تا اينجا هر آنچه كه در مورد استفاده از اشعار شاعران بنام ايرانی در قالب موسيقی و ساخت قطعات موسيقايی از آن استفاده شده است، خروجی آن انتشار آلبومهای موسيقی از خوانندگان موسيقی سنتی بوده است كه در دستگاههای موسيقی ايرانی به مدد استفاده از اشعار نغز اين شاعران هنرنمايی كردهاند.
آهنگين بودن و استفاده از اوزان در سبكهای متداول شعر ايرانی موجب میشود كه كمتر بتوان از اين اشعار در توليد قطعات موسيقی براساس ريتم و تمپويی با مختصات موسيقی پاپ و يا هر موسيقی مدرن امروزی استفاده كرد و نتيجه اينكه اين موسيقی تاكنون گرايش به سمت استفاده از اشعاری داشته است كه اساساً برای ترانه و ساخت موسيقی غير ايرانی سروده شدهاند.
در ترانههای سروده شده برای ساخت موسيقی به شكل و شيوه متداول امروزی بيشتر از آن كه در آنها بتوان محتوای قابل تأملی را جستجو كرد، حفظ ريتم كه معمولاً با استفاده از سازهای كوبهای ايجاد میشود و شكلی مهيج را به يك اثر موسيقی میدهد مهم و ضروری ديده میشود.
با اين وجود شايد از نخستين كسانی كه تلاش داشت تا به نوعی اشعار فاخر شعرای ايرانی كه فحوای بيشتر آنها حمد و ستايش پروردگار و تمجيد از نعمات الهی است را به سبك و سياقی غيرمتعارف اجرا كند عليرضا عصار بود كه در اين جهت با انتخاب اشعاری از مولانا و حافظ تلاش كرد تا گونهای متفاوت استفاده از اين اشعار را در اجرای موسيقی مخاطبپسند عرضه كند اما اين نمونه نيز با اقبالی نه چندان مناسب روبرو شد چرا كه جنس صدا و نحوه اجرای عصار را به غير از درصد محدودی از مخاطبان نمیپسنديدند و دليل آن هم اينكه خوانش اشعار وی بيشتر از اين كه تابع ريتم باشد و به تعبيری ديگر سوار بر موسيقی شود، تنها بيان آوازی بود كه مستقل از موسيقی اجرا میشد و تنها عنصر موسيقی برای فضاسازی در زير صدای او به كار میرفت.
در اين سالها شاهد بروز و ثبوت خوانندگانی بوديم كه به تقليد از هم و يا به شكلی منحصر به خود به اجرای موسيقی با سبكی نوعاً پاپ پرداختند كه اغلب آنها به غير از عده معدودی همچون روزبه نعمتاللهی و احسان خواجهاميری كه در انتخاب اشعار دقت نظر داشته و محتوای آن را نيز ملاك نظر قرار میدادند، باقی به اشعاری سطحی و سخيف روی آوردند كه مشروعيت اين عرصه را كه بنا به شروطی به دست آورده بود خدشهدار میكرد.
تلاش خوانندگانی همچون محمد اصفهانی و اين اواخر عليرضا افتخاری برای ايجاد پيوند ميان سبك سنتی موسيقی ايرانی و موسيقی پاپ كه معمولاً به ويژه در سالهای اخير در اين ميان، در آمد و شد بودند نيز نتوانست سنخيتی ميان استفاده از شيوههای ابداعی موسيقی حاصل تلفيق موسيقی سنتی و پاپ در اجرای اشعار مذهبی و دينی و يا حتی حماسی و ملی پديد بياورد.
اما مراد از اين يادداشت پرداختن به آلبوم جديد محسن چاوشی است كه اخيراً با نام «من خود آن سيزدهام» وارد بازار شده است و به شكلی مناسب توانسته است پيوندی ميان استفاده از موسيقی مدرن با اشعار كلاسيك شاعران فاخر ايرانی ايجاد كند.
آلبوم موسيقی جديد اين خواننده شامل 9 قطعه از اشعار شعرايی همچون وحشی بافقی، باباطاهر، شهريار، مولانا و خيام نيشابوری است كه اغلب با موضوع و مضامين حمد و ستايش پروردگار، نعت بزرگان دين و تضرع به درگاه احديت و حقارت انسان در برابر عظمت الهی سروده شدهاند.
اين آلبوم كه البته بنا به ادعايی جزء نخستين آثار موسيقيايی محسن چاوشی است و پس از وقفهای 5 ساله منتشر شده است به شكلی مناسب توانسته است ارتباطی ميان اشعار موزون شعرای متقدم ايرانی با موسيقی پاپ و استفاده مدرن از آن ايجاد كند كه به نوعی خواسته و ناخواسته سرآغاز توليد آثاری متفاوت با اين رويكرد است.
به هر حال توليد آثار از اين دست در شرايطی كه ذائقه مخاطبان به دليل هجمه موسيقی غربی تغيير كرده است میتواند نويد بخش اين نكته باشد كه حداقل مخاطبان جوان موسيقی با انتخاب آن، محتوايی پرمغز و مفيد شعری را در قالب موسيقیهای مدرن امروزی دريافت كنند؛ موسيقی كه به سبب خوانندگی محسن چاوشی كه صدايش محبوبان زيادی دارد میتواند فاصله ميان نسل امروز را با داشتههای فرهنگی خود كمی كمتر كند.