تقلیل ظهور منجی به برچیدن ویروس ناشی از درک عقب‌مانده از مهدویت است
کد خبر: 3889981
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۶
حجت‌الاسلام محمدعلی میرزایی:

تقلیل ظهور منجی به برچیدن ویروس ناشی از درک عقب‌مانده از مهدویت است

خداوند در تسخیر طبیعت قدرتی به انسان داده است که با توسعه دانش و معرفت و درک صحیح سنن الهی در جهان و انسان بتواند آسیب‌پذیری خود را در برابر پدیده‌های طبیعی به کمترین سطح برساند. ظهور امام زمان(ع) برای مبارزه با طبیعت و برچیدن ویروس، زلزله، آتشفشان و سیل نیست و این درک ناتمام و بسیار عقب‌مانده‌ای از خداوند، نبوت، امامت و ظهور منجی است.

محمدعلی میرزایی عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص)‌العالمیة

سالیان زیادی از زمان آغاز غیبت امام عصر(عج) می‌گذرد و در طی این سال‌ها نیز نظریه‌پردازی‌های مختلفی در باب مهدویت و ظهور مطرح شده است. تنور این نظریه‌پردازی‌ها در بحران‌های فراگیر و خطرناک جهان امروز مانند بیماری کرونا دا‌غ‌تر شده و سؤالات و شبهات زیادی را در برخی اذهان ایجاد کرده است.

پرسش اصلی اینجاست که خداوند در کوران بحران‌های بشری کجاست؟ اگر منجی وجود دارد چرا ظهور نمی‌کند؟ نفع غیبت و ظهور برای انسان چیست؟ همچنین پرسش‌هایی در فهم نصوص ایجاد می‌شود؛ از جمله اینکه احیاگری معارف دین به دست حضرت مهدی(عج) به چه معناست؟ نحوه جمع بین علائم ظهور در روایات چگونه است؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص)‌العالمیة، به گفت‌وگو نشستیم. بخش نخست این گفت‌وگو در بازتعریف ظهور در منظومه رفتار جامعه انسانی و تبیین فلسفه غیبت و نسبت انقلاب اسلامی با فرایند ظهور با تیتر «انقلاب اسلامی بخشی از فرایند زنجیره‌ای ظهور است» منتشر شد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه از نظر می‌گذرد؛

ایکنا ـ بحران‌های جهانی مانند کرونا دائماً این سؤال را در ذهن مردم برمی‌انگیزد که «خدا کجاست؟»، «اگر منجی وجود دارد کجاست؟» و اگر قرار نیست در چنین بحران‌های توفنده‌ای امام(ع) ظهور کند، پس ظهور ایشان چه موقع خواهد بود و نفع اصلی آن برای مردم چیست؟

منجی زمانی از سر می‌رسد که قابلیت حضور او در مردم باشد. این قابلیت با تحقق ظهور، نوعی علت و معلول‌اند و ملازمه قطعی دارند. اگر امام(عج) حضور ندارند، سر سوزنی تردید نیست که علت اصلی آن اختلال در قابلیت است. ربط دادن‌های ناشیانه کرونا به خدا، امام و منجی از حوادث تأسف‌بار این روزهای ما است. برای روشن‌تر شدن این امر لازم است نکاتی را یادآور شوم.

اولاً؛ کرونا یک ویروس است؛ ویروسی که در جهان طبیعت ما به صور مختلف و بر اثر عوامل مختلفی پدیدار می‌شود. خدای متعال تمام نعمت‌های علمی و عقلی و طبیعی در انسان را برای مواجهه با چنین خطرهایی آفریده است. این استعدادهای خداداد انسان در دو محور پیشگیری و معالجه چنین چالش‌ها و بیماری‌هایی نهاده شده است.

دوم اینکه باید به این پرسش پاسخ داده شود که نقش انسان در ایجاد چنین فاجعه‌ای در مقیاس جهانی چقدر است؟ اگر ثابت شود که چنین حوادثی به رفتار انسان‌ها مرتبط است، آنگاه به جای اصلاح انسان و بازنگری در رفتار او به سراغ دعا و امام رفتن و با لحنی مطالبه‌گرانه آن‌ها را مسئول دانستن رفتاری خطاست. کار را باید از جایی درست کرد که خراب شده است.

سوم اینکه ویروس کرونا به صورت موج‌هایی جهانی به همه کشورها راه یافت. حال صرف‌نظر از اینکه آیا شرارت انسان باعث ایجاد و درست کردن آن بوده یا نه و بر فرض اینکه اصل ویروس در آزمایشگاه‌های انسانی تولید نشده باشد، باید گفت که پدیده‌هایی مانند جهانی شدن اقتصاد و ارتباطات نقش اصلی را در عالم‌گیر شدن آن ایفا کرده است. خیال کنید که این ویروس دویست سال قبل در روی کره زمین ظهور می‌کرد، به نظر شما شاهد این عالم‌گیری بودیم؟ بی‌تردید خیر.

گرچه مردم از سطح دانشی امروزه بهره‌مند نبودند، اما ارتباطات افسار گسیخته‌ای میان مردم جهان نبوده است و به گمان قوی در محدوده‌های یک شهر یا منطقه یا کشور کسانی را از بین می‌برد و خود نابود می‌شد. در نتیجه عالم‌گیری این ویروس به سبک زندگی و فلسفه‌های ارتباطات بین‌الملل مردم زمانه ما مستقیماً مرتبط است.

چهارم اینکه رفتارهای انسانی مانند بی‌توجهی به اخلاق و شریعت و توصیه‌های عقل و حکمت و الله در سبک تغذیه و درمان عامل اصلی آسیب‌دیدگی انسان است. از این‌رو با اینکه باید رو به آسمان دعا کرد و از خدا طلب توفیق در مبارزه با این بلایا نمود، اما به تعبیر قرآن کریم هرچه از بلا و مصیبت به انسان می‌رسد، از دست خود اوست. راه علاج هم در انسان است.

ممکن است بپرسید زلزله، آتشفشان و امثال آن که سالیانه جان هزاران نفر را می‌گیرد آیا از رفتار انسان است؟ باید گفت که اصل آنها اقتضای طبیعی زمین است، اما خدا به انسان قدرتی در تسخیر داده که اگر دانش و معرفت خود را توسعه دهد و درک درستی از سنن الهی در طبیعت و انسان و جهان پیدا کند می‌تواند آسیب‌پذیری خود را در برابر این پدیده‌های طبیعی به کمترین سطح برساند. ظهور امام زمان(ع) برای مبارزه با طبیعت و برچیدن ویروس، میکروب، زلزله، آتشفشان و سیل نیست. این درک ناتمام و بسیار عقب‌مانده‌ای از خدا، نبوت، امامت و ظهور منجی است.

ایکنا ـ منظور از اطلاق صفت «محیی معالم الدین» به امام عصر چیست؟

باید در واژه «محیی» دقت کنیم. نگفته‌اند «موجد» بلکه گفته‌اند احیاگر. گویی معارف الهی وجود دارد، اما از کارآمدی و حیات افتاده است. بزرگترین مصداق معارف مرده در بین مردم معارف قرآنی است. همین قرآن کریم که در محضر آن هستیم و همین معارف قابل فهم و روان و درست. آنکه از طرف انسان مسلمان مورد اهمال و هجران است، در حکم مرده است. معالم دینی که امام احیا می‌کند همین حالا در بین ما هست. آنها را می‌فهمیم و گاه به آنها باور داریم، اما زنده نیست.

عنصر تعیین‌کننده کنش فردی و اجتماعی ما به شمار نمی‌آید. مردم یا قرآن نمی‌خوانند یا برای ثواب است و نقش تعیین‌کننده در قوانین و ضوابط حاکم بر رفتارهای خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و در مجموع، زیستی آنان تلقی نمی‌شود. گویا در حکم معارف مرده‌اند. امام(ع) این معارف مهجور و دور انداخته شده و مهمل را احیا می‌کند. در آن روح تازه‌ای می‌دمد و آن را مبنای حرکت خود برای نجات بشریت قرار می‌دهد.

با این تفسیر خود، حساب کار را از کسانی که تصور می‌کنند امام معالم جدیدی می‌آورد، جدا می‌کنم. البته بی‌تردید امام علمی دارد که فقیهان و عالمان ما ندارند. در این تردیدی نیست، اما معالم مرده‌ای که او احیا خواهد کرد یکسره از این جنس نیست. برای نمونه امر به معروف و نهی از منکر از معالم دین است، اما در حکم مرده است. امت اسلامی به نص قرآن کریم خیریت و برتریت آن بر اساس حیات این حکم بزرگ الهی است.

اگر امت اسلامی از این امر محروم شود و معروف و منکر مطابق آیات صریح قرآن نتواند حساسیت مردم را برانگیزد، آنگاه با معالم مرده چه تفاوتی دارد؟ اما در بالاترین سطوح و در سطح بین‌الملل و جامعه روی زمین امر به معروف می‌کند و یاران و جامعه وفادار و تابع او هم همین طور هستند. در نتیجه هر قدر این معالم در عصر غیبت بیشتر  احیا گردد و شاهد احیاگرانی همانند امام خمینی(ره) باشیم، عملاً زمینه ظهور امام(عج) را بیشتر فراهم کرده‌ایم.

ایکنا ـ در این سال‌ها در مورد علائم قطعی و غیرقطعی ظهور صحبت شده است. به راستی با چه نشانه‌هایی می‌توان به طور قطع ادعا کرد که ظهور نزدیک است. از طرفی میان این روایات درباره علائم قطعی و غیرقطعی با روایاتی که اصلاح امر را در یک شب توصیف می‌کنند چه نسبتی برقرار است و چطور باید میان آنها جمع کرد؟

هیچ علامت قطعی بر نزدیکی ظهور به معنای این که مثلاً ده سال یا بیست سال یا سی سال آینده شاهد ظهور باشیم، در دسترس ما نیست. ورود به عرصه تطبیق دادن‌ها و توقیت کردن‌ها حتی به این نحو که طوری سخن بگوییم که گویا بیست یا سی یا شصت سال آینده ولی‌الله اعظم(عج) ظهور خواهد کرد با نصوص صریح دینی منافات دارد.

باید فرهنگ انتظار را برای مردم بازفهم کنیم. مردم وظیفه دارند که پس از قرن‌ها کفر نعمت نسبت به امامت و نبوت و وحی، حالا در عمل و رفتار و منطق‌های فردی و اجتماعی و دولتی خود نسبت به معالم دین بازگشت کنند. این بازگشت آنان به تحقق عدالت و دین در سطح جهان نخواهد شد، اما زمینه ظهور و تحقق کامل دین را فراهم می‌کند.

البته در نگاهی کلی می‌توان گفت که در عصر نزدیک به ظهور هستیم، اما این نزدیکی را نمی‌توان با مقیاس‌های محدود خودمان تفسیر کنیم. ممکن است بسیار طولانی‌تر از آنچه فکر می‌کنیم باشد. بهتر است ظهور را منوط به رفتار خود بدانیم. اگر جامعه اسلامی پانصد سال قبل مهیای ظهور بود، شاهد ظهور می‌شدیم. در نتیجه ما هستیم که زمان ظهور امام(عج) را تعیین می‌کنیم. هرگاه شکر نعمت ولی‌الله در عمل امت اسلامی و بشریت با بالاترین سطح ممکن خود برسد، آن دوران زمان ظهور است. این روی دوم سکه ظهور است که از آن غفلت کرده‌ایم.

غالباً بر بعد فساد، تباهی و ظلم تکیه کرده‌ایم، در حالی که اصل ایده و تفکر تمهید که مفهومی کانونی در ظهور امام(عج) است، اقتضا دارد تا به هر دو توجه شود. مقدمه ظهور حضرت دو امر است: لیاقت‌ها، استعدادها و ظرفیت‌های صالحان زمین، در بالاترین حد ممکن و قابل تحقق قرار بگیرد و نیز ظلم و تباهی آن قدر جهان را فراگیرد که این ظرفیت عادلان، صالحان و مستضعفان روی زمین توان براندازی بساط استکبار جهانی را نداشته باشد و در عین حال همه ظرفیت مورد نیاز امام برای رهبری جهان را مهیا کرده باشد. به امید آن روز.

انتهای پیام
captcha