آیا حمام، اسلامی می شود؟/ تمدن بشری، محصول تعالیم انبیای الهی است
کد خبر: 3801651
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۷

آیا حمام، اسلامی می شود؟/ تمدن بشری، محصول تعالیم انبیای الهی است

اخیراً گفتگویی مکتوب میان حجت الاسلام رسول جعفریان و مهدی نصیری در مورد تمدن سازی شکل گرفت که در آن امکان و امتناع تمدن تراز دین مورد بررسی قرار گرفته است.

به گزارش ایکنا به نقل از مهر، متن زیر گفتگویی مکتوب میان حجت الاسلام رسول جعفریان و مهدی نصیری در مورد تمدن سازی است که در ادامه می‌خوانید؛

چطور می‌شود حمام را اسلامی کرد؟

حجت الاسلام رسول جعفریان نوشت: «چطور می‌شود حمام را اسلامی کرد؟ آیا می‌توان توصیه‌هایی را در باره حمام مطرح کرد که در این مورد مشخص، نوعی زیست متفاوت با آنچه که مثلاً در غرب یا شرق هست، تعریف شود؟ اگر عبادات را منها کنیم، در امری مثل حمام، چه تفاوتی میان زیستی که در مدنیت اسلامی هست، با آنچه میان یهود و نصارا یا غرب هست وجود دارد؟ رساله دلاکیه، با این انگیزه نوشته شده است تا نظر اسلام در باره شغل دلاکی و آنچه در حمام می‌گذرد معلوم شود. البته حاج محمد کریمخان شیخی که آن را نوشته، از معلومات خود در طب سنتی و فیزیک یونانی هم استفاده کرده و یکجا در باره دلاکی از نظر عقل و شرع و عرف و حتی به اعتبار یک صنعت از آن سخن گفته است. نوشتن در این باره، این یک تجربه تاریخی است، تجربه‌ای که هنوز بسیاری به آن فکر می‌کنند.

زمانی که انقلاب شد، برخی از مراکز اقتصادی و تجاری با پسوند اسلامی نامیده شدند. از جمله خاطرم هست چندین چلوکبابی با عنوان اسلامی نامگذاری شد که برخی هنوز هست. موارد دیگری در مشاغل دیگر هم بود. این که چرا در آن شرایط این طور اسامی رواج یافت، لابد دلایل خود را دارد، اما حالا و با توجه به مباحث روز، حتماً باید بحث کرد که چه فرقی میان حمام اسلامی به عنوان یک جز از مدنیت اسلامی با یک مورد مشخص مثل چلوکباب اسلامی هست، آن هم وقتی که هر دو را اسلامی می‌نامند. اگر فرقی هست، در کجاست؟ اگر مدنیت، در یک تعریف غیر رسمی، به معنای مجموعه ساخت و سازهایی است که یک جامعه انسانی برای بهره روی بهتر از زندگی برای خود تهیه و تدارک می بیند، و آنها را مطابق اصول علمی و تمایلات اخلاقی و فرهنگی می‌سازد، جای دین در کجای آن قرار دارد، و کجای آن را به طور مشخص دست کاری می‌کند که اسلامی و دینی می‌شود.

برای درک بهتر این سوال بهتر است شکل دیگری از سوال مطرح شود. تفاوت یک زیست مسیحی یا یهودی با زیست اسلامی در چیست؟ روشن است که مقصود نماز و روزه و عید گرفتن نیست. آن که واضح است. یا مثلاً زیست مدنی مبتنی بر آموزه‌های کنفیسیوس با زیستی که مبتنی بر اسلام است، منهای عبادات، در کجاست؟ این تفاوت در جز جز یک زیست اجتماعی، از هر قسمتی که باشد، حتی در بخش‌های فکری که مرتبط با جنبه مدنیت است، چیست. در حال حاضر «حلال» یک عنوان مشخصی است که در برخی از خوراکی‌ها، مشخصاً تفاوت ایجاد کرده است. اما این تا کجا ادامه می‌یابد و آیا سبب تشخص در چه حدی می‌شود. آن اندازه که دو نوع زیست و مدنیت تعریف کند؟

به هر حال ما باید محل نزاع را کاملاً روشن کنیم تا دقیقاً بفهمیم دنبال چه چیزی هستیم. برای مثال در ساختن شهر، یا خانه و خیابان و یا حمام، چه اصولی را باید رعایت کنیم که جنبه اسلامیت آن حفظ شود؟ سایر ترتیبات تکنولوژی مرتبط با زیست در شهر، تا چه ا ندازه متأثر از آموز های دینی، یهودی، مسیحی یا اسلامی و مثلاً غربی یا کنفیسیوسی هستند؟ تک تک مشاغل شهر که ممکن است شمار آن به هزاران برسد، چگونه تحت تأثیر آموز های دینی قرار می‌گیرند و در تلقی زیست اسلامی با غربی آن متفاوت می‌شوند؟ مثلاً نقش قبله در ساختن خانه یا …. مثلاً این که در غرب، فروشگاه… هست و در اینجا نیست و مانند اینها و این که اینها چه تفاوتی را در چه سطحی در یک مدنیت ایجاد می‌کند.

بحث دیگر این است که در این میان، فرق عرفیات، عقلیات و دینیات از نظر حاکمیت قواعد آنها بر یک زیست مشخص و شکل دهی به آن در چیست؟ مثلاً در تجارت، یا بحث فساد و دزدی و رشوه که فعلاً در دنیا این قدر اهمیت یافته و رعایت می‌شود، و ما هم مواردی در فقه مان داریم، چه تفاوت آشکاری از لحاظ مدنیت میان مدل‌های مختلف ایجاد می‌کند؟

یک خبر جالب در باره یک نمونه جالب از این بحث، این خبر بود که چند روز پیش اعلام کردند حدود هزار آیه در قرآن مربوط به محیط زیست است. عبارت مدیر مرکز تحقیقات کشاورزی این بود: «حدود ۱۰۰۰ آیه از آیات قرآن کریم در حوزه کشاورزی و منابع طبیعی و محیط زیست است. اهمیت این آیات وقتی روشن می‌شود که نه تنها با نصّ ظاهر و صریح قرآن ارتباط دارد بلکه مثل مسائل دیگر با یک مفهوم اخذ شده‌ای از یک آیه‌ای که در گوشه‌ای از قرآن استخراج و استنباط می‌شود. این است که بحث محیط زیست کاملاً روشن و صریح است. باید دید از این فراوانی آیات و روایات چه استفاده‌های در زمینه محیط زیست و منابع طبیعی می‌توان استخراج کرد. در حاضر مرکز تحقیقات کشاورزی و محیط زیست اسلامی از سال ۹۴ تا به امروز با چهار گروه علمی بنام‌های گروه فقه و حقوق، گروه تاریخ و تمدن، گروه قرآن و حدیث و گروه اخلاق مشغول این فعالیت است». لابد کار اینها سنجش این تفاوت‌ها میان یک محیط زیست اسلامی با غیر اسلامی است. یا چیز دیگر!

آیا مقصود از این نگاه این است که یک محیط زیست اسلامی داریم یکی غیر اسلامی؟ یا مثلاً وقتی می‌گوئیم در قرآن آیاتی در باره محیط زیست هست، یعنی آنچه غربی‌ها دارند ما هم بهترش را داریم؟ دقیقاً مقصود چیست؟ جواب اول، مبتنی بر این است که محیط زیست اسلامی یک امر واقعی و متفاوت با محیط زیست غیر اسلامی یا مثلاً غربی است. به هر روی، این محیط زیست اسلامی که از این هزار آیه در می‌آید، با آنچه امروز دنیا در حال طرح آن است، چه تفاوت‌هایی دارد که می‌شود آن را با ویژگی اسلامی، ممتاز کرد؟ همین بحث در موارد دیگر هم هست. لابد این مسأله این قدر اهمیت دارد که مرکز تحقیقات کشاورزی کارهای علمی خود را در زمینه کشاورزی انجام داده و حالا در صدد ایجاد محیط زیست اسلامی بر اساس هزار آیت قرآنی و لابد چند هزار روایت است. سوال این است که مثلاً در کشت گندم یا برنج یا علوفه، و مسائل محیط زیست مربوط به کشاورزی، دقیقاً کجای کار را باید اسلامی کرد. مثلاً می‌شود گفت که خداوند امر کرده است که از «طیبات» استفاده شود. آیا این دستور ارشادی می‌تواند یک محیط زیست اسلامی ایجاد کند که متفاوت با دیگران باشد؟ یا ممکن است بگویند بهداشت ما از نوع دیگری است. به هر حال این کجایش سبب تفاوت بین اسلامی و غیر اسلامی آن می‌شود؟ مثلاً در یک بیمارستان چطور بین بهداشت اسلامی با غربی یا یهودی و مسیحی فرق گذاشته می‌شود. اشاره شد که بحث ذبح اسلامی هست که آنجا بحث توحید است که ممکن است همان را کسی به زیست اسلامی تفسیر کند. همین موارد باید ریز بحث شود تا بدانیم چه تفاوتی میان تمدن اسلامی با غیر اسلامی هست.

همه اینها را عرض کردم تا در باره یک رساله در باره حمام اسلامی به نام «دلاکیه» صحبت کنم. یک تجربه تاریخی جالب از چیزی که الان هم دنبال آن هستیم.

حاج محمد کریمخان شیخی کرمانی (۱۲۲۵ ۱۲۸۸ ق پسر ابراهیم خان ظهیرالدوله قاجاری)، با آثار مختلف خود و طبعاً با گرایش شیخی، علاوه بر مباحث دینی و مذهبی، در امور تمدنی، مداخله علمی می‌کرد. یک بار رساله طی الارض او را مرور کردم. در باره زمین و سکون آن و مباحث مشابه هم دیدگاه‌هایی دارد که مشایخ شیخی‌ها همه طرفدار ثبات زمین و حرکت خورشید بودند و جالب است که روی صفحه اول وبسایت مکارم الابرار، همین مساله را آشکارا گفته و منابع آن را هم معرفی کرده و گویی هنوز هم از آن دفاع می‌کند.

به نظرم، و به رغم این حرف‌ها، حاج محمد کریمخان از کسانی است که در آثارش تلاش می‌کند هم در حوزه علم و هم تکنولوژی، اسلامی بیندیشد. مواد کار وی، بجز آنچه به فکرش مربوط می‌شود، نیز میراثی که از دانش سنتی در طب و فیزیک و غیره دارد، همین روایات است. به نظرم به رساله دلاکیه او به روشنی می‌توان عنوان «حمام اسلامی» طراز تمدن اسلامی داد. این که یک حمام اسلامی، بر اساس تفکر یک مسلمان و نیز بر اساس روایاتی که هست، چطور می‌تواند اسلامی و مذهبی باشد. این سوال فی حد نفسه مهم است.

البته حمام مورد نظر وی، حمام دوره قاجاری است که مشاغل زیاد دیگری هم همانجا هست که خواهیم دید به آنها هم توجه دارد و یک پک کامل از آن بدست می‌دهد.

حاج محمد کریمخان در آغاز این رساله می‌گوید، یک دلاک از او خواسته بد تا رساله در باره صنعت دلاکی بنویسد. او هم استخاره کرده و این رساله را نوشته است.»

رسول جعفریان در ادامه یادداشت خود تقریری از رساله دلاکیه ارائه می‌کند. این رساله درباره معماری حمام، آب حمام، چگونگی استحمام برای مزاج‌های گوناگون، روایت‌های ائمه در مورد حمام، آداب حمام و… است.

جعفریان پس از آوردن بخش‌هایی از این رساله می‌نویسد: «یکبار دیگر بر آنچه در آغاز گفتیم مرور کنیم. تأمل در این معنا که قصد ساختن مدنیت و زیست اسلامی داریم، نیازمند بازبینی در تلاش‌هایی است که در جهت شکل دهی به یک تمدن طراز اسلامی در طول هزار و چهار صد سال ارائه شده است. در دنیای جدید، این امر خیلی جدی تر گرفته شده و جنبه‌های بهره وری از محیط و امکانات از هر حیث قانونمند و جدی تر شده است. ایجاد یک تمدن اسلامی در دنیای قدیم، زمانی که بسیاری از این قواعد نبود، شاید در بخشی از مباحث، از جمله «آداب و عادات» مقدور و مفهوم بود. اکنون باید ببینیم در دنیای جدید، تا چه اندازه، در جریان تغییر این افکار و قوانین و اخلاقیات، می‌توان روی این مسأله فکر کرد و به تمدن اسلامی اندیشید. این کار تنها با کلی گویی به جایی نمی‌رسد، ما باید از موارد خاص صحبت کنیم. در دنیای امروز، صرفاً برای حمل و نقل، هزاران قانون و قاعده و ادب تعریف شده است، چیزی که درگذشته ممکن است با چند خبر و نقل، محل توجه بود و عموماً به صورت عرفی و عادی و بدون قاعده و ضابطه جنبه تمدنی آن پیش می‌رفت. امروزه تنها حقوق دریایی یا کشتیرانی، هزاران برگ صفحه را به خود اختصاص داده و تمدنی را در این حوزه ایجاد و اداره کرده است. اکنون بحث کردن از این موارد، در دایره منابع ما و روشی که داشته ایم، چگونه خواهد بود. این رساله یعنی دلاکیه، نوعی تلاش برای ایجاد یک «حمام» طراز تمدن اسلامی مطابق اخلاقیات اسلامی در نیمه دوم قاجاری است. در اینجا مروری بر آن داشتیم تا از نزدیک با یک تجربه‌ای که البته مربوط به ۱۷۰ سال پیش است آشنا شویم. مسلماً نه قصد شوخی داشتیم و نه خدای ناکرده طعنه. شایسته است در حوزه تفکر، این تجربه‌ها بررسی شود. اما آنچه مورد نیاز است، جدیت، کنار گذاشتن ذهنیت‌ها، شفافیت علمی، و رفتار بدون رودربایستی، از شرایط درست اندیشیدن به خصوص در حوزه‌هایی است که نیازمند تأمل بیشتر است.»

اظهار نظر مهدی نصیری در مورد یادداشت رسول جعفریان

یکی ازکسانی که در باب «تمدن اسلامی» نگاه ویژه ای دارد، مهدی نصیری است. این ویژه بودن از این بابت است که به تقریب، دیدگاه وی، در گفتمان‌های فعلی رایج از تمدن اسلامی جایی ندارد، هرچند برخی از مقدمات آن، دست کم به زعم خودش، ریشه در باورهای اجتماعی برخی از متفکران اسلامی گذشته دارد. متن زیر اظهار نظر مهدی نصیری در مورد یادداشت رسول جعفریان است که در ادامه می‌خوانید؛

جناب استاد جعفریان در نوشته اخیرشان نیز مانند برخی نوشته‌های پیشین از تمدن اسلامی و ملاک و معیار اسلامی بودن اجزا و ساحت‌های گوناگون یک تمدن و چگونگی تحقق آن و تفاوت یک زیست دینی و اسلامی با دیگر زیست ها و نسبت این زیست با دوران جدید پرسش کرده است. از آنجا که ایشان این موضوع را با علاقه مندی و سماجت پی گیری می‌کنند و مرتب در باره آن می‌نویسند، مفید دیدم طرح ذهنی خودم را از مقوله تمدن اسلامی و دینی در حدی بسیار کلی عرضه بدارم.

۱. دو تلقی کلی در باره ریشه‌های تمدن و چگونگی شکل گیری تمدنها و علوم ناظر به وجه مادی و معیشتی تمدن وجود دارد:

الف. تمدن و علوم و فنون مادی، محصول اندیشه و تجربه بشری در یک سیر خطی تدریجی رو به پیشرفت است که از صباوت و بساطت آغاز می‌شود و با پشت سرگذاشتن اعصار حجر و مفرغ و آهن به دوران اتوماسیون و ماشین می‌رسد.

ب. تمدن بشری علاوه بر ساحات دینی و معنوی آن، در عرصه‌های علوم معیشتی و ابزاری نیز مانند زبان، طب، نجوم، آهنگری، کشاورزی، دامپروری، خیاطی، معماری و … مصنوع و محصول تعالیم انبیای الهی است و نه تجربه و اندیشه مستقل بشری، و با شواهد متخذ از قران و متون روایی و تاریخی می‌توان نشان داد که در همان هزاره اول تاریخ بشر، تمدن سنتی که تا دوران مدرن با نوساناتی اندک ادامه پیدا کرد، شکل گرفت و از آنجا که در منطق دینی قرار بر توسعه تمدنی نبود، انبیای بعدی جز در مواردی خاص در این زمینه دخالتی نکردند و در واقع سنت تمدنی شکل گرفته توسط آدم و شیث و ادریس را امضا کردند.

اگر چه امروز دیدگاه اول به دلیل القائات نظام آموزشی جدید و رسانه‌ها بر اذهان همگان مسیطر است اما به جرأت عرض می‌کنم که فاقد کمترین ادله و استناد است و نظریه‌ای کاملاً برساخته دوران مدرن است و حتی متون تاریخی مدرن نظیر تاریخ تمدن ویل دورانت و تاریخ علم جرج سارتن به فاقد دلیل بودن آن اعتراف کرده اند. تا پیش از دوران مدرن تنها در میان دهری مسلکان و برخی نحله های فلسفی ماتریالیستی چنین تلقی ای از شکل گیری تمدن وجود داشته است.

دیدگاه دوم، دیدگاه غالب و مسلط ادیان و متون دینی و کلامی است و اساساً وقتی متکلمان مسلمان از ضرورت و فواید نبوت سخن می‌گفتند یکی از مهمترین وجوه آن نیاز بشری در امر تمدن و علوم وفنون مادی و معیشتی به انبیا و عجز انسان از تمشیت این امور با اندیشه و عقل مستقل اش بوده است.

خواجه نصیرالدین طوسی در «تجریدالاعتقاد» طی مطلبی درباره فلسفه بعثت‌، اموری چون «تشخیص زیانمند و سودمند»، «حفظ نوع انسانی‌» و «آموزش صنعت‌های پنهان از عقل و ادراک آدمی‌» را در حیطه رسالت‌های انبیا می‌داند و علامّه حلّی‌؛ در توضیح عبارت خواجه می‌نویسد:

«از جمله ادلّه حُسن بعثت این است که بعضی از اشیا برای ما سودمند است مثل بسیاری از غذاها و داروها و بعضی از آنها برای ما زیانمند است مثل بسیاری از سموم و گیاهان‌، و این در حالی است که عقل نمی‌تواند آنها را دریابد، و با بعثت پیامبران این فائده بزرگ تأمین می شود… و از دیگر ادله حسن بعثت آن است که نوع انسانی برای بقای خود به ابزارها و اموری نیازمند است که جز با شناخت و علم نمی‌تواند بدان‌ها دست یابد، مانند لباس و مسکن‌، و نیروی [ادراک‌] بشری فاقد چنین شناختی است و این پیامبران هستند که‌ این‌ صنعت‌های‌ سودمند و پنهان‌ [از آدمی‌] را به‌ انسان‌ها می‌آموزند.» (کشف‌المراد، ص ۲۷۲-۲۷۱)

متکلمی چون شیخ مفید به وحیانی و توقیفی بودن علم طب تصریح کرده است. مولوی نیز در کتاب مثنوی به این امر تصریح می‌کند و می‌گوید:

این نجوم و طب وحی انبیاست / عقل و حس را سوی بی سو ره کجاست / جمله حِرفتها یقین از وحی بود

متکلمان سنی ای چون عامری و ماتریدی نیز در آثارشان به ریشه‌های انبیایی تمدن تصریح کرده اند.

۲. انبیا، نقشه راه تمدنی متناسب با فلسفه خلقت را که عبودیت است از همان آغاز تاریخ برای بشر ارائه و اجرا کردند و این شیوه تمدنی تا دوران مدرن با نوسانات و بدعت‌ها و انحرافاتی اندک ادامه پیدا کرد و از دوران مدرن بود که بشر غربی دست به ابداع نقشه‌ای جدید زد که طبعاً از منظر ملاک‌های دینی باید آن را یک بدعت تمدنی بزرگ در برابر سنت تمدنی وحیانی دانست. البته مدرنیته در خلأ شروع نکرد و با دستمایه قرار دادن میراث تمدنی سنتی مسیر خود را شروع و تداوم بخشید.

۳. با این مقدمات می‌توان از تمدن دینی و وحیانی در برابر تمدن مادی و غیر دینی سخن گفت و از این جهت که اسلام بر همه سنتهای انبیای پیشین جز در مواردی که نسخ شده است مهر تأیید می‌زند، اگر کسی به این اعتبار از تمدن سنتی با عنوان تمدن اسلامی نیز یاد کند، بیراه نگفته است. اما سخن گفتن ازتمدن اسلامی به این معنا که از قران و سنت می‌توان مثلاً طب اسلامی، کشاورزی اسلامی، ریاضی و هندسه اسلامی، معماری اسلامی و … استخراج کرد، ادعایی بی اساس است. و حتی در امر طب که در روایات اسلامی و شیعی، تعداد قابل توجهی از روایات و آموزه‌های طبی وجود دارد، با این حال ادعای استنباط یک نظام جامع طبی اسلامی حرف گزاف و بی دلیلی است مگر آن که طب سنتی ماقبل اسلامی را نیز به عنوان میراث طبی وحیانی جزئی از این نظام طبی اسلامی بدانیم. در عین حال باید این توضیح را هم داد که حتماً آموزه‌هایی در باب ساحت مادی و معیشتی تمدن در قران و روایات اسلامی و شیعی می‌توان یافت.

۴. سوال مهم در این بحث این است که آیا امروز با به محاق رفتن تمدن سنتی در بسیاری از عرصه‌ها امکان احیای تمدن دینی و اسلامی وجود دارد یا نه؟

در پاسخ ابتدا باید به این مقدمه کلامی اشاره کنم که بر اساس مبانی تشیع، قوام نظری و عملی شریعت و دین (دین با جامعیتی که متصدی ساحت مادی و معیشتی تمدن نیز هست) بسته و منوط به حضور مبسوط الید حجت معصوم خداوند علیه السلام است و در صورت غیبت و یا حتی حضور بدون بسط ید حجت معصوم، خیمه تشریع و هدایت مادی و معنوی و تمدنی با انکسار و خلل‌ها و کاستی‌هایی اساسی مواجه می‌شود و امکان تحقق جامعه‌ای تراز دین و شریعت سلب می‌شود اگر چه در همین شرایط، تحقق نسبی و محدودی از تمدن دینی، میسور و مقدور و بسیار مغتنم است اما این قدر مقدور حتماً نمی‌تواند رضایت خاطر مؤمنان و جامعه انسانی را در ابعاد مادی و معنوی تأمین کند تا مؤمنان چنین تمدنی را به عنوان تمدن ایده آل دینی بر سر دست گیرند.

پس غیبت بانی و معمار اصلی تمدن و زیست دینی یعنی حجت معصوم، مانعی اساسی بر سر راه تمدن سازی اسلامی است اما علاوه بر این مانعی دیگر و بس سترگ ظاهر شده است که عبارت است از تمدن مدرن که در همه ابعاد تمدنی اعم از فلسفی و فرهنگی و علمی و ابزاری و … رقیب و معارض با یک تمدن دینی و اسلامی است و سیطره‌ای وسیع بر همه عالم و از جمله جوامع اسلامی یافته است.

ممکن است پرسیده شود که در این میان جایگاه فقه و فقها کجاست؟ پاسخ این است که فقه عصر غیبت به خصوص وقتی که با رقیبی سکولار چون مدرنیته مواجه است توانایی بیش از تمشیت امور مؤمنان و متدینان در حدی که به بن بست نظری و عملی گرفتار نشوند، ندارد و گذاشتن باری بیش از این بر دوش فقه و فقها با مبانی قرانی و روایی و فقه تشیع البته بر اساس برداشت حقیر که آن را مدلل و مستند کرده ام سازگار نیست و ادعای تحقق تمدن تراز دین حتی همین دین و فقه تاریخی موجود که با دین و فقه حقیقی فاصله‌هایی عمیق دارد مکلف کردن خویش به تکلیفی ما لایطاق است.

با این مقدمه باید بگویم که الگویی را که امروز در عرصه زیست و تمدن می‌توانیم دنبال کنیم، ترکیبی از شرع و عرف و مدرنیته و اضطرار و حذف مهم به نفع اهم و دفع افسد به فاسد و انتخاب بین بد و بدتر است و خلوص گرایی دینی نه در ساحت نظر و نه ساحت عمل، اغلب دست یافتنی و مقدور نیست و اصرار بر آن نه تنها عوایدی ندارد بلکه مستلزم آفات و خسارات بسیاری برای دین و نظام و کشور و مردم خواهد بود.

جامعه آرمانی و رضایت بخش و خالص دینی تشیع تنها با ظهور و حاکمیت حجت معصوم خداوند محقق می‌شود و پیش از آن عرصه برای تساهل و تنازل و زیستی عاری از تنگناهای لاینحل عقیدتی و شرعی برای شیعه فراخ است.

نظام مبارک جمهوری اسلامی در چنین شرایطی دو راه در پیش روی خود دارد:

۱. از این عرصه فراخ و منطقة الفراغ اضطراری کمال استفاده را برای تداوم خود فارغ از تعارضات و تنازعات خسارت بار کلامی و فقهی و ایدئولوژیک ببرد.

۲. با تاکید بر خلوص گرایی دست نایافتنی بر الگوهایی پای فشارد که علاوه بر عملی نبودن، انبوهی از تعارضات فرهنگی و اجتماعی و تمدنی و زیستی را ایجاد کند و روز به روز افراد و طیف‌هایی را از قطار خود پیاده می‌کند؛ اتفاقی که متأسفانه تاکنون افتاده است و امید آن می‌رود که این روند با نقشه راهی جدید با محوریت حفظ کیان جمهوری اسلامی علی رغم میل مستکبران و نظام سلطه به نابودی و اضمحلال آن، اصلاح و ترمیم شود. ان شاء الله

captcha