تأمین بهداشت روانی اقتصاد از منظر آموزه‌های دینی
کد خبر: 3821441
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۵

تأمین بهداشت روانی اقتصاد از منظر آموزه‌های دینی

گروه اندیشه ـ قرآن کریم و روایات، درباره این موضوعات به لحاظ مبنایی و محتوایی از غنای والایی برخوردار است و نقش بسزایی در کاهش و از بین بردن فشار‌های روانی و تقویت یا تأمین بهداشت روانی در اجتماع دارد؛ از جمله می‌توان به راهکار‌های قرآن و حدیث در جهت درمان بیماری‌های روانی اقتصادی و پیامد‌های آنان در اجتماع نام برد.

تأمین بهداشت روانی اقتصاد از منظر آموزه‌های دینی
به گزارش ایکنا؛ مقاله «تامین بهداشت روانی اقتصاد و تقویت آن از منظر آموزه‌های دینی» به قلم مصطفی احمدی‌فر، کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث از دانشگاه علوم اسلامی رضوی و محمدعلی رضایی اصفهانی، دانشیار و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) العالمیة در فصلنامه مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن و حدیث منتشر شد. متن این مقاله در ادامه از نظر می‌گذرد.

در حالی که جهان با شتاب توصیف ناپذیری به سوی صنعتی شدن و جهانی عاری از دشواری و سختی و تحولات عمیق فناوری در حال حرکت است، همچنان موضوع بیماری‌ها و مشکلات روانی، موضوعی در خور توجه و نه چندان خشنود کننده به حساب می‌آید. ازجمله بیماری روانی که دامنگیر جوامع گشته، بیماری دهشتناک اقتصادی است. این بیماری روح و روان جوامع را هدف قرار داده و آشفتگی روانی اقتصادی و پریشان حالی را به دنبال خواهند داشت. قرآن کریم و روایات، در خصوص این موضوعات به لحاظ مبنایی و محتوایی از غنای والایی برخوردار است و نقش بسزایی در کاهش و از بین بردن فشار‌های روانی و تقویت یا تامین بهداشت روانی در اجتماع دارد. اسلام (قرآن و حدیث)، راهکار‌ها و سفارش‌هایی در این بین دارد که زمینه ساز تقویت روحی و روانی افراد در اجتماع است؛ آن سان که فشار‌های روانی اقتصادی مردم را از بین می‌برد و بهداشت روانی اقتصادی آنان را در این زمینه تقویت و یا تامین می‌کند. از جمله مطالب یاد شده در این باره می‌توان از عمده‌ترین بیماری‌های روانی اقتصادی، پیامد‌های آنان در اجتماع و راهکار‌های قرآن و حدیث جهت درمان این بیماری، نام برد.

کسب آرامش و اطمینان و دوری از پریشان حالی یکی از اساسی‌ترین نیاز‌های فطری بشر است و از دیر باز جزء مسائل اساسی بشر بوده است. جوامع بشری همچنان شاهد وجود هزاران بیمار روانی و گسترش پدیده‌هایی نظیر فقر، جنگ، اعتیاد، خودکشی، و بزهکاری و دیگر بیماری هاست، که چونان خوره‌ای ماند که روح و جان انسان‌ها را در بر گرفته و آن‌ها را به تدریج به هلاکت می‌رساند و چون مسائل اقتصادی نقش شگرفی در روان افراد دارد. از این رو یکی از اهداف و برنامه‌های نظام‌های اجتماعی، تلاش برای بالا بردن رفاه، بهزیستی و بهداشت روانی اقتصادی افراد است؛ چرا که بهداشت روانی اقتصادی یکی از نیاز‌های ضروری افراد در جامعه تلقی می‌گردد و عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از حیث سلامت و بهداشت روانی (Mental Health) در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند.
 
اما هزاره سوم میلادی در شرایطی آغاز می‌گردد که جهان همچنان درگیر مشکلات عدیده‌ای در ابعاد روانی اقتصادی است؛ و اکنون در قرن ۲۱، انسان مضطرب افسرده و بحران زده عصر حاضر، بیش ازهر زمانی دیگر، خود را در آستانه سؤالاتی اساسی در مقوله ارزش‌ها و سلامت روانی می‌یابد و عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری‌ها و نابهنجاری‌ها را تضاد‌های ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی اقتصادی سازمان یافته شده در فرد و جامعه می‌داند و اینک با توجه به اهمیت این موضوع، هزینه‌ای که کشور‌ها‌ی جهان بابت پیشگیری و درمان بیماری‌های روانی اقتصادی و یا مبارزه با برخی ناهنجاری‌های روانی اقتصادی پرداخت می‌کند، سهم قابل توجهی از بودجه کشور‌ها را به خود اختصاص می‌دهد، گرچه این پژوهش‌ها عموما در کشور‌های توسعه یافته صورت گرفته، اما با تمام تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه، وضعیت بهداشت روانی اقتصادی در این کشور‌ها رو به وخامت گزارش شده است.

عدم وجود سلامت و بهداشت روانی اقتصادی در اکثریت جوامع بشری و فشار‌های ناشی از برخی عوامل بازدارنده، یکی از عواملی است که ضرورت این موضوع را بر همگان گوشزد می‌نماید. این مسئله مورد پذیرش تمام عقلاست که حل مسائل ملی و بین‌المللی تا حد زیادی به روشن بینی در زمینه روح و روان بشر و جلوه‌های گوناگون آن بخصوص در زمینه اقتصادی، بستگی دارد؛ چراکه وجود یک جامعه سالم اقتصادی و جامعه‌ای عاری ازهر گونه پریشان حالی اقتصادی، مشکلات و مصیبتها، منوط به داشتن افرادی است که سلامت اقتصادی داشته باشند. بدین ترتیب، این موضوع، از موضوعاتی است که پیش روی محققان است.

بهداشت روانی اقتصادی یکی از نیاز‌های اجتماع است و بدیهی است هر گونه تلاش در زمینه دستیابی به آرامش روانی اقتصادی، مستلزم پژوهش‌ها و تحقیقات وسیع پژوهشگران و محققان و به کار بستن نتایج پژوهش‌ها توسط دستگاه‌های اجرایی است. بدین سان تامین بهداشت روانی اقتصادی افراد به عنوان یک اقدام مثبت اقتصادی، برای تمام کشور‌ها و ملت‌ها جنبه الزامی دارد[۱] دین مبین اسلام، از دیر باز این معضل را پیش بینی کرده وضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکار‌هایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه داده است تا جوامع بشری در برابر فشار‌های روانی اقتصادی دچار آشفتگی نگشته و افراد انسجام شخصیتی و بهداشت روانی خود را حفظ کنند. اسلام، به روابط اقتصادی سالم انسان‌ها توجه داشته و خواستار این مهم است که روابط اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که سلامت و بهداشت روان افراد به خطر نیفتد.
 
۱-مفهوم شناسی بهداشت روان:
تعریف بهداشت وسلامت روان، چندان ساده نیست و برخی بر این باورند که اصولا تعریف سلامت روانی ممکن نیست ومشکل بحث بهداشت روانی هم ازآنجا سرچشمه می‌گیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای هنجار، بیماری و سلامتی در دست نیست اصطلاح بهداشت روانی از آن دسته از مفاهیمی است که در روانشناسی مورد مناقشه فراوانی بوده و هست واین جدال ازآنجاسرچشمه می‌گیردکه هنوز تعریفی صحیح برای بهنجاری (Normalit.) نداریم. از سوی دیگر تعاریفی از بهداشت روان، ارائه گردیده که برخی از آنان را بر می‌رسیم.

سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization)، بهداشت روانی را چنین تعریف می‌نماید: «بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می‌گیردو بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی وجسمی، بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست» [۲]. در تعریف دیگر چنین آمده است: بهداشت روانی به معنای سلامت فکر است ومنظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که می‌تواندبه ایجاد تحرک، پیشرفت و تکامل فردی، ملی وبین المللی کمک نماید؛ زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، برای دستیابی به آن اقدام می‌شود و بدین رو راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می‌گردد. [۳]فرهنگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف می‌کند: «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیت‌های دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن». [۲].

اما در گستره وسیع تر، بهداشت روانی عبارت است از آگاهی به عوامل معنوی و مادی و انگیزه‌هایی که سلامت فکر و وضع مثبت و اعتدال رفتار و کردار را سبب می‌شود، که بدان وسیله سازو کار باارزشی درمورد تحرک و پیشرفت معنوی و مادی انسان درهمه زمینه‌ها فراهم آید. [۴]بهداشت روانى در تعریف دیگر عبارت است از مجموعه عواملى که در پیش‏گیرى یا جلوگیرى از پیشرفت رونده وخامت اختلالات شناختى، عاطفى و رفتارى در انسان نقش مؤثر دارند. [۵]انجمن کانادایى بهداشت روانى، بهداشت روانى را در سه قسمت تعریف کرده است:
 
قسمت اول: نگرش‌‏هاى مربوط به خود، قسمت دوم: نگرش‏‌هاى مربوط به دیگران (با دیگران راحت بودن) و قسمت سوم: نگرش‌‏هاى مربوط به زندگى (رویایى با الزام‏هاى زندگى). بر این اساس، نشانه‌‏هایى پیدا می‌شوند که ما را از دشواری‌هاى روانى، به ویژه در خود فرو رفتن، پرخاشگرى، خودمدارى، بیاعتمادى شدید، بیخوابى، اضطراب، خیال‏بافى، ضعف در کنترل هیجان، نوسان‏‌هاى خلقى و احساس ناتوانى و وابستگى آگاه می‌سازند. به علاوه، براى داشتن بهداشت روانى مناسب، باید این شرایط فراهم شود: روبرو شدن با واقعیت، سازگار شدن با تغییرات، ظرفیت تحمل اضطراب‏‌ها، کم توقعى، احترام قائل شدن براى دیگران، دشمنى نکردن با آنان و کمک رساندن به مردم.
 
۲- مفهوم شناسی بهداشت روانی اقتصادی:
تعریفی از بهداشت روانی اقتصادی در دست نیست، وشاید این عنوان برای اولین بار مطرح می‌شود، ولی با توجه به بررسی‌ها و پژوهش‌ها، بهداشت روانی اقتصادی را می‌توان چنین تعریف کرد: بهداشت روانی اقتصادی در اجتماع، به معنای سلامت فکری اقتصادی جامعه است و منظور نشان دادن وضع مثبت اقتصادی جامعه وسلامت روانی اقتصادی جامعه است که می‌تواند به ایجاد تحرک، پیشرفت و تکامل فردی، ملی و بین‌المللی کمک نماید.

ب- تاریخچه:
بررسی تاریخچه وپیشینه بهداشت روان، اهمیت و ضرورت توجه بیشتر به موضوع بهداشت روان در پژوهش‌ها روشن نموده و علاوه بر تبیین پیشرفت‌ها، مشکلات و اولویت‌های فعلی بهداشت روانی جوامع را مشخص می‌نماید. در این موضوع، محققان در حوزه علوم اسلامى تحقیقاتى به صورت پراکنده یا در برخى عناوین و مفاهیم بهداشت روانى ارائه و مطالبى را تألیف کرده‌‏اند. در بین کتاب‏‌ها و پایان‌‏نامه‏‌هایى که نگارنده به آن دست پیدا کرده است، می‌توان به منابع ذیل اشاره کرد:
۱. بهداشت روانى (بررسى مقدماتى اصول بهداشت روانى، روان درمانى و برنامه‏ریزى در مکتب اسلام)، دکتر سیدابوالقاسم حسینى، آستان قدس رضوى، چاپ دوم، ۱۳۷۹؛
۲. آرامش روانى و مذهب، دکتر صفدر صانعى، انتشارات کنکاش، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۱؛
۳. بهداشت روان در اسلام، دکتر سیدمهدى صانعى، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱، نوبت اول؛
۴. قرآن وبهداشت روان، دکتر احمد صادقیان، قم: المهدی، ۱۳۸۶، نوبت اول؛
۵. شیوه‏‌هاى تأمین بهداشت روانى از دیدگاه قرآن، غلامرضا تقی‌زاده، پایان نامه کارشناسى ارشد، موسسه آموزش و پژوهش امام خمینى، ۱۳۷۹.
۶. سیرى در عوامل اضطراب و راه‌‏هاى پیش‏گیرى و درمان آن از دیدگاه اسلام؛ مهدى جعفرى سیریزى، پایان نامه موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۱.
۷. مجله ‏هاى روان‏پزشکى و روان‏شناسى بالینى؛
۸. مجله‌‏هاى تربیتى و روان‏شناختى، و پژوهش‌‏هاى قرآنى؛
۹. ماهنامه روان‏شناسى دین؛
۱۰. مجموعه مقالات اولین و دومین همایش نقش دین در بهداشت روان.
۱۱. مقاله قرآن و بهداشت روان، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی در کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، ۱۳۸۶، چاپ یازدهم و...
تالیفات مزبور هر کدام به برخى مسائل مربوط به بهداشت روانى از دیدگاه قرآن و روایات پرداخته‌‏اند، اما لازم به ذکر است که اثر مستقلی با عنوان بهداشت روانی اقتصادی، نگاشته نشده است، ولی در برخی ازمنابع یاد شده، بهداشت روانی اقتصادی، به صورت غیرمستقیم اشاره شده است و در این تحقیق تلاش نمودیم موضوع‏ بهداشت روانی اقتصادی را نیز از دیدگاه قرآن و روایات بررسى کنیم و گامى به سوى ارائه یک دیدگاه کامل از بهداشت روانى با توجه به منابع اسلام، برداریم.

*بیماری‌های روانی اقتصادی در اجتماع:
مواردی که در این بخش بدان پرداخته شده است، ازجمله مواردی است که دربهداشت روان جامعه، خلل ایجاد می‌کند و ظهور این امر، منوط به تفکرو تعمق بیشتری است.
الف) فقر:
فقر یکی از پدیده‌های نامطلوب اقتصادی است که آثار زیان بار بی شماری در تکوین شخصیت، روان و اخلاق انسانی و نیز در فرهنگ عمومی جامعه بر جای می‌نهند و سقوط و تباهی مادی و معنوی و جامعه و به ویژه تزلزل و تخریب بنیان‌های اقتصادی و فروپاشی اخلاقی را باعث می‌گردد.

۱- فقر، پدیده‌ای ممدوح یا مذموم؟
درمیان متون اسلامی و نصوص و روایات، گاه دریک موضوع، احادیث با محتوای مختلف و گاه متفاوت وجود دارد. فهم این گونه احادیث، جز در پرتو نگرش جامع به احادیث آن موضوع ممکن نیست. اکنون به روایات فقر جُستاری می‌نماییم:
قال علی (ع): «الفقر الموتُ الأکبر؛ فقر، مرگ بزرگ‌تر است [۶]قال النبی…: «الفقر أشدّ من القتل؛ فقر، از قتل شدیدتراست.» [۷]قال النبی…: «الفقر سوادالوجه فی الدارین؛ فقر، مایه سیه روزی هر دو جهان است.» [۸]قال علی(ع) لإبنه محمدبن الحنفیه: «یا بنی إنی أخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه فإن الفقر منقصة للدّین؛ امام علی(ع) به پسرش محمد بن حنفیه فرمودند:‌ای پسرم همانا من برتو برفقر می‌ترسم، پس از آن به خدا پناه بر. همانا فقر موجبات نقصان دین را فراهم می‌کند» [۶]و [۹]دربرابر این روایات نکوهنده، تعداد نسبتاً زیادی روایات ستایشگر هم داریم [۱۰]؛ که فهم این‌ها با آن‌ها یک جا و با توجه به مطالب جنبی دیگر میسر است. بنگرید: قال الصادق (ع): «کلّما زاد العبد ایماناً ازداد ضیقاً فی معیشته؛ همانا ایمان عبد به وسیله تنگدستی در زندگی (فقر) زیاد می‌گردد» [۷]عن أبی‌عبدالله(ع) قال: «فی مناجاة موسی: یاموسی إذا رأیت الفقر مُقبِلاً فقل مرحباً بشعار الصالحین وإذا رأیت الغنی مقبلاً فقل ذنبٌ عجلت عقوبته؛ در مناجات موسی:‌ای موسی هرگاه فقر را دیدی آن را برگیر و بدو بگو مرحبا به شعار صالحین و هرگاه غنی را دیدی برگیر و بدو بگو گناه، عجله کن عقوبتش را».
سئل عن النبی…: «ماالفقر؟ فقال…: خزانة من الله. قیل ثانیاً: یارسول الله ماالفقر؟ فقال…: کرامة من الله. قیل ثالثاً: یارسول الله ماالفقر؟ فقال…: شیء لایعطیه الله إلّا نبیاً مرسلاً أو مؤمناً کریماً علی الله تعالی؛ از پیامبر اکرمسوال شد: فقر چیست؟ پس گفت: خزائنی از سوی خداست. دومی سوال کرد:‌ای رسول خدافقر چیست؟ پس گفت: کرامتی از سوی خداست. سومی سوال کرد:ای رسول خدا فقرچیست؟ پس گفت: چیزی است که خدا آن را نمی‌دهد مگر به نبی مرسلش یا به مومن کریمی بر خدای تعالی» [۷]و [۱۱].
ودر جای دیگر چنین آمده است: قال النبی…: «اطلعت فی الجنه فرایت اکثر اهل‌ها الفقرا؛ به بهشت نگاهی انداختم، دیدم اکثر مردم آن فقیرانند.» [۱۲]البته برخی ازحدیث پژوهان آشکارا، این گونه احادیث را رد نموده اند افزون براینکه می‌توان با توجه به اصول کلّی اجتماعی و اقتصادی برگرفته از مبانی دینی، این گونه احادیث را فهمید و دریک جمع‌بندی دقیق، به نتیجه مطلوبی دست یافت. بی گمان، تامین معاش وامکانات مادی برای دستیابی به مقام قرب الهی ضرورت دارد [۱۳]و [۱۴]؛ لذا برخی از روایات دیگرِ همین‌موضوع، نیز به‌خوبی می‌تواند بیانگر مراد این روایت باشد و شبهه را برطرف نماید:

ابن‌اثیر از علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: «من أحبّنا أهل البیت فلیعدَّ للفقر جِلباباً؛ کسیکه ما اهل بیت را دوست داردباید فقررا پوشش خود قرار دهد (خود را آماده فقر کند [۱۵]این بیان، به‌خوبی روشنگر آن است که در فضای سیاسی آن روزگار، آنکه حق می‌گفت و بر محور حق یعنی علی(ع) می‌چرخید، از بسیاری موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی محروم می‌شد و مآلاً فقر، بر زندگی‌اش حاکم می‌گشت. یکی از راویان می‌گوید از ابی‌عبدالله(ع) پرسیدم: شیء یروی عن أبی‌ذر رحمه الله أنّه کان یقول: «ثلاثة یبغض‌ها الناس و أنا أحبّها: أحبّ الموت و أحبّ الفقر و أحبّ البلاء». فقال (ع): «إنّ هذا لیس علی ما ترون؛ إنّما أعنی الموت فی طاعة الله أحبّ إلی من الحیاة فی معصیة الله، والفقر فی طاعة الله أحبّ إلی من الغناء فی معصیة الله، والبلاء فی طاعة الله أحبّ إلی من الصّحة فی معصیة الله؛ سه چیز است که مردم بدانان عضب می‌کنند ولی من آن‌ها را دوست دارم:مرگ و فقرو بلا را دوست دارم. پس گفت: همانا این‌ها آن طور که شما می‌بینید نیست؛ همانا منظور من اینست: مرگ در طاعت خداوند رادر برابر زندگی در معصیت خدارا دوست دارم و فقر در طاعت خدا در برابرغنی در معصیت خدا، وبلادر طاعت خدا در برابرصحت در معصیت خدا» [۷]۲-آثار و پیامد‌های پدیده فقر در جامعه:
پدیده فقر، به عنوان یکی از مهمترین بیماری‌های روانی اقتصادی، آثار و پیامد‌هایی در اجتماع از خود بر جای می‌گذارد که مهمترین آن‌ها به قرار ذیل است، بنگرید:

۲-۱ ضد ارزش انگاری ارزش‌های فقر:
فقر مادی نه تنها موجب بی اعتنایی و توانمندی‌های انسان و نادیده انگاشتن اعتبار اجتماعی وی می‌گردد، بلکه ارزش‌های واقعی او را نیز ضد ارزش جلوه می‌دهد، در حالیکه گاه کار‌های خلاف اخلاق و انسانیت ثروتمندان، به دید ارزش و اعتبار نگریسته می‌شود، امام علی(ع) می‌فرمایند: «یا بنی ... لو کان الفقیر صادقاً یسمونه کاذباً و لو کان زاهداً یسمونه جاهلا» - فرزندم!... اگر فقیر راستگو باشد، وی را دروغگو نامند و اگر زاهد باشد نادانش خوانند [۷]و نیز می‌فرماید: «اذا اقبلت الدنیا علی قوم أعارتهم محاسن غیرهم و إذا أدبرت عنهم سلبتهم محاسن انفسهم؛ چون دنیا به گروهی روی آورد، نیکویی‌های دیگران را به آن‌ها به عاریت سپارد، و، چون از آنان پشت نماید، خوبی‌های آنان را برباید» [۶]۲-۲ انزوا: نداشتن امکانات مادی، و آثار زیان بار فقر بر شخصیت افراد از یک سو، و حاکمیت ارزش‌های تکاثری در جامعه از سوی دیگر، مجالی برای حضور تهیدستان در عرصه اجتماعی نمی‌نهد، گو اینکه آنان در شهر و دیار خود نیز غریبند و تنها.
 
امام علی(ع) می‌فرمایند: «الغنی فی الغربه و کن و الفقر فی الوطن غربته؛ توانگری در غربت، چون در میهن خود ماندن است» و فقر و نداری در آن، چون در غربت به سر بردن از دیدگاه اجتماعی، تهیدستان جایگاه و اعتبار شایان توجهی ندارند. چنانکه علی(ع) در وصف آنان به این نکته اشاره فرموده است: «تقتحمه العیون و تحقره الرجال؛ (آنان که) در دیده‌ها خوارند و مردم حقیرشان می‌شمارند؟»
 
[۶]۲-۳ کینه و دشمنی:
نتیجه طبیعی فشار‌های اقتصادی و آثار روحی و اخلاقی آن خشم و دشمنی نسبت به زر اندوزان و نظام تکاثری است که خود به اهمیت اجتماعی، صدمات جدی می‌زند، امیر مومنان(ع) در تشریح پیامد‌های فقر می‌فرمایند: «فان الفقر ... داعیه للمقت؛ به راستی که فقر، باعث دشمنی است» [۶]۲-۴ خود کمتربینی:
فقر مادی احساس حقارت و خود کمتر بینی را به دنبال دارد، گونه‌ای که حتی فقیر، در میان خانواده خود نیز نمی‌تواند شخصیت حقیقی و عزت نفس خویش را بازیابد. آموزه‌های اسلام به این نکته اشاره نموده و فقر را مایه خواری و از دست دادن جایگاه اجتماعی بر شمرده است. [۷]و [۱۵]نتیجه چنین احساسی، آثار نامطلوبی است که بر شخصیت و روان واراده آدمی گذاشته می‌شود و افزون بر ایجاد عقده حقارت، مانعی در شکوفایی استعداد‌ها و توانمندی‌های وی به شمار می‌رود.

۲-۵ تشویش و اضطراب:
فقر مادی و فشار‌های اقتصادی، آدمی را می‌آزارد و پیوسته جان و دل او را به خود مشغول می‌دارد و تشویش و اندوه، آرامش روحی وی را بر هم می‌زند وروشن است که انسان مضطرب و نگران کمتر می‌تواند کار مفیدی انجام دهد [۱۶]از این رو عناصری مانند قناعت، وخشنودی از خواست الهی، نقش موثری در حفظ آرامش روان آدمی خواهد داشت امام صادق(ع) می‌فرماید: «خمس خصال من فقد واحده منهن لم یزل ناقص العیش، خزائل العقل، مشغول القلب؛ الثالثه: السعه فی الرزق ...، پنج خصلت است که هر کسس یکی از آن‌ها را نداشته باشد، پیوسته زندگی اش ناقص، خردش تباه و دلش مشغول خواهد بود ... سوم: وسعت در روزی [۱۷]و نیز امام علی(ع) می‌فرماید: «ان الفقر ... جالب للهموم. به راستی فقر اندوه آورده است [۱۸]
 
۲-۶ کفر:
از تلخ‌ترین آثار فقر بر توده‌های مردم، تاثیر منفی بر باور‌های دینی و مانع افکنی در انجام وظایف عبادی است که در روایات به آن تصریح شده است. امام صادق(ع) به نقل از پیامبر …می فرماید: «کاد الفقر آن یکون کفراً؛ فقر، آستانه کافری است». [۱۸]ولی گروهی از فقرا هستند که با وجود تنگدستی، باز هم به ایمان خود پای بند هستند و به دلیل باور‌های استوار دینی، در برابر رنج‌ها و سختیها، شکیبایی می‌ورزند ولی به واسطه فقر از انجام بسیاری از وظایف دینی و عبادی، همچون حج، پرداخت صفات و زکات و مانند آن، محروم می‌مانند.
ب) اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی):
رفاه زدگی و مصرف گرایی مفرط در تامین لذت‌های مادی که در قرآن با تعبیر «اتراف» یاد شده، ممنوع و مورد نکوهش قرار گرفته است و آموزه‌های اسلامی در آیات و روایات متعدد به نکوهش اتراف و بیان ویژگی‌های مترفان پرداخته و عواقبی سوء برای آنان برشمرده و آن را عامل نابودی جوامع دانسته است. (نک؛ اسراء / ۱۶؛ انعام/ ۴۴- ۴۵).

۱- مفهوم شناسی اتراف:
اتراف از واژه (ترف) به معنای نعمت و برخورداری از آن به کار رفته است و مترف به کسی گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانی ها، او را به غرور و سرکشی، واداشته است. [۱۹]ودر ازای شکرو ستایش خداوند متعال، سرکشی و کفران نعمت می‌کند [۲۰]وگفتنی است که این واژه، ویژه ثروتمندان است [۲۱]ثروت زیاد، مصرف گرایی، رفاه زدگی و تجمل گرایی همراه با غرور و طغیان ناشی از آن، و اختلاف فاحش طبقاتی، از معیار‌های تشخیص اثرات است. در این فرهنگ، مصرف علاوه بر ارزش مادی، ارزش نمادین نیز دارد [۲۲]۲- آثار و پیامد‌های اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی) در اجتماع:
بیماری اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی)، آثاروپیامد‌های مختلفی در اجتماع به دنبال دارد. مهمترین آنان به قرار زیر می‌باشد، بنگرید:

۲-۱ ضرور و زیان اقتصادی در جامعه:
پدیده اتراف، از نظر اقتصادی، عامل رکود و از جهت اجتماعی عامل فساد و از لحاط معنوی پرتگاه سقوط و تباهی است.
زیان اقتصادی مصرف گرایی و رفاه زدگی، بیش از همه، به افراد کم درآمد و جوامع عقب مانده و در حال توسعه می‌رسد، چه گسترش این پدیده، موجب می‌گردد تا امکانات و ثروت‌هایی که بایستی در سرمایه گذاری در بخش‌هایی زیر بنایی و تولیدی هزینه گردد، به سوی مصرف گرایی و خرید کالا‌های تجملاتی و غیر مصرفی خارجی کشانده شود.

۲-۲ اتراف، مهمترین عامل فساد اخلاقی و رفتار‌های جامعه:
غرق شدن در شهوت‌ها و هوس‌ها و زیاده روی در لذات جسمانی وعشق به آنان، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی‌گذارد وسنگدلی و مرگ عواطف را به دنبال دارد [۲۳]و [۲۴]و راه را برای تهذیب اخلاقی می‌بندد. به ویژه آنکه افتادن در دام هوس‌ها و لذت جویی ها، نور و نیرویی خرد را سخت ناتوان می‌کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر، حفظ دین موقعیت و ادامه آن بیشتر مستلزم یا همراه رذیلت‌های اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل (نک؛ قلم/ ۱۲-۱۴؛ مدثر/ ۱۲-۱۵) است.
از جنبه‌ای دیگر، پرداختن به تجملات و کامجویی‌ها، نیز غالباً همراه با ناشایستی‌های اخلاقی و رفتاری همچون فخر فروشی، خود برترینی (نک؛ سباء/ ۳۴-۳۵) و بی بند و باری خواهد بود و از این رو قرآن کریم، مترفان را مفید (نک؛ شعراء/ ۱۴۷-۱۵۲) و فاسق (نک؛ اسراء/ ۱۶) معرفی می‌کند.

۲-۳ اتراف فرهنگ‌ها و جوامع:از دیگر آثار و پیامد‌های اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی) در اجتماع به سقوط و نابودی فرهنگ‌ها و جوامع می‌باشد. قرآن کریم با تصریح به این نکته می‌فرماید: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفی‌ها فَفَسَقُوا فی‌ها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنا‌ها تَدْمیرا؛ چون بخواهیم قریه‏اى را هلاک کنیم، خداوندان نعمتش را بیفزاییم، تا در آنجا تبهکارى کنند، آن گاه عذاب بر آن‌ها واجب گردد و آن را درهم فرو کوبیم‏» (اسرا/ ۱۶).
بقیر (امرنا مترفی‌ها ففسقوافیها) به این معناست که آن‌ها را به فسق فرمان دادیم، که در این صورت، نوعی مجاز است و کنایه از فراهم ساختن وسایل و امکانات برای آن‌ها تا با استفاده نادرست از آن، سزاوار نابودی شوند.

ج) سرقت:
سرقت، از جمله جرائم علیه اموال است که از زمان شکل گیری مالکیت خصوصی در جوامع بشری پا به عرصه وجود نهاده [۲۵]این جرم از زشت‌ترین و نفرت انگیزترین جرائمی است که متأسفانه در جوامع مختلف بشری به صورت‌های گوناگون بروز کرده وبنیان اجتماعات را در هم ریخته است وآرامش روانی اقتصادی جوامع را مختل ساخته است.
قباحت و زشتی عمل سرقت، به گونه‌ای است که همه ملّت ها، به حکم فطرت انسانی و شناختی که از «محسنات و مقبّحات عقلیه» داشته و دارند، آن را محکوم نموده، و به دلیل نامشروع بودن این عمل، نوعی مجازات قانونی حسب سنت‌ها و بینش‌های اجتماعی خود برای آن تعیین کرده اند [۲۶]، تا آنجا که ما نمی‌توانیم دوره و عصری را پیدا کنیم که سرقت امری مشروع و یا حدّاقل عادّی تلّقی شده باشد و در مقرّرات اجتماعیِ ملّتی به عنوان جرمی بزرگ تلّقی نشده و کیفری برای آن مقرر نگردیده باشد [۲۷].

۱- مفهوم شناسی سرقت:سرقت تعریفی ساده دارد. اگر از افراد جامعه سوال شود سرقت چیست؟ پاسخ‌هایی نزدیک به هم با مفهومی مشابه خواهند داد. حال آنکه به سوالاتی در مورد دیگر مسائل اجتماعی یا جرائمی دیگر با این دقت پاسخ دریافت نمی‌شود [۲۸] معادل واژه سرقت در انگلیسی «steal» می‌باشد، در فرهنگ‌های انگلیسی نیز تعابیری مشابهی با فرهنگ‌های فارسی از سرقت ارائه شده است: ربودن، سرقت، برداشتن مال دیگری بدون اجازه و پنهانی...» [۲۹]از مجموع، آنچه از کتب فقهی استنباط می‌شود، این است که غالب این تعاریف با توجه به حکم شرعی سرقت و قیود و شرایط آن که عبارتند از «مال غیر بودن»، «مخفیانه بودن» و «حرز بودن» می‌باشد [۳۰]در یک نگاه کلی می‌توان سرقت را این گونه تعریف کرد: «ربودن مال غیر به طور مخفیانه پس از هتک حرز.»

۲- آثار و پیامد‌های سرقت:
سرقت، به عنوان یکی از مهمترین بیماری‌های روانی اقتصادی، آثار وپیامد‌های مختلفی در رصه اجتماع دارد. مهمترین آنان به اختصار چنین است:

۲-۱ آشفتگی روانی اقتصادی در جامعه:
از ویژگی‌های این پدیده شوم آن است که علارغم لطمه وارد ساختن به نظام مالی افراد و اشخاصِ مال باخته به اقتصاد و روان جامعه نیز لطمه‌های جبران ناپذیری وارد می‌سازد.
فردی که آمادگی انحراف در او دیده می‌شود، چنانچه در محیط زندگیش، زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، هر آیینه به سوی جرم سوق داده می‌شود [۳۱]چنانچه در اجتماع مظاهر فساد و تباهی وبی بند وباری حاکم باشد افراد مستعد، در گرداب تباهی‌ها اسیر می‌شوند و چنانچه نظام اجتماعی بر معیار‌ها و الگو‌های ارزشی استوار باشد و مسئولیت‌ها و برنامه‌های هدف دار و مشخص طرح ریزی گردد، امکان انحراف بسیار ضعیف خواهد بود. [۲۸] پرواضح است در صورتی که سرقت با وجود دیگر بزهکاری‌های موجود در جامعه، رواج پیدا کند، بهداشت روانی اقتصادی اجتماع به خطر می‌افتد چرا که اموال افراد، در معرض سرقت و دزدی خواهد بود.

۲-۲ سرقت و اعتیاد:
اعتیاد و سرقت رابطه‏اى دو طرفه دارند. بررسیها نشان می‌دهد، سارق پس از مدتى در مسیر اعتیاد قرار می‌گیرد و به احتمال زیاد گرفتار می‌شود. از سوى دیگر سرقت، خیانت در امانت، سوء استفاده از اموال مردم و نظایر آن نیز در معتادان زیاد دیده می‌شود.

اکثر معتادان حتى در خانواده‏‌هاى مرّفه، به سرقت گرایش دارند. ۸۶ نفر از ۳۰۰ نفر سارقى که مورد مطالعه قرار گرفته‏اند، در زمان ارتکاب آخرین سرقت معتاد بودند و ۲۴ درصد از آن‏ها اولین سرقت خود را در حالت اعتیاد و یا در جهت فراهم کردن پول لازم براى خرید مواد مخدر مرتکب شده‏اند. این نکته که در ۲۸ درصد سرقت‌ها اعتیاد نقش دارد، نشان دهنده آن است که مقابله با اعتیاد و عوامل موجب شدن آن، کاهش سرقت را در پى خواهد داشت. [۲۸]اعتیاد و سرقت سبب بروز حالات روانى ویژه‏اى در خود می‌شود و این حالات در فرد زمینه انحرافات دیگر را براى او فراهم می‌آورد. اعتیاد به واسطه نیاز‌ها و حالات جسمى و روانى، فرد را براى بزرگ‏ترین و سنگین‏ترین جرایم آماده می‌سازد و سرقت هم به خاطر ایجاد شجاعت و تهوّر کاذب، فرد را جسور، گستاخ و لج باز و انتقام جو می‌کند. او از نظر روانى آمادگى ارتکاب جرایم دیگر را دارد. این آمادگى افزون بر تأثیر عواملى که او را به سرقت کشانیده، حاصل استمرار ارتکاب خلاف‏هاست که او را از آینده ناامید می‌سازد. او خود را غرق شده در گرداب می‌داند و به تعبیرى دیگر، بالاتر از سیاهى رنگى را نمیبیند.

استمرار ارتکاب سرقت شخص را جریتر می‌سازد. سارق افزودن بر این که در کار خود متخصص و حرفه‌‏اى می‌شود، از نظر رفتار اجتماعى نیز خطرناک می‌گردد، به گونه‏اى که در مقابل کوچک‏ترین برخوردى که برایش ناخوشایند باشد، واکنش سریع، شدید و خطرناک نشان می‌دهد، زیرا ترس از مجازات که چندبار هم مزه آن را چشیده، در او تأثیر ندارد. [۲۸] سارق و کلاهبردار با کار خود به اجتماع لطمه می‌زنند؛ و مهم‏ترین اثر پیامد نامناسب اجتماعى سرقت، اختلال در امنیت و نظم اجتماعى است. او سلامت جامعه و امنیت زندگى دیگران را به مخاطره می‌افکند، خانواده‏هایى را در پریشانى و نگرانى گرفتار می‌سازد و زندگى دیگران را نیز متزلزل می‌کند. [۲۸]
 
نتیجه گیری:
در قرآن و روایات، از بیماری‌های روانی اقتصادی فراوانی، یاد شده است که در این بخش به سه مورد از مهمترین آنان، اشاره شده است. فقر، به عنوان اولین و مهمترین بیماری اقتصادی است که اثرات مخربی چون، انزوا، خودکمتربینی، کینه ودشمنی، تشویش و اضطراب، کفرو... دارد. اتراف (مصرف گرایی ورفاه زدگی)، نیز از دیگر بیماری‌های روانی اقتصادی در اجتماع می‌باشدکه آن نیز عامل مهمی در بیماری روانی اقتصادی دراجتماع دارد. سرقت، از دیگر بیماری‌های روانی اقتصادی است که در آشفتگی روانی اقتصادی جامعه، نقش مهمی داردو پیامدهایی، چون قتل، اعتیادو... به دنبال دارد.
 
راهکار‌های قرآن در برابر بیماری‌های اقتصادی:
قرآن کریم وروایات، از دیرباز بیماری‌های روانی اقتصادی را پیش بینی نموده وراهکار‌هایی را برای آنان ارائه داده اند. فقر، اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی) و سرقت از بیماری‌هایی است که مادر این مجموعه به آن پرداخته ایم. اینک به راهکار‌های قرآن وروایات در این موضوع می‌پردازیم.

الف) راهکار‌های قرآن برای مقابله با فقر:
قرآن کریم وروایات، راهکار‌های متعددی جهت درمان و ریشه کن کردن فقر در عرصه اجتماع دارد، که اصلی‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۱- دعوت به کار و تلاش وتقوای فردی:
بی گمان یکی از عوامل فقر، بیکاری و کم کاری جامعه است. از این رو آموزه‌های دینی، با هدف فقر زدایی از جامعه، به عنصر کار و تقویت وجدان کاری، تاکید فراوان می‌شود؛ و استفاده از منابع تخصیص یافته برای رفع فقر، و تامین نیاز‌های محرومان همچون زکات، تنها برای آن دسته از محرومان است که بر اثر بیماری، پیری و حوادث و مانند آن گرفتار نادانی و فقر شده اند. بنابراین استفاده از آن، برای کسانیکه فرصت و توان اشتغال به کار را دارند. مجاز نیست، چنان که امام باقر(ع) می‌فرمایند: «ان الصدقه لا تحل لمحترف و لا لذی مره سوی قوی فقنز هوا عنها، صدقه برای پیشه و رو نیزکسی که تندرست و توانمند است، حلال نیست، پس، از گرفتن آن خودداری کنید.» (کلینی، بی تا: ۳، ۵۶۰)، بدین سان رعایت دقیق دستورات دینی، زمینه هر گونه استفاده نادرست از فرهنگ انفاق را، که خلاف هدف نهایی آن یعنی فقر زدایی است، از میان می‌برد. افزون بر این، تقوی فردی و توکل به خدا به معنای واقعی کلمه [۳۲]و [۳۳]، در کنار کار و تلاش، روزی را افزایش داده و فقر را ریشه کن می‌کند [۳۴] و بی تقوایی توانمندی‌ها را در راه‌های زیانبار وغیرمفید تباه می‌سازد [۳۵]و هیچ گاه جوامع با کفر و بی ایمانی، به پیشرفت اقتصادی نرسیده اند [۳۶]و [۳۷]
 
۲- حذف ثروت از معیار‌های ارزیابی:
مادیگران و متکاثران، ارزش را تنها منحصر در قدرت مالی و گاه نفرات و فرزندان خود می‌دانند و حتی آن را معیار قرب الهی می‌شمرند و در طول تاریخ، پیوسته در برابر جبهه حق و پیامبران، این معیار را علم می‌کرده اند.
در مقابله با این اندیشه، در جای جای قرآن کریم، بر این نکته تاکید شده است که دارا بودن ثروت، نه ملاک قرب و محبوبیت در درگاه الهی است و نه معیار ارزیابی افراد و احراز صلاحیت آنان برای تصدی مسئولیت‌ها (نک؛ سبا/۳۷؛ زخرف/۳۳-۳۴).
ازسوی دیگر، قرآن کریم گاه ثروت فراوان را نوعی عذاب، کیفر گناهان و نشانه استدراج متکاثران بر می‌شمرد (نک؛ توبه/۵۸۵ و ۸۵؛ فجر/ ۱۵-۲۰). در روایات نیز ثروت، معیار ارزشگذاری نیست، چنانکه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «أتری الله أعطی من أعطی من کرامته علیه و منع من منع من هوان به علیه؟ لا ولکن المال ماله الله لفیعه عند الرجل و دائع ...؛ آیا چنین پنداری که خداوند به آنکس که (مالی) عطا کرده، از آن روست که وی را گرامی و از آن کس که منع کرده خوارش نموده است؟ بلکه مال، زا آن خداست که آن را نزد آدمی به ودیعت نهاده است.» [۳۸].
بنابراین ثروت از دیدگاه اسلام، نه ملاک ارزش و برتری، که وسیله تامین زندگی است و قوام و سامان بخش آن است، از این رو، گنجینه ساختن و تفاخر به آن، بازداشته شده است [۳۹]تاکید بر همنشینی با محرومان و دوری از متکاثران (واژه «تکاثر» در پاره‌ای از روایات به معنای «ثروت اندوزی نا به حق»به کار رفته است. [۴۰]همنشینی با محرومان، افزون بر آنکه آدمی را از احوال آنان و وضع معیشتی شان آگاه می‌سازد و روحیه فروتنی و نوع دوستی را در وی تقویت می‌کند، گاهی موثر در بازگرداندن شخصیت حقیقی، کرامت و اعتبار اجتماعی آن‌ها به شمار می‌رود و آنان را از انزوای اجتماعی به در می‌آورد. در سیره امکان معصوم(ع) نیز این مساله به روشنی نمایان است. برای نمونه بنگرید:
امام حسین(ع) به تعدادی مسکین گذشت که تکه‌هایی (نان) بر روی عبایی گذارده بوند و می‌خوردند. حضرت به آنان سلام کرد. آنان، امام(ع) را به خوردن غذا دعوت کردند و امام(ع) کنارشان نشست [۴۱]از دیگر سو، آموزه‌های دینی به دوری از متکاثران و به ویژه چشم نداشتن به ثروت آنان، دستور داده است (نک؛ طه/۱۳۱؛ کهف/۲۸؛ شعراء/۱۵۱-۱۵۲؛ قلم/۱۰-۱۴)، امام باقر(ع) می‌فرمایند: «لا تجالس الاغنیا، فان العبد مجالسهم و هویری ان الله علیه نعمه فما یقوم حتی یری ان لیس الله علیه نعمه؛ با ثروتمندان همنشینی مکن، چرا که بنده، در حالیکه خود را مشمول نعمت الهی می‌داند، با آنان همنشینی می‌کند ولی پس از برخاستن از مجلس، چنین می‌پندارد که خداوند به او نعمتی نداده است» [۱۷]
 
۳- رسیدگی اغنیاء از محرومان:
از مهمترین وظایف ثروتمندان جامعه، رسیدگی به حال فقران و نیازمندان است هم از بعد عاطفی (عدم تحقیر آن‌ها واحترام به شخصیت آنان و...) [۴۲]و هم از بعد مالی- در بعد مالی، انفاق مالی، جایگاه ممتازی در مکتب اقتصادی و اخلاقی اسلام دارد به طوریکه در قرآن کریم بیش از ۱۹۰ آیه (حدود ۳% کل آیات) به این موضوع اختصاص یافته در این آیات با شیوه‌های گوناگون به اهمیت و ترغیب توانگران به این امر اشاره شده است، از جمله:اتفاق، از ارکان و نشانه‌های راستی ایمان است (نک؛ انفال/ ۳-۴، حجرات/ ۱۵) و هم ردیف نماز (نک؛ بقره/ ۳) و جهاد با جان (نک؛ بقره/ ۱۹۳- ۱۹۵؛ توبه/ ۴۱) و تهجد شبانه (نک؛ سجده/۱۶) و نشانه متقین (نک؛ آل عمران/ ۱۳۳- ۱۳۴) و گردنه‌ای در مسیر تکامل (نک؛ بلد/ ۱۱-۱۴) نیز سودایی است مقدس که خداوند خریدار است و مومن فروشنده و بهشت بهای آن (نک؛ توبه/۱۱۱).
اهتمام فراوان آموزه‌های دینی به انفاق نشان از نقش موثر این عنصر، در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی و دینی دارد [۴۳]، چه نهادینه شدن فرهنگ اتفاق از مهمترین عوامل توزیع عادلانه ثروت است و فقر و تکاثر، و آثار نامطلوب اعتقادی و اجتماعی آن را از جامعه می‌زداید.

ب) راهکار‌های قرآن و روایات برای مقابله با اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی):
قرآن کریم و روایات، جهت درمان و مقابله با اتراف راهکار‌هایی را عنوان می‌دارد که مهترین آن‌ها به قرار زیر می‌باشد:
۱- دوری خواص از اتراف:
خواص و شخصیت‌های تاثیر گذار جامعه از زندگی اشرافی و اترافی باید بر حذرباشند چرا که آنان الگو و اسوه‌هایی برای توده‌های مردم به شمار می‌روند و شیوه زندگی آنان تاثیر فراوانی بر دیگران می‌گذارد [۶]پیامبر اکرم  و ائمه اطهار(ع) به عنوان الگو و اسوه جهانیان، از مظاهر زندگی اترافی و حتی از مصادیق جزئی آن، سخت پرهیز می‌کردند، هنگامی که برای رسول خدا  نوشیدنی بسیار گوارایی آوردند، فرمود: «أخروه عنی، هذا اشرب المترفین؛ آن را از من دور سازید که این، نوشیدنی مترفان است [۴۴]۲-برقراری عدالت اجتماعی:
در بعد اقتصادی، انباشته شدن ثروت در دست عده‌ای محدود، از عوال مهم بروز پدیده اتراف است، از این رو برقراری عدالت و توزیع عادلانه ثروت، زمینه بروز و گسترش آن را می‌کاهد یا نابود می‌سازد. امیر مومنان(ع) عامل اصلاح و ساماندهی امور جامعه را، دادگستری می‌داند: «الرعیه لا یصلح‌ها الا العدل؛ توده‌های مردم را جز عدالت، اصلاح نکند» [۴۵]۳- تقویت باور‌های ایمانی و ارزش‌های اخلاقی:
حاکمیت ارزش‌های اترافی و رفاه زدگی بر یک جامعه در کنار ضعف بنیان‌های اعتقادی، بستر مناسبی برای گسترش روحیه اترافی، به وجود می‌آورد. بنابراین نخستین گام برای مقابله با آن- همچون دیگر مفاسد اقتصادی- تقویت باور‌ها و تحکیم ارزش‌های اصیل در جامعه است [۳۹]از این رو قرآن کریم، پیوسته مترفان را به فرجام دردناک اخروی آن بیم می‌دهد و به ارزش‌های اخلاقی، اصالت می‌بخشد (نک؛ انبیاء / ۱۲-۱۵).
 
ج) راهکار‌های قرآن و حدیث در برابر سرقت:
قرآن کریم وروایات، راهکار‌های متعددی جهت درمان، مقابله وریشه کن کردن فقر در عرصه اجتماع دارد، که مهمترین آن‌ها چنین است، بنگرید:
۱- کیفر سرقت، راهی به سوی بهداشت روان اقتصادی جامعه:
مجازات در آراستگی زندگی گروهی و ساماندهی به پیوند‌های افراد آن، بی گمان راه کاری بایسته و سازکاری سامانده به شمار می‌آید. این رویکرد از آن روست که از یک سو، آنان را به باید و نباید‌های خود در بستر این هم زیستی آشنا می‌سازد و از دیگر سوی، آن‌ها را به صورت گردن ننهادن به این وظایف، در برابر آن مسئول و پاسخ گو می‌انگارد؛ وانگهی، سودجویی‌ها و خواستنی‌های پایان ناپذیر انسان در کشاکش این زندگی اجتماعی، او را به دست اندازی به حقوق دیگران وسوسه می‌گند؛ همان که چگونگی آرام و سیمای عادی جامعه را به آشفتگی دچار می‌سازد. این جاست که کیفر به عنوان ابزاری مهارگر در آموزه‌های دینی و اندیشه دانش کیفر گذاشته شده است، تا به گمان خود در برابر این آسیب وسیله‌ای کارگر را فراهم دیده باشد.
در قرآن وروایات نیز مجازات جایگاهی بس برجسته دارد. این برجستگی از آن رو می‌باشد که با ویژگی مختار بودن انسان پیوند خورده است، زیرا هنگامی که پذیرفتیم انسان موجودی مختار می‌باشد، دست آورد این حق اختیار، مسئول بودن او در برابر هر گزینشی خواهد بود؛ وانگهی، مسئول بودن نیز بدون پاداش وکیفر بی معناست [۴۶]یادکردنی است که این گونه از کیفر، شرائط خاصی دارند که مجال بررسی آنان نیست [۴۷]و [۴۸]و [۴۹]و [۵۰]در این بخش بر آنیم تا مجازات وکیفر این جرم را از نگاه مبانی اسلام مورد ارزیابی قرار دهیم.

۲- ۱-۱ کیفر سرقت در قرآن:
قرآن کریم، عمل سرقت را جزو اولین محرمات به شمار آورده، این معنا را می‌توان به وضوح در آیه دوازدهم سوره ممتحنه شاهد بود. در این آیه خداوند ضمن بر شمردن موادی که می‌بایست هنگام بیعت با خدا و پیامبر مورد قبول و تعهد مومنان قرار گیرد، پس از تقبیح شرک و نهی از آن، حکم سرقت را بیان فرمود: «یا أی‌ها النبی إذا جائک المومنات یبایعنک علی عن لا یشرکن باالله شیاً و لا یسرقن و لا یزنین...؛‌ای پیامبر، آنگاه که زنان با ایمان نزد تو آیند تا بیعت بر آن کنند که، برای خدا چیزی را شریک نسازند، و دست به دزدزی نبرند، واز زنا بپرهیزند...» (ممتحنه/ ۲۱).
امّا آیه متعرض کیفر سرقت از قرار ذیل می‌باشد: «و السارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من الله، والله عزیز حکیم. فمن تاب من بعد ظلمهِ و أصلَحَ فإنّ اللهَ یتوب علیه إنّ اللهَ غفورٌ رحیمٌ؛ و مرد زن دزد را به [سزای]آنچه کرده اند دست شان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید، خداوند فرمانروای توانا و حکیم است. پس اگر کسی پس از ارتکاب ظلم، توبه کند و صالح شود، همانا خداوند توبه او را می‌پذیرد، و خداوند آمرزنده مهربان است.» (مائده/ ۳۸ و ۳۹).
از بکاربسته شدن این مجازات به عنوان قصاص که بگذریم، قرآن کریم آن را به گونه مشخص در مورد جرم دزدی به کار برده است. آیه فوق، حکم سرقت و فلسفه آن را بیان نموده، و ضمن اشاره به حکمت و رحمت خداوندی، برای خروج از این کیفر و عقوبت، رهنمود می‌دهد. مطالبی از این آیه استنتاج می‌شود که بررسی و بیان آن‌ها تا اندازه‌ای از زوایای این مجازات پرده برمی دارد:
۱- حکم سرقت، عبارت از قطع و بریدن دست است البته بریدن دست، تنها به سرقت حدّی پیوسته است و گونه تعزیری آن تنها کیفر زندان دارد.
۲- در این حکم فرقی میان مرد و زن نیست، که این خود می‌تواند از اهمیت و قاطعیت حکم حکایت کند.
۳- حکم مزبور، کیفر و مجازات بوده، و نتیجه‌ای است که بزه کاران از کار خود گرفته اند و خود کرده را تدبیر نیست و جمله «جزاءً بما کسبا» گویای این معنامی باشد و بیان می‌دارد که مجازات بریدن دست، ره آورد کار خود دزد است وپیآمدی است که خود او برای خویش دست و پا کرده است، [۴۶]. زیرا وی با آزادی و اختیار بی آنکه اضطرار، تهدید و اجباری در کار باشد، دست رنج و حاصل تلاش دیگران را ربوده و از آنِ خود کرده است؛ بدین سان، جزا و کیفر مزبور کسب خود او می‌باشد.
بعضی، آیه را به گونه‌ای دیگر معنا کرده اند و آن اینکه، بریدن دست دزد از آنرو می‌باشد که با دستان خود مالی را از راه دزدی به دست آورده است، ولی بیشتر مفسرّان بر این باورند که دلیل به کار بسته شدن آن، استحقاق بنده می‌باشد. به دیگرسخن، جزا حق بنده است و نکال، حق خدا.
۴. جمله «والله عزیز حکیم» که مشتمل بر دو صفت است، روشن گر این حقیقت است که خداوند، در عین عزّت دارای حکمت است نه مانند قدرتمندانی که برخلاف حکمت عمل می‌کنند، و نه مانند آن حکیمی که دارای قدرت و قاطعیت نباشد؛ لذا اگر خداوند، به نحو قاطع، حکم به قطع دست سارق، یا مجازات دیگر مجرمین، و قصاص متجاوزین می‌نماید، این حکم ناشی از قدرت و قهر و غلبه او نیست، بلکه ناشی از حکمت و واقعیت نگری و مصلحت خواهی نسبت به بندگان است، که با قدرت و حاکمیت او، به اجرا در می‌آید.

۳- ۱-۲ کیفر سرقت در روایات:
در قرآن کریم مجازات سرقت را به صورت کلّی، بدون وارد شدن در جزئیات مساله و شرایط آن (همان گونه که مشی و سلوک قرآن بیان کلیات است و همین خصیصه خود یکی از عوامل تطابق آیات قرآنی با زمان‌ها و مکان‌های مختلف است گویی همچون خورشیدی تابان که بر عرصه‌های زمانی و مکانی بدون هیچ محدودیتی می‌تابد.) می‌باشد و آگاهی از جزئیات آن، تنها با بازگشت به روایات معصومان شدنی است. فق‌ها نیز بر پایه همین روایات شرایط به کار بسته شدن این مجازات را یاد آور شده اند.

به عنوان شاهد و نمونه به نقل حدیثی از امام رضا(ع) بسنده می‌کنیم: امام رضا(ع) درباره علت حکم سرقت می‌فرماید: «وعلة قطع الیمین من السارق لأنّه تباشر الأشیاء بیمینه و هو أفضلُ أعضائه و أنفع‌ها له فجعل قطع‌ها نکالاً و عبرةً للخلق لئلا یبغوا أخذ الاموال من غیر حلها، و لأنّه اکثر ما یباشر السرقة بیمینه، و حرم غصب الأموال و أخذ‌ها من غیر حل‌ها لما فیه من أنواع الفساد و الفساد محرم لما فیه من الفناء و غیر ذالک من وجوه الفساد، و حرم السرقة لما فی‌ها من فساد الأموال و قتل الأنفس لو کانت مباحةً و لما یأتی فی التغاصب من القتل و التنازع و التحاسد و ما یدعوا الی ترک التجارات و الصناعات فی المکاسب و اقتناء الأموال إذا کان الشیء المقتنی لا یکون أحدا أحق به من أحدٍ؛ علت اینکه حکم به قطع دست راست سارق شده، آن است که دست راست با اشیاء سرکار دارد، و بیشتر اوقات با آن اقدام به سرقت می‌شود، و دست راست یکی از برترین و سودمندترین اعضاء می‌باشد، از این رو قطع آن مقرر گشته، تا کیفری بازدارنده و موجب عبرت خلق باشد، که به اموال مردم از غیر مسیر حلال چشم ندوزند؛ و غصب اموال و تحصیل آن از غیر حلال تحریم شده بود، زیرا این کار موجب انواع فساد بوده، و فساد حرام است، چه آن که موجب خرابی و نابودی هاست و سرقت تحریم شده بوده، زیرا اگر حرام نمی‌شد، عامل تباهی اموال و کشتار نفوس می‌گشت؛ و نیز بدان جهت که انگیزه‌ای در جهت گسترش تعدّی‌ها از قبیل قتل، نزاع، حد، و ترک تجارت و کسب و صنعت و دست اندازی به دست رنج کسانی است، که خود بدان سزاوارترند.» [۵۰]
 
همان طور که می‌بینیم، فلسفه تحریم سرقت، در این روایت، به طور مشروح بیان گشته است. وکوچک‌ترین و دقیق‌ترین نکات نیز از نظر پنهان نمانده است. این روایت تاکید بر آن دارد که بازتاب سرقت، زیان‌های فراوانی از قبیل: قتل، کینه، عداوت، فساد اخلاقی، خسارات اقتصادی و بلاخره زیان‌های فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت؛ و از این رو باید فردی که با دست خود چنین اقدام خطرناکی را نموده، با بریدن چهار انگشت آن دست تجاوزگر، کیفر شود، تا جامعه از تبعات آن در امان بماند [۲۶]به اعتقاد برخی، چرایی بریدن دست سارق به برون رفت وی از حدود الهی در بدست آوردن دارایی پیوسته می‌باشد. این رویکرد با سخن قرآن کریم که کیفر خوار کننده را به زیر پا گذارندگان حدود الهی وعده داده است (نساء/ ۶۱)، همسو می‌باشد.
 
امام علی(ع) نیز در این باره می‌فرمایند: «إنّ للهَ حَدّ َحدوداً فلا تَعتدو‌ها و فَرَضَ فرائضَا فلا تَنقُصو ها؛ به درستی که خداوند حریم‌های دارد، پس پای را از آن فراتر نگذارید و نیز اموری را واجب کرده است، پس در آن‌ها کاستی روا مدارید.» [۵۰]همچنین آن حضرت(ع) اهمیت به کار بسته شدن حدود الهی را این گونه بیان داشت: «لیس فی الحدود نظرُ ساعةٍ؛ در اجرای حدود الهی، حتی لحظه‌ای درنگ روا نباشد.» [۵۰]بدین سان، در روایات معصومین(ع) افزون بر همسویی با قرآن در حقانیت مجازات بریدن دست دزد، بر اجرای فوری و بی مسامحه آن پا فشاری شده است. این رویکرد از آن رو می‌باشد که مجازات مزبور از گونه حدود می‌باشد، نه تعزیرات تا به کارگیری انعطاف در آن روا باشد. گفتنی است به دلیل اهمیت دزدی حدّی، حکم ثابت و دگرگونی ناپذیر بریدن دست برای آن وضع شده است؛ وانگهی، اسلام برای جرائم کم اهمیت، مجازات برگشت پذیر تعزیر را وضع کرده است، که نمونه آن سرقت غیرحدّی یا تعزیری می‌باشد.

۴- ۲-آموزش اعتقادات دینی در سطح جامعه:
اهمیت موضوع اعتقادات در جامعه، برکسی پوشیده نیست و در فصل دوم در این باره به تفصیل بحث گردید؛ لذا بر مسئولان جوامع لازم وبایسته است که به این مقوله، اهمیت ویژه‌ای دهند. چراکه راه درمان بسیاری از بیماری‌های روانی از جمله بیماری‌های روانی اقتصادی و به طور خاص سرقت، منوط به موضوعات اعتقادی است.

در بررسى افرادى که در مراکز، بازپرورى می‌شدند، ضعف شدید پایبندى به اصول اعتقادى و دینى دیده شد، [۲۸] در حالى که اعتقادات دینى به دو علت اساسى موجب جلوگیرى از ارتکاب اعمال خلاف می‌گردد. در دل واندیشه انسان مؤمن هوا و هوس راه ندارد. او اسیر حرص و آز نبوده و بنده مظاهر دنیوى نیست. هیچ نیرویى او را از مسیر هدایت منحرف نمیکند. با قناعت و توکل بر خداوند نیازهاى دنیایى را در حد ضرورت به طریق مشروع تهیه و نیاز‌ها را از راه صحیح برآورده می‌سازد [۳۱]اعتقاد به حلال و حرام علت دومى براى عدم تصور ارتکاب خلاف از سوى انسان‌‏هاى پرهیزکار است

۵- نتیجه گیری:
فقر، اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی) و سرقت، از مهمترین بیماری‌های روانی اقتصادی هستند که تفصیل آن در بخش قبل گذشت. در قرآن کریم و روایات، راهکار‌های متعددی جهت درمان این بیماری‌ها، بیان شده است. کار، تلاش و تقوای فردی، حذف ثروت از معیار‌های ارزیابی، همنشینی با محرومان و دوری از متکاثران ورسیدگی اغنیاء به محرومان، از جمله راهکار‌های قرآن و روایات، جهت درمان بیماری فقر و در نتیجه رسیدن به بهداشت روانی اقتصادی در عرصه اجتماع، می‌باشد.
 
قرآن و روایات معصومین(ع) برای درمان بیماری اتراف (مصرف گرایی و رفاه زدگی)، نیز رهنمود‌هایی دارد از جمله آنان می‌توان به دوری خواص از اتراف، برقراری عدالت اجتماعی، تقویت باور‌های ایمانی و ارزش‌های اخلاقی، اشاره نمود. آموزش اعتقادات دینی در سطح جامعه و کیفر سرقت، از دیگر راهکار‌های قرآن و روایات، در درمان موضوع سرقت در جامعه می‌باشد. رهنمود‌ها و راهکار‌های قرآن و روایات در این بخش نیز مانند سایر بخش ها، مثمر ثمر است و با عمل به این دستورات، بهداشت روانی در جامعه، هویدا خواهد گشت.
 
انتهای پیام
captcha