امویان اسلام حقیقت را به اسلام قدرت تبدیل کردند
کد خبر: 3862963
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۴۹
غلامرضا ظریفیان:

امویان اسلام حقیقت را به اسلام قدرت تبدیل کردند

گروه اندیشه ــ استاد دانشگاه تهران با اشاره به دوران حکومت امویان اظهار کرد: بنی امیه پس از کنار زدن صحابه، اسلامِ حقیقت را تبدیل به اسلام قدرت کرد. اگر به قرآن نگاه کنیم، می‌بینیم که قدرت، ابزاری برای تحققِ حقیقت است. اگر قدرت تحقق پیدا کرد و با رضایت عامه همراه شد، در واقع خادم معنویت شده است.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «از حکومت علوی تا حاکمیت اموی»، امروز، 18 آذرماه با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
 
غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه تهران در این نشست بیان کرد: فتوحاتی که پس از رسول خدا(ص) صورت گرفت، فهم رحمت‌گونه اسلام را در آغازین سال‌های بعد از رحلت پیامبر(ص) تغییر داد و روحیه‌ای دوقطبی ایجاد کرد. در ادامه نیز با اشتباه عمر که توزیع بیت‌المال بر اساس سابقه را در پیش گرفت، روح عدالت به صورت ناخواسته از بین رفت و البته که عمر خودش نیز بعد مدتی می‌خواست این اشتباه را جبران کند که نشد. در حقیقت آدم‌هایی که از رانت استفاده می‌کنند، نمی‌توانند به شرایط قبل از خود برگردند. بنابراین، فتوحات ظرفی شد برای اینکه بنی امیه بتواند میراث خود را بر جهان اسلام جاری و ساری کند و موفق هم شد.
 
ارزش‌مندی قدرت در تحقق حقیقت
وی تصریح کرد: بعد از اینکه بنی امیه توانست صحابه را کنار بزند، به مدت 90 سال بر ارکان جهان اسلام حاکم شد و اتفاقی که از رسوبات اموی‌ها افتاد، این بود که اسلامِ حقیقت را تبدیل به اسلام قدرت کردند. اگر به قرآن نگاه کنیم، می‌بینیم که وارد عرصه سیاست می‌شود و بحث سیاست در قرآن جدی است، اما آنچه در قرآن با آن رو به‌رو هستیم، این است که قدرت، ابزاری برای تحققِ حقیقت است. اگر قدرت تحقق پیدا کرد و با رضایت عامه همراه شد، در واقع خادم معنویت شده است.
 
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: به تعبیر امام علی(ع)، اگر از دل قدرت، نتوان عدالت و توزیع عادلانه ثروت و کرامت درآورد، این قدرت در حقیقت استخوان خوکی در دست یک جزامی است. اموی‌ها اصالت قدرت را تئوریزه کردند و حقیقت نزد آنان فدای قدرت شد. همه باید فدای قدرت می‌شدند و برای این احکام صادر کردند، در حالی که قرآن با همه عظمتی که پیامبر(ص) دارد، صراحتاً به پیامبر(ص) می‌گوید که «لست علیهم بمصیطر: تو حق سیطره نداری». مخصوصاً سیطره معنوی که خطرناک‌تر است و قلب را جذب می‌کند و عقل را کنار می‌زند.
ظریفیان بیان کرد: در ادامه نیز «فقه الغلبه» درآمد که در احکام السطلانی‌ها این را مشاهده می‌کنیم که البته میراث اموی‌ها است. همچنین «فقه الغلبه» از ارکان مشروعیت‌بخشی به حکومت‌ها بود که همه‌چیز در خدمت قدرت باشد. با نام قدرت گفتند که هر کس با قدرت، یعنی معاویه و بنی امیه مخالفت کند، کافر و خارج از دین است و خون او مباح محسوب می‌شود.
 
تفاوت حکومت توتالیتر و استبدادی
وی در ادامه افزود: بین حکومت‌های استبدادی و توتالیتر تفاوت وجود دارد. حکومت‌های استبدادی، از شما فقط رای را می‌خواهند و کاری با اذهان شما ندارند، اما توتالیترها می‌گویند علاوه بر اینکه من را تأیید می‌کنید، باید امضا کنید که هرچه من قبول دارم، شما نیز قبول دارید. نظام اموی یک نظام توتالیتر است. هشدارهایی که قبل از شکل‌گیری دولت اموی، افرادی مانند عمار دادند نیز در خور توجه است. یعنی بزرگان و نخبگان، هشدار می‌دهند و عمار در صفین این را گفت که اینها پیراهن عثمان را علم کردند تا قدرت را به دست بگیرند.
 
ظریفیان تصریح کرد: قدرت مقدس نیست و زمانی ارزش دارد که در خدمت حقیقت و معنویت باشد و الا خطرناک است. بنابراین برای قدرت اجازه دادند که خون امام حسین(ع) ریخته شود و واقعه حره رخ دهد. اجازه دادند که به نام قدرت و برای حفظ قدرت، به صدها زن مومنِ مسلمان تجاوز شود و آن را نیز تئوریک کردند. بعد هم از معاویه یک رابین‌هود ساختند و فضیلت‌هایی برای او جعل کردند که او بود که اسلام را زنده نگه داشت و عظمت را او به اسلام برگرداند. اما از دل این رابین‌هود، صدها رابین‌سود درآمد که رانتی بودند. این نگاه تا به امروز، در بخشی از فقه جهان اسلام مشروعیت دارد که اصالت قدرت در برابر اصالت حقیقت باید قرار گیرد.
 
وی در ادامه افزود: نکته دیگر، خشونت بی‌مهار است. سراسر دوره اموی‌ها پر از خشونت‌های پنهان است. معاویه اهل خشونت‌های پنهان بود، اما بعد از او، خشونت آشکار است و این خشونت، حتی پادگفتمان‌های اموی را خشن کرد. یعنی نه فقط خوارج را زنده نگه داشت، شیعه را نیز به بحران کشاند. زیدیه از دل این خشونت بیرون آمد و فرقه‌های ضد بنی‌امیه هم خشن شدند و این جریان ادامه پیدا کرد. بنابراین یک خشونت را در رحمانیت اسلام جاری و ساری کردند.
 
این استاد دانشگاه تصریح کرد: نکته دیگر نیز جبر است. اموی‌ها نیاز داشتند برای بقای خودشان انگاره‌ای درست کنند و بدون تئوری هم نمی‌توانستند یک حکومت را ادامه دهند، بنابراین انگاره جبر را تئوریزه کردند. از جبر و جریانی که مشوق جبر شد، یعنی مرجئه اولیه استفاده کردند. بعدها نیز جبر در اشاعره تئوریزه شد. لذا اموی‌ها از جبر استفاده می‌کردند، چون نمی‌توانستند جنایت را توجیه کنند.
 
وی در ادامه افزود: نکته دیگر نیز بحث بردگی است و این مسئله بسیار پیچیده است. بردگی در قرن هجدم نیز حل نشد و «ابراهام لینکلن» نیز اگر پدر آزادی برده‌ها است، چون تکنولوژی کمکش کرد و الا موفق نمی‌شد. بخش عظیمی از چیزی که در مورد بردگی در فقه است، برای دوره اموی است، چون صدها هزار ایرانی و ... را برده کردند و نیاز شد که برا‌ی آن فقه درست کنند.
 
امویان امر به معروف را از حکومت معطوف به مردم کردند
ظریفیان بیان کرد: امر به معروف و نهی از منکر نیز یکی از ارکان مهم تعدیل قدرت است که بر قدرت نظارت شود. یعنی امر به معروف، در باطنش برای نظارت است و علی(ع) نیز گفت من را نقد کنید. اما اموی‌ها امر به معروف را تبدیل به حسبه کردند، یعنی امر به معروفی که آمده بود تا حاکمان را نظارت کند، تبدیل شد به نهاد نظارتی برای مردم. علی(ع) فرمود مقدس نیست امتی که ضعیف و فرودست آن، نتواند بدون لکنت حقش را از قوی بگیرد. این را امویان تبدیل کردند به حسبه که یک عده جمع شوند و ستاد امر به معروف تشکیل دهند که مردم را نظارت کنند. آنچه که به آن نیاز داریم، این است که باید بنی امیه را با ذره بین مطالعه کنیم و جریان و تثیرات آنها را در دوره بنی‌عباس مورد بررسی قرار دهیم. بنی امیه روح اسلام را گرفتند و در پوسته آن، خشونت و بی‌عدالتی را دمیدند.
انتهای پیام
captcha