تجددستيزی افراطی، مكتب تفكيك، بهائيت و تصوف‌گرايی و عرفان‌های سكولار كه اين جريان اخير به دلايل پيشگفته، اهميت ويژه‌ای دارد.
خسروپناه در ادامه تصريح كرد: تصوف، يك نوع ايدئولوژى مخصوصى است كه از نظر تا عمل و از بينش تا كنش را در بر مى‌گيرد. تفسير خاص زندگى و نحوه تعامل با حيات دنيوى است. اين تفسير به ادعاى صوفيه با روش كشف و شهود تحصيل می‌شود. البته فرقه‌هاى صوفيه آن‌قدر متنوع و متلون‌اند كه به راحتى نمى‌توان پيرامون آن‌ها سخن گفت و بر همه آن‌ها حكم واحدى راند. ليكن با تأمل در ريشه‌هاى اوليه و بررسى وضعيت موجود آن‌ها مى‌توان به نتايج عالمانه‌اى دست يازيد. شايان ذكر است كه تصوف و عرفان در آغاز راه يكسان بودند و به عنوان يك جريان تلقى مى‌شدند تا اين‌كه جريان تصوف از توده مردم جدا شد و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود و قرآن و سنت به تدوين عرفان اسلامى پرداختند. بنابراين، عارفانى چون سيدحيدر آملى، سيدعلى شوشترى، سيداحمد كربلایى، ملا‌حسينقلى همدانى، سيدعلى قاضى طباطبایى، علامه طباطبایى و حضرت امام خمينى(ره) را نبايد با فرقه‌هاى صوفيه يكى پنداشت، بلكه از عرفان اين سلسله از عرفا می‌توان به عرفان اصيل بومی ياد كرد.
مؤلف«كلام جديد»، در بيان چيستی تصوف يادآور شد: تصوف دوگونه تصور می‌شود: الف) تصوف در مقام تعريف كه عبارت است از: اعراض از خلق، به خدا پيوستن، احكام شريعت را عمل كردن و ... ب) تصوف در مقام تحقق؛ يعنی فرقه‌های صوفيه‌ای كه تحقق يافته‌اند. توصيف‌ها و تحليل‌ها بايد به اين مقام؛ يعنی صوفيه تحقق‌يافته اختصاص يابد و نبايد اين دو مقام خلط شوند و لذا گاهی كه با مدعيان صوفيه و به اصطلاح اقطاب فرقه‌های تصوف بحث می‌كنيم آن‌ها به ‌اين تعاريف تمسك می‌كنند، اما همه اين تعاريف، تصوف در مقام تعريف را معرفی می‌كنند كه ما هم بسياری از اين تعاريف را تقريبا قبول داريم. اين تعاريف، همان عرفانی است كه بخشی از اسلام به شمار می‌آيد.
وی به بيان پيشينه تصوف در جهان اسلام پرداخت و گفت: پيشينه تصوف و صوفى‌گرى به قرن دوم هجری بازمی‌گردد و اكثر فرق صوفيه قطب‌الاقطاب خود را حسن بصری می‌دانند، ولی واژه تصوف را حسن بصری به كار نبرده است، بلكه شاگرد وی، ابوهاشم كوفی متوفی 150 هجری اولين با از اين اصطلاح استفاده كرده و به اعتراف جامى در نفحات‌الانس از قرن دوم هجرى در ميان مسلمين ظاهر شد.
وی شاخصه‌های اصلی تصوف در اين دوره را چنين بيان كرد: بزرگ‌ترين مظهر روح تصوف در اين دوره، تحقير دنيا، فرار از تمتعات و تمام شؤون مربوط به زندگى مادى و دنيوى و رياضت‌كشى و تحمل شكنجه‌هاست. به همين جهت، صوفيان در برابر ائمه اطهار(ع) ايستادند و به بينش و سيره زندگى آن‌ها متعرض شدند. براى نمونه، سفيان ثورى بر امام صادق(ع) در مدينه وارد شد، در حالی‌كه امام(ع) جامه‌اى سپيد و لطيف بر تن داشت.
خسروپناه افزود: سفيان بر امام(ع) اعتراض كرد كه چرا زهد نمی‌ورزى؟ امام فرمود: خوب گوش فرا ده تا براى دنيا و آخرت تو مفيد باشد، مگر اين‌كه بخواهى بدعتى در اسلام ايجاد كنى. وضع ساده و فقيرانه پيامبر و صحابه، تكليفى براى همه مسلمين تا روز قيامت نيست. رسول خدا(ص) در زمانى زندگى مى‌كرد كه عموم مردم از لوازم اوليه زندگى محروم بودند، اما اگر در عصر و روزگارى، وسايل زندگى فراهم شد؛ سزاوارترين مردم براى بهره بردن از نعمت‌ها صالحانند، نه فاسقان؛ مسلمانانند نه كافران. سفيان در برابر پاسخ امام(ع) عاجزانه بيرون رفت و سپس به همراه يارانش بر امام(ع) وارد شد تا دسته‌جمعى با امام(ع) مباحثه كنند.
وی ادامه داد: آن‌ها به آيه 9 سوره حشر و آيه 8 سوره دهر تمسك كردند تا بر دين‌شناسى امام خرده گيرند و روش او را با آيه «و يطعمون‌الطعام على حبه مسكينا و يتيماً و اسيراً» نقد كنند. در اين وضعيت، يك نفر بلند شد و به صوفيان اعتراض كرد كه چرا مردم را فريب مى‌دهيد؟ غذاهاى خوب مى‌خوريد و مردم را از آن نعمت‌ها پرهيز مى‌دهيد؟ امام(ع) فرمود: اين حرف‌ها را كنار بگذاريد و سپس توضيح داد كه اين آيات بر حرمت استفاده از نعمت‌هاى الهى دلالت ندارد، بلكه بخشش و ايثار را توصيه مى‌كند و آيه «ولا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً» (اسراء/29) را كه دلالت بر اعتدال دارد، را به آن‌ها فهماند. البته اين بيان گزارش به معنای اين نيست كه وی ناصبی بوده است، بلكه فقط از اهل بيت(ع) اعراض كرده است.
خسروپناه در ادامه برخی ديگر از احتجاج‌های صوفيه با ائمه معصومين(ع) را بيان كرد و گفت: صوفيه بر امام رضا(ع) هم تاختند كه چرا لباس درشت بر تن ندارى و غذاى خشن نمى‌خورى و امام(ع) فرمود: يوسف، پيامبر خدا، قباهاى ديباجى و لباس‌هاى زربافت بر تن داشت. اولين منتقدان صوفيه، امامان معصوم(ع) بودند كه در كتاب‌های روايی می‌توان آن‌ها را يافت. روايات صحيحه ائمه اطهار(ع) پيرامون تصوف در سفينة‌البحار وجود دارد كه به نقد اين فرقه‌های باطل پرداخته‌اند.
captcha