حجتالاسلام والمسلمین اسدالله اسدی، مدرس گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی مشهد و مسئول دفتر نمایندگی ولیفقیه در جمعیت هلالاحمر خراسان رضوی، در گفتوگو با ایکنا، در خصوص تعصب از منظر قرآن گفت: اگر تعصب را به معنای وابستگی و حمایت غیرمنطقی از یک فرد یا تفکر ترجمه کنیم، این طرز تفکر از منظر قرآنی مردود است. قرآن اینگونه تعصب یعنی پافشاری در ایدههای غیرعقلانی و غیرمنطقی را مصداق جاهلیت میداند و از آنجا که تمایز انسان از سایر موجودات عقلانیت است، تعصب به این معنا از منظر قرآن مذموم تلقی میشود.
وی با اشاره به اینکه دو نوع تعصب اعم از جاهلی و ایمانی در قرآن مطرح است، اظهار کرد: در نظام زندگی مؤمنانه، عقل و ایمان دو رکن اصلی ساماندهی امور زندگی بشریت است و هرگونه رفتاری که منبعث از تفکر جاهلی یعنی وابستگیهای غیرمنطقی باشد، در اسلام مورد نکوهش است و بشر باید برای ارتقای کیفی امور و رفتارهای خودش از عنصر عقل و ایمان بهرهمند شود. انسان مؤمن باید نسبت به باورهای ایمانی منطبق بر عقلانیت پافشاری و اصرار ورزد و در همه شئون زندگی از این حرکت عاقلانه و مؤمنانه خود دست برندارد و وابسته به ایدههای مؤمنانه و عقلانی باشد و این تعصبی ارزشمند است.
اسدی با استناد به آیه 108 سوره یوسف که خداوند میفرماید: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ َلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنیم و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم» تصریح کرد: پیامبر(ص) نیز دعوت مردم به ایمان و توحید را با اتکا به عنصر عقلانیت، بصیرت، درک و معرفت میپذیرد و هرگونه رویکردی حتی رویکرد دینی بدون معرفت و عقلانیت مورد پذیرش اسلام نیست. پیامبران آمدند تا مردم با بارور ساختن بعد فکری و عقلانی از گرایشهای جاهلی دست بردارند و به سمت خدای تعالی گرایش پیدا کنند.
وی در خصوص فلسفه قصاص از نگاه اسلام، بیان کرد: در بحث قتل فرزند از سوی پدر که پسر و دختر هم تفاوتی ندارد، باید به چند نکته دقت کنیم. در آیین شریعت اسلامی یک چارچوب مشخص داریم که اصول ارزشی انسان در این چارچوب در طول تاریخ تعقیب شده و لایتغیر است. این اصول از آنجا که برگرفته از اراده حق تعالی و دارای حکمتهایی است که بشر به لایههای زیرین فلسفه و حکمت احکام الهی نیز علم و آگاهی ندارد و شاید در آینده به آنها پی ببرد؛ بنابراین یکی از مسائلی که باید اهل ایمان به دور از هر سلیقه، فهم شخصی و نگاه متعصبانه به آن توجه کنند، عبودیت و اجرای فرمان الهی به عنوان یک اصل مسلم است. دومین نکته این است که دین خداوند با فهم و درک عمومی بشر قابل وصول نیست؛ چرا که عقل و فهم بشر تابعی از علم تلقی میشود و در دستاوردهای علمی شاید در میانه راه باشد و به انتهای علم الهی قطعاً نرسیده است. بنابراین نمیتوانیم با علم امروزی و عقلی که در اختیارمان است، دقیقترین معادلات فلسفی احکام آسمانی را درک کنیم بلکه باید عقل و فهم ناقص را با ایمان به خدا کامل کنیم تا هنگام عمل دچار خطا نشویم. نکته سوم در باب فلسفه قصاص، که در روایات به آن پرداخته شده، پیشگیری از بزههای اجتماعی، جلوگیری از جنایت در جامعه و برای ادب و در نتیجه تربیت جامعه است.
اسدی تصریح کرد: پدر نسبت به فرزند حقی دارد و خداوند نیز حق پدر را بعد از ایمان به خود بالاترین حق میداند؛ بنابراین به جایگاه پدر در اسلام بسیار اهمیت داده شده است. یکی از فلسفههای قصاص، تشفی اولیای دم است که درد اولیای مقتول التیام یابد، اما این امر در قتل پدر و فرزند تحقق ندارد؛ بنابراین التیام دل اولیای مقتول در این مورد منتفی است. مسئله دیگر اینکه در اسلام سیاستهای تربیتی پیشگیرانه بسیار لحاظ میشود و یکی از پرچمداران و مربیان تربیتی جامعه پدران هستند. نقش تربیتی پدر در خانواده اسلامی محوری است؛ بنابراین اگر پدر به عنوان جانی برای قتل فرزند قصاص شود، این با بُعد مربیگری پدر منافات دارد.
وی بیان کرد: نکته دیگر اینکه که اصل قصاص برای پدر در فقه اسلامی ما برگرفته از روایاتی است که در حد اجماع و در طول تاریخ، فقها فتوا به انتفاع حکم قصاص پدر به فرزند دادند، اما در عین حال درجات پایینتر از مجازات منتفی نیست. بنابراین پدر جانی قصاص نمیشود، اما مجازات میشود و قاضی اسلامی حق دارد پدر جانی را تا جایی که دستگاه قضای اسلام اجازه داده به اشد مجازات برساند، چه مجازات حصر و حبس چه مجازات مالی و چه تبعید از جغرافیای زندگی؛ لذا در این خصوص دست قاضی اسلامی در مجازات جانی باز است و کمتر از قصاص را میتواند در حق این پدر جانی انجام دهد. مهمتر از این موارد مفهوم تعبد است که در مقابل فرمان خداوند و پیامبر(ص) باید اطاعتپذیر باشیم. حکم عدم قصاص پدر جانی حکم واحد تمام فرق اسلام است و اختلافی نیست. این حکم از احکام متفق علیه امت اسلام شمرده میشود و از باب تعبد و توجه به فلسفههایی که در بحث مجازات و قصاص مطرح است، فقها مباحث بسیار گستردهای دارند و به این نتیجه رسیدهاند که قصاص پدر جانی انجام نمیشود.
اسدی اظهار کرد: در بحث احکام شریعت صرفاً نباید جامعه امروز را ببینیم که تعداد فرزندان کمی دارند و امکانات آموزشی فراهم است و گاهی فرزندان بدون حمایت مالی از سوی پدر میتوانند مستقل زندگی کنند. قضاوت براساس نگاه به جامعه فعلی است، اما هزار سال آینده و خانواده بزرگ جغرافیای اسلام را نمیبینیم. فرض کنیم پدری دارای فرزندان و نوههای بسیار مرتکب قتل فرزند خود شده است. اگر این پدر برای قتل فرزند قصاص شود، بدون شک تبعات رفتاری، اخلاقی و عاطفی در این خانواده بزرگ تأثیرگذار خواهد بود؛ بنابراین باید در نظر گرفت که با قصاص این پدر چه خلأ بزرگی در خانواده به وجود میآید.
اسدی در پایان بیان کرد: نگاهمان به فلسفه احکام، باید فراتر از زمان و جغرافیا باشد و باید احکام خدا را در طول تاریخ ببینیم؛ چراکه احکام الهی به درازای تاریخ وضع شده است. حال اگر در نقطهای یا یک زمان خاصی استثنائاتی هم باشد و با قصاص یک پدر آب هم از آب تکان نخورد و هیچ گونه خلأ عاطفی و ... ایجاد نشود، یک مورد خاص نمیتواند گستره دامنه احکام خدا را زیر سؤال ببرد.
انتهای پیام