به گزارش ایکنا؛ آیتالله مدرسی در دومین جلسه تفسیر سوره انسان در ماه مبارک رمضان، سخنان خود را با قرائت آیات آغازین این سوره آغاز کرد: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مىآزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس».
وی اظهار کرد: وجدان انسان حاوی تمام حقایق است ولی این حقایق مجمل و مبهم است. علم و معرفت این کلیات و مجملات را مفصل میکند. ما به این وجدان رسیدیم یا میتوانیم برسیم که ما بشر چیزی نبودیم. اگر هم چیزی بودیم چیزی که قابل ذکر باشد نبودیم. ائمه اطهار(ع) در بیش از یک روایت فرمودند: «کان شیئا و لم یکن مذکورا؛ یعنی انسان چیزی بود اما قابل ذکر نبود». انسان در عالم اشباح یا عالم ذر وجود داشته اما ناچیز بوده است. اگر ما این حقیقت را وجدان کردیم، بعد از آن یک حقیقت دیگر برای ما آشکار میشود و آن اینکه قطعا یک کسی بوده است که ما را چیز کرده است و همه نعمات از اوست. این نعمات به گونهای است که انسان نهتنها نمیتواند شکر آن را به جا بیاورد بلکه نمیتواند آنها را درک کند. گاهی یک اشکالی در بدنمان پیدا میشود. وقتی به پزشک مراجعه میکنیم میگوید فلان رگ بدن اشکال پیدا کرده است. نه تنها ما بلکه اگر تمام بشر جمع شوند نمیتوانند نعمتهای خدا را درک کنند. پس چرا خداوند این نعمات را به ما داده است؟ اینجا مرحله دوم پیشرفت انسان در معارج الهی است. مرحله اول این است که انسان بداند چیزی نبوده و اگر هم بوده ناچیز بوده است. مرحله دوم این است که بداند کسی که او را به انسان سمیع و بصیر تبدیل کرده از او چه میخواهد و برای چه این کار را کرده است؟
مفسر قرآن کریم در ادامه گفت: خداوند حکیم و دانا است. این خدای حکیم چرا ما را خلق کرده است؟ به حکم سوره انسان، ما را خلق کرده برای «ابتلاء»: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ». مراد از انسان در قرآن، حقیقت انسان است و الا خداوند ما را با کلمات دیگری مثل بشر و ناس هم مورد خطاب قرار داده است. کلمه بعدی در آیه کلمه «نطفه» است. نطفه در زبان عربی یعنی آب، برخی گفتهاند آب زلال. چرا خدا فرموده «امشاج»؟ امشاج یعنی مخلوط. ما در زبان عرب برای هر مسئله یک واژه داریم. اگر بگوییم شیئی مخلوط است؛ یعنی مانند نخود و کشمش است که میتوان آنها را از هم جدا کرد. ولی اگر گفتیم «امشاج» یعنی مثل شیر و شکر است که قابل جدا شدن نیست. پس امشاج به این معنا نیست که نطفه مرد و زن از هم جدا هستند بلکه به صورتی با هم ترکیب شدهاند که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
استاد حوزه علمیه در ادامه تصریح کرد: به دو دلیل که عرض خواهد کرد بنده فکر میکنم معنای کلمه «امشاج» بیش از این معنایی است که الآن بیان کردم. اولا روایات و آیات زیادی داریم که میگویند بشر از دو چیز خلق شده است: یکی از طین که همین گِل است و یکی از روحی که خداوند سبحان در او دمیده است: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ؛ پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده كنان براى او [به خاك] بيفتيد»(صاد/72). پس معلوم است این بشر دو تمایل دارد: یک تمایل زمینی که به سرشت است و یک تمایل الهی که به روح الهی است. تصور کنید روح الهی که شباهتی به سایر مخلوقات ندارد چگونه با خاک ترکیب شده است؟ دلیل دوم این است که خداوند فرموده است: «نبتلیه». این ابتلاء به کلمه امشاج ارتباط دارد. امشاج بودن انسان به چه دلیل است و چه هدفی را دنبال میکند؟ برای اینکه انسان مورد ابتلا قرار بگیرد. از ارتباط این دو کلمه استفاده میکنیم مراد از امشاج این است که یک بعد انسان بعد الهی است و یک بعدش، بعد زمینی است.
وی افزود: عرض شد هدف از خلقت ابتلاء است. حالا ابتلاء یعنی چه؟ من در آغاز گفتم بشر در وجود خود حاوی حقایق است و در عالم ذر، خداوند حقایق بسیاری را به انسان آموخت. در عالم ذر همه ما به توحید و نبوت و ولایت اذعان کردیم. اما این حقایق مجمل و دربسته بوده است. ما یک چیزی داریم به نام حق انتخاب. آزادی ما در رابطه با اختیار یک گزینه از بین گزینههای مختلف است. چون بشر در مقابل گزینههای مختلف قرار میگیرد و چون حقیقت انسان امشاج و ترکیبشده است بشر باید به سمت انتخاب برود. در اینجا مسئولیت ما بزرگ است. من به این نتیجه رسیدم که غالب مخلوقات دارای حق انتخاب هستند ولی انتخاب بشر از همه بالاتر است. طبیعتا آزادی انتخاب متناظر با مسئولیت است.
انتهای پیام