به گزارش ایکنا، آیتالله سیدمصطفی محقق داماد، مجتهد و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، چندی پیش در سخنانی با موضوع ایمان و کفر و عدم سرایت آن به حقوق شهروندی، تأکید کرد: در درون تعلیمات ادیان به طور کلی از جمله اسلام و مسیحیت، نهادهایی وجود دارند که متأسفانه با برداشتهای انحرافی و غیرواقعی موجب خشونت شده است. او از کفر و ایمان، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد به عنوان این نوع نهاده نام برده است.
محقق داماد معتقد است که به نظر قرآن، ایمان و کفر دو امر قلبی است و به حقوق شهروندی سرایت نمییابد. وی برای اثبات مدعای خود به آیه شریفه ۱۴ سوره مبارکه حجرات استناد کرده: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ لایَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» و آورده است: به موجب صدر آیه فوق افرادی به یقین مؤمن نیستند، یعنی ایمان در قلبشان وارد نشده است. همین افراد به موجب ذیل آیه چنانچه بر مقررات اسلامی و نظم اجتماعی گردن نهند، اطاعت از خدا و رسول در پایبندی به مقررات همه اعمالشان محترم است و از همه حقوق شهروندی برخوردار میشوند. تاریخ تمدن اسلامی نیز شاهد این برداشت است. از همان روزهای آغازین تشکیل جامعه اسلامی عده زیادی به آن پیوستند، هرچند که همه میدانستند آنان مؤمن نشدهاند و به اصطلاح «منافق» هستند ولی همه به عضویت جامعه اسلامی پذیرفته شدند و همه در کنار سایرین از همه حقوق سیاسی، اجتماعی برخوردار بودهاند، برخی در کنار دیگران در قدرت داخل شده و حتی به سرعت در رأس قدرت سیاسی قرار گرفتهاند.
به باور محقق داماد، در زمان معاصر، دوره تقسیم انسانها به مؤمن و کافر، گذشته است و باید به جای تقسیم به مؤمن و کافر، جهان بشریت را در دوران کنونی به «محارب» و «صلحجو» تقسیم کرد. منظور از محارب کسی است که سلاح به دست میگیرد و آرامش زندگی خاکی را به هم میزند و صلح جو کسی است که برای همزیستی مسالمت آمیز آمادگی دارد. بالاتر آنکه حتی مراد از کفاری که در قرآن قتال با آن واجب شده، کفار زمان رسول الله(ص) بوده که با پیروان او در حال جنگ بودهاند و شامل غیر مسلمانان زمان حاضر نمی شود. مگر میتوان غیر مسلمانان زمان حاضر را که پایبند به اصول حقوق بشر از جمله آزادی مذهبی هستند و برای کلیه ادیان از جمله اسلام احترام قائلاند، کافر و واجب القتل دانست؟
محقق داماد با بیان اینکه چنانچه تقسیم جامعه انسانی را به کافر و مؤمن بپذیریم، با کمال تأسف نهاد «جهاد» یعنی اقدام مسلحانه علیه کفار مطرح میشود، تصریح میکند: مطالعه در سیره نبوی که به یقین منطبق با قرآن است، نشان میدهد که حتی جهاد با کفار زمان رسول الله(ص) هم ابتدایی نبوده و همواره دفاعی بوده است. این ادعا علاوه بر استنباط از آیات قرآنی، مستند به مدارک تاریخی نیز هست.
وی همچنین با بیان اینکه نهاد امر به معروف سبب تشدید خشونت است، تأکید میکند که رشد فکری بشر امروز به جایی رسیده که دیگری را در کنار خویش درک کند و برای او این اختیار را قائل شود که هرگونه اعتقاد و اندیشه برای خویش برگزیند، حتی اگر به نظر او دیگری بر خطا باشد. یعنی همه برای یکدیگر حق بر خطا قائل میباشند. جالب آن است که در تعلیمات قرآن مجید حتی به خود پیامبر اسلام خداوند به جز تذکر دادن اجازه دیگری نداده «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(غاشیه/۸) و بلکه به صراحت اکراه و وادار نمودن به دین را منع نموده است.
آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی، روز گذشته در درس خارج خود به نقد این مباحث میپردازد و با بیان اینکه از جناب ایشان، انتظار میرفت مسئله نفی خشونت از دستورات دین را به صورت صحیح و منطقی و کاملاً محققانه مورد بررسی قرار دهد، میگوید: وی به آیه 14 سوره حجرات اشاره کرده است ولی اولاً از کدام قسمت آیه شریف استفاده میشود کسانی که ایمان نیاوردهاند، چنان چه بر مقررات اسلام گردن نهند، از همه حقوق بشری برخوردارند. این یک تفسیر به رأی واضح و آشکار است و آیه هیچ دلالتی و بلکه هیچ اشعاری بر این امر ندارد. ثانیاً از آیه ۱۴ سوره حجرات به خوبی استفاده میشود بین مسلمان و غیرمسلمان فرق است؛ سوم این که، چرا و با کدام مدرک و دلیل، ایمان را به قلب منحصر میکند؟ در روایات معتبر از امیرمؤمنان علی(ع) رسیده است: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» (نهجالبلاغه، حکمت ۲۱۸)
وی میافزاید: چهارم اینکه، سخن ایشان صرف ادعاست و دلیلی بر مطلب خود اقامه نکرده است. سؤال این است که بر فرض قلبی بودن ایمان و کفر، چه دلیلی وجود دارد بر این که امر قلبی نمیتواند معیار و شاخصی برای برخورداری حقوق شهروندی باشد؟ به چه دلیل بین مؤمن و کافر در این امور تفاوتی نیست؟ با مراجعه به آیات قرآن کریم، معلوم میشود دیدگاه ایشان با بسیاری از آیات سازگار نیست.
برای نمونه، در آیه ۲۵۷ سوره بقره آمده است: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»؛ بر اساس این آیه، خداوند ولی مؤمنان بوده و آنها را از ظلمت و تاریکی به سوی نور خارج میکند و در نقطه مقابل، طاغوت و شیاطین سرپرستان و ولی کافران هستند و آنها را از روشنایی به تاریکی میبرند. آیا چنین چیزی یک امر قلبی است و هیچ ارتباطی به عالم خارج و واقع ندارد؟ خیر؛ اینگونه نیست و بلکه این امر همه ابعاد بشر را شامل است.
آیتالله فاضل همچنین با اشاره به مباحث محقق داماد در مورد سپری شدن دوره تقسیم انسانها به مؤمن و کافر تصریح میکند: این ادعا نیز با آیات متعددی از قرآن کریم مخالف بوده و سازگار نیست؛ آیاتی نظیر: «لا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ» (آلعمران: ۲۸) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ» (نساء: ۱۴۴) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ» (مائده: ۵۱) و «لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء: ۱۴۱)؛ آیا میتوان گفت این آیات به زمان نزول و صدر اسلام اختصاص دارد؟ این نظر با ظاهر این آیات که در آنها کلمه «لن» آمده و بر نفی ابد دلالت دارد و نیز با جاودانه و خالد بودن قرآن منافات دارد. بر اساس این آیات، مؤمنان در هیچ زمانی حق ندارند کافران را به عنوان سرپرست خود برگزینند.
رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) همچنین در مورد سخنان محقق داماد در مورد جهاد با کفار تأکید کرد: مطابق سخن ایشان جهاد با کفار بیمعناست. این سخن نیز صرف ادّعاست و دلیلی بر آن اقامه نکردهاند. سؤال این است که به چه دلیل و بر اساس کدام روایت و دلیلی، آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ» (بقره: ۱۹۳) به مسلمانان صدر اسلام و کفار همان زمان اختصاص دارد؟ دقت در آیات مربوط به جهاد خلاف دیدگاه ایشان را اثبات میکند. درباره جهاد تعبیری در قرآن کریم وجود دارد که راجع به نماز، روزه و حج چنین تعبیری نیامده است؛ خداوند در آیه ۲۱۶ سوره بقره میفرماید: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ»؛ تعبیر کراهت و ناخوشایندی تنها درباره جهاد آمده است؛ و به یقین، حکمی که به صورت قضیه حقیقیه در این آیه بیان شده است، وجوب جهاد ابتدایی است، وگرنه جهاد دفاعی و وجوب آن نیاز به صدور حکم ندارد؛ هر عاقلی میگوید انسان باید از خود دفاع کند.