کویر نشنیان به قناعت كاری مشهورند، شاید شنیدن روایتهایی از روزگار قدیم کویر برای انسانهای شهرنشین که در زندگیهای ماشینی غرق شدند، قابل پذیرش نباشد اما این یک واقعیت است که قدیمیتر های کویر با سختی فراوان صفحات زندگی خود را ورق زدند تا حالا با ما روبه رو شوند و از تفاوتهای روزگار بگویند.
از همه اینها که بگذریم، یک اصل برای کویرنشیان ثابت مانده و آن عزم راسخ در دینداری و التزام به تکالیف شرعی است، روزهداری یکی از این تکالیف است، برای هر انسان مسلمانی روزهداری در هوای بسیار گرم نیاز به توصیف و توضیح ندارد، سختی این عمل در ذهن همگان مشخص است.
پای صحبت یکی از اهالی قدیمی و کویرنشین خراسان مینشینیم تا برایمان یک ماه رمضان را از ابتدا تا انتها بازگو کند، غلام محبتی، پیرمرد ۹۰ سالهای که در گذران عمرش روزهداری در شرایط مختلفی را تجربه کرده و در خطه کویر بنای ساختمانهای کاه گلی بوده، کشاورزی و کارگری کرده و سختی دوران به دور از امکانات را به خوبی چشیده است.
غلام محبتی ضمن روایتگری گذران یک رمضان کویرنشینان در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی عنوان میکند: مردان و پسران روستاهای کویر دو روز مانده به ماه رمضان و دو روز پایانی ماه را از غروب بالای بام خانههایشان میرفتند و هرکدام محدوده خاصی از آسمان را برای پیدا کردن هلال ماه نو زیر نظر داشتند، این کار را در هرکدام از این چهار روز تا بعد از اذان مغرب ادامه میدادند، اگر به نتیجه خاصی نمیرسیدند یک نفر مأمور میشد تا خود را به شهر برساند و نظر علمای شهر را بپرسد و در کمتر یک روز به روستا برگردد.
وی میگوید: گاهی اوقات این رفتوآمد تا عصر روز عید فطر طول میکشید و مردم نزدیک غروب روز عید از رویت هلال ماه خبردار میشدند، روحانی روستا که به «حاج شیخ» معروف بود مسائل و موارد مربوط به رؤیت هلال ماه را زیر نظر داشت، هرکسی ماه را میدید اطلاع میداد و با به صدا درآوردن صدای تبل مانندی اعلام میکرد، بعد از آن هم انفرادی که مسئول طبل و دهل در ماه رمضان بودند و این کار را برای بیداری مردم در سحرها انجام میدادند، با صدا و طنین خاصی در سطح روستا رویت هلال ماه نو را خبر میدادند.
محبتی ادامه میدهد: هنگام اذان هم شخصی که مسئول مکتب خانه روستا بود و به کودکان و نوجوانان قرآن آموزش میداد، اذان میگفت، او در طول ماه رمضان هم براساس اوقات شرعی اعلام میشد، روی برج بلند دیدبانی روستا میرفت و با صدای بلند اذان میگفت، او ساعاتی قبل از اذان صبح در بین کوچههای روستا قدم میزد و «چاووش خوانی» یا در اصطلاح محلی «شوخوانی» میکرد تا اینکه هنگام اذان شود و اذان بگوید به همین دلیل او مجبور بود ساعتها قبل وعده سحری خود را میل کند و به مأموریت هر روزه خود بپردازند.
این پیرمرد کویرنشین اظهار میکند: مردم روستا برای داشتن آب سرد جهت افطار گودالهایی را کنار دیوارهای کوچه ها حفر میکردند و دور آن را با حالت دیوار چینی بالا میآورند و روی آن را هم با خار و خاشاک میپوشاندند تا این سازه که در اصطلاح محلی «سقابه» نام داشت در سایه دیوارها تأمین آب سردشان را راحت تر کند.
محبتی اضافه میکند: سحرها زنان روستا این «سقابهها» را پر از آب و کودکان را از دست زدن به آب منع میکردند تا آب سرد برای افطار آماده باشد، آن زمان مردم روستا به مشاغل سخت و کم درآمدی مثل کارگری و کشاورزی برای خانها مشغول بودند و درآمد چندانی نداشتند و به همین دلیل سنتهایی مانند پهن کردن سفرههای افطار برای اقوام و روزهداران مرسوم نبود و مردم روزهدار به سختی حداقلهای زندگی خود را تأمین میکردند.
وی بیان میکند: بیشتر ماه رمضان در فصل گرما را مردم با نان جو افطار میکردند، در دورانی که ماه رمضان در زمستان قرار میگرفت، مردم در کل زمستان نانی برای خوردن پیدا نمیکردند، شغلم و گیاهان بیابانی را به جای نان میخوردند، گاهی دولت مردم را مجبور میکرد که به بهانه قحطی، جوهای کشت شده خود را برای قحطی زدگان سایر مناطق بچینند، گاهی مردم آردهای جو باقی مانده را روی آتش بریان میکردند و میخوردند و در مواردی هم کاه خشک شده را با چیزهایی مثل شیر مخلوط کرده و به جای نان، شکم خود را با آنها سیر میکردند.
محبتی با اشاره به شرایط فرهنگی و اجتماعی عصر پهلوی اول میگوید: پس از شهادت شهید مدرس در کاشمر سختگیریها در مناطق مجاور این شهر بیشتر شده بود و تعهدات مالی فراوانی از روحانیون گرفته شده بود که مبادا تجمعاتی همچون مراسم روضهخوانی در روستاها و مناطق مختلف برگزار شود و اگر این تعهدات و احکام نقض میشد، حکم افراد خاطی تا حد اعدام هم اجرا میشد.
وی ابراز میکند: حتی برای لباسهایی مانند دستار سر مردان و چادر زنان حساسیت وجود داشت، اگر کسی میخواست کلاه داشته باشد باید کلاه پهلوی بر سر میکرد، مردم هم به همین خاطر تکه پارچهها و یا پاشنه گیوههای کهنه را جلوی کلاه خود میدوختند تا به شکل کلاه پهلوی درآید و از فشارها در امان باشند.
محبتی اضافه میکند: در دوران پهلوی اول به دلیل سختگیریهای مأموران و مخبران حکومت، مردم مجبور بودند به صورت محدود مراسم احیاء شب قدر را برگزار کنند حتی در مواردی کودکان را در کوچههای روستا مسئول دیدبانی میکردند تا به محض ورود مأموران حکومت به بزرگترها خبر بدهند تا مراسم جمع وجور شود، این محدودیتها برای برگزاری جلسات قرآن هم وجود داشت و هر روز ماه رمضان تعداد محدودی از مردان برای برگزاری دورههای قرآنی جمع میشدند. آن زمان نماز جماعت هم برگزار نمیشد، برگزاری نماز جماعت میتوانست مجازات سختی داشته باشد،
این پیرمرد باسابقه اهل کویر مرکزی خراسان ادامه میدهد: روحانیهای روستا هم هر روز به همراه مردان روستا به مشاغلی مانند کشاورزی و کارگری مشغول میشدند، برنامه کاری هم پس از نماز صبح و طلوع آفتاب آغاز میشد و تا ظهر ادامه داشت.
شاید روزگاران بسیار سخت کویر نشینی در بسیاری از مناطق کشور به پایان رسیده باشد، اما قدیمیهای ساکن مناطق بیابانی همواره این خاطرات را در ذهن خود مرور میکنند و همواره برای بهبود شرایط زندگی خدا را شاکر هستند، اما طعم شیرین بندگی در شرایط سخت را نگین درخشان عمر خود میدانند و آن را با چیزی معاوضه نمیکنند.
امیرحسین محبتی، خبرنگار ایکنای خراسان رضوی
انتهای پیام