به گزارش ایکنا؛ مهر نوشت: متن زیر یاددداشتی از حجت الاسلام حبیب الله بابایی است که در ادامه میخوانید.
کتاب «عیار تمدنی جمهوری اسلامی» که آوردههای تمدنی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را دنبال کرده (و اکنون در حال انتشار در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است) یک جای خالی دارد و آن جای سپاه پاسداران به مثابه یکی از مهمترین آوردههای تمدنیِ انقلاب و امروزه یکی از کنشگران اصلی در عرصههای تمدنیِ دنیای اسلام است.
این جایگاه در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه به گونههای مختلفی بیان گردید که مهمترین آن از نظر اینجانب، توصیه به «از دست ندادن نگاه وسیع و فرامرزی به جغرافیای مقاومت» بود. ایشان در این باره تأکید کردند «نگاه وسیع فرامرزی که مسئولیتش با سپاه است، عمق راهبردی کشور است و گاهی از واجبترین واجبات هم لازمتر میشود». تعبیر «عمق راهبردی» در بیانات رهبری که در سخنرانیهای اخیر خود همواره بر آن تأکید میکنند، همان رویکرد و نگرش تمدنی است.
این رویکرد در عرصههای رقابت تمدنی در دیگر کشورهای اسلامی نیز مورد تأکید قرار میگیرد که نمونه آن را میتوان در کتاب «عمق استراتژیک» داوود اوغلو در ترکیه و تا حدودی در کتاب «اسلام تمدنی» در مرکز ایستک در مالزی مشاهده کرد. همین تعبیر هوشمندانه در بیان سردار سلامی نیز در همین دیدار انعکاس داشت که گفتند: «امروز خطوط تماس انقلاب، هزاران کیلومتر عمق پیدا کرده و با انتقال پیام ظلمستیزی، عدالتخواهی و معنویت، آمریکا در تحولات سیاسی و امنیتی منطقه به حاشیه رانده شده است.» این جملات که برای تمدن پژوهان کاملا وزن و مضمون تمدنی دارد، نشان از خودآگاهیهای تمدنی در میان نخبگان نظام اسلامی دارد.
با همین رویکرد و با ترسیم حوزههای اعتبار تمدن اسلامی و تعریف عمق استراتژیِ جریان مقاومت و ضرورت فراروی آن از مرزهای جهان اسلام به مرزهای دنیای مستضعفان، نقش و جایگاه سپاه بویژه سپاه قدس را باید از نو فهم و خوانش کرد. سپاه قدس که به حق باید آن را نه صرفا یک سپاه نظامی، بلکه یک سپاه هویت ساز و تحول آفرین در عرصههای بین المللی دانست، در ایجاد چنین عمق استراتژیکی و چنین حوزه اعتبار تمدنی نه فقط برای ایرانیان، بلکه برای مسلمانان و حتی برای مستضعفان دنیای امروز آوردههای بی بدیلی داشته است، سهمی که دیگر نهادهای علمی و فرهنگی ایران بعد از انقلاب از ایفای چنان نقشی عاجز بوده اند.
مشکل سپاه پاسداران و خاصا سپاه قدس نه در تجربهها و کنشهای تمدنی اش، بلکه در فقر زبانی و بیانی آن است که نمیتواند ثبوت خود را به اثبات برساند و انقلاب مفهومی و هویتیِ ایجاد کرده اش را در جهان اسلام به نمایش گذاشته و بر آن تحدی کند. به بیان دیگر، به رغم فعالیتهای بسیار گسترده سپاه و نقش آفرینیهای تمدنی آن، هنوز این تجربهها در هیچ یک از محافل علمی و آکادمیک تبدیل به تئوری نشده است. از نظر نویسنده، آنچه که چنین فقری را موجب گشته است، فاصله بین سپاه و نخبگان فکری در حوزه و دانشگاه است. ایجاد ارتباطات تنگاتنگ بین سپاه قدس با اساتید دانشگاه و همین طور برخی از اساتید حوزه، میتواند زمینه را برای فعال کردن حوزههای دانشی در فهم تمدنی از سپاه و فهم علمی از کنشهای تمدنیِ سپاه در گذشته جمهوری اسلامی فراهم کند.