تأثیر مثنوی معنوی بر انسان معاصر / مولانا حلاوت زبان فارسی را به مخاطب می‌چشاند
کد خبر: 3926081
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۷
به انگیزه روز بزرگداشت مولانا؛

تأثیر مثنوی معنوی بر انسان معاصر / مولانا حلاوت زبان فارسی را به مخاطب می‌چشاند

حجت‌الاسلام فاضلی،‌ مولوی‌پژوه، گفت: در زمینه آموزش متون فاخر ادبی وظیفه داریم که هادی مردم باشیم و مثنوی را فهمشان کنیم، نه اینکه سطح مثنوی را پایین بیاوریم تا همگان آن را درک کنند، بلکه باید حلاوت زبان فارسی را به مردم بچشانیم.

مولویبه گزارش ایکنا، هشتم مهرماه روز بزرگداشت جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولانا، شاعر نامی ایران، است. پدرش بهاءالدین از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود. مولانا بعد از فوت پدر، نزد برهان‌الدین محقق ترمذی علومی را فراگرفت. ملاقات او با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوا شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. مولانا در سال ۶۷۲ قمری در قونیه وفات یافت. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.
 
به همین مناسبت با حجت‌الاسلام والمسلمین قادر فاضلی، مولوی‌پژوه و استاد حوزه و دانشگاه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم. از فاضلی تاکنون بیش از ۸۰ جلد کتاب به رشته تحریر درآمده و از این تعداد ۶۴ جلد آن چاپ شده است. فرهنگ‌های موضوعی شامل «آثار مولوی»، «نظامی گنجه‌ای»، «آثار عطار نیشابوری»، «دیوان امام خمینی، اقبال لاهوری، گلشن راز و…» و بررسی موضوعات عرفانی، قرآنی، نهج‌البلاغه، سیاست و اسلام‌شناسی در ابعاد مختلف از مهم‌ترین تألیفات وی است.
 
فاضلی در این گفت‌وگو درباره کارکرد‌های آثار مولانا برای انسان امروز گفت: در این باره یک کتاب با عنوان «مولوی در میان ما» نوشته‌ام که حدود ۴۰۰ صفحه است، یک فصل این کتاب با عنوان «مولوی و بشر امروز» است که به صورت مشروح به این مسئله پرداخته شده است و با وجود اینکه مولوی ۷ قرن پیش می‌زیست و در فضا و فرهنگ زمان خاص خود بود، اما مطالبی را بیان کرده که اکنون هم برای ما کاربرد دارد و مانند این است که مولوی در زمانه ما زندگی می‌کند، به عنوان مثال در بحث عرفان‌های نوظهور که هم‌اکنون هم وجود دارد، می‌گوید: «هم ز خود سالک شده، واصل شده/ محفلی وا کرده در دعوی کده». یعنی برخی بدون درس و استاد، به جایگاه استادی می‌رسند و این افراد در روزگار ما هم هستند و من پنج جلد کتاب با عنوان «آب و سراب» درباره آن‌ها نوشته و از اشعار مولوی نیز بسیار استفاده کرده‌ام یا درباره کرامت‌سازی‌های انسانی که امروزه بسیار رواج دارد و هر کسی برای پیر و مرشد خود کرامت‌سازی می‌کند و... از قضا مولوی هم در زمان خود به این کرامت‌سازی‌های دروغین اشاره می‌کند. بنابراین مثنوی کتاب زنده‌ای است و برای هر زمانی حرف تازه‌ای دارد و می‌توان گفت؛ پیشتر از زمان خود حرکت می‌کند.
 
وی در پاسخ به اینکه آیا همین تازگی باعث جذابیت مولانا برای انسان معاصر شده است، بیان کرد: یکی از دلایل همین تازگی است، مرحوم علامه محمدتقی جعفری در این زمینه یک سخنرانی در مؤسسه حکمت و فلسفه داشتند و من هم با چند تن از دانشجویان به این سخنرانی رفتم. علامه در آن جلسه حدود ۸ مورد از علل جذابیت مولوی برای بشر امروز را بیان کردند و در سخنرانی‌های بعدی نیز علل دیگر؛ که در مجموع به حدود ۱۵ مورد رسید و بعد هم یک کتاب با همین عنوان «علل جذابیت گفتار مولوی» چاپ شد.
 

تکیه مولوی بر تمثیلات قرآنی

 
فاضلی ادامه داد: یکی از علل دیگر جذابیت مولوی برای انسان معاصر، بهره‌گیری از تمثیلات عمومی است زیرا بسیاری از مسائل را باید در قالب مثل بیان کرد، همانطور که در قرآن نیز مثل‌های بسیاری بیان شده است. علامه جعفری معتقد بود که مولوی عالی‌ترین تمثیلات را بیان می‌کند، اما بسیار ساده از کنار آن‌ها رد می‌شود، یعنی انگار نه انگار که مطلب مهمی را بیان می‌کند. زیرا در میان علمای قدیم افرادی بودند که وقتی مطلب جدیدی بیان می‌کردند، می‌گفتند که این از آن نعمت‌هایی است که خداوند فقط شامل حال من کرده و من قبل از خودم ندیده‌ام کسی چنین مطلبی را گفته باشد. اما مولوی این گونه نیست و عمیق‌ترین مسائل علمی را به سادگی بیان می‌کند.
 
این مولوی‌پژوه گفت: متکی بودن مولانا بر تمثیلات قرآنی، تکیه بر برخی آیات قرآنی و به کار بردن این آیات در اشعارش، زبان همه‌پسند و ... باعث شده که برای بشر امروز جذابیت داشته باشد؛ بنابراین مولانا می‌دانست که با چه کسانی سخن می‌گوید و عالی‌ترین مطالب خود را در قالبی همه‌فهم می‌ریخت و برای آن‌ها بیان می‌کرد. به همین دلیل مثنوی معنوی برای مردم اهمیت و جایگاه ویژه‌ای داشته و دارد، زیرا مولوی در نگارش آن بهره‌های زیادی از قرآن گرفته است. همچنین مثنوی فصل به فصل نیست که مخاطب ملزم باشد آن را از ابتدا تا انتها بخواند و اگر این طور نشد، نتواند چیزی از آن درک کند، بلکه هر فصلی برای خود سخنی مجزا دارد و مولوی خود را مقید نکرده که در قالب‌های ادبی، نگارشی و ویراستاری محدود شود، بلکه همانند قرآن مطالب بسیاری را درون مطالب دیگر بیان کرده و به عبارتی گریزی به آن‌ها زده است و همین عوامل باعث شده که اشعار مولوی به ویژه در مثنوی، که شکلی کلاسیک دارد، مورد توجه قرار گیرد. البته اشعار مولانا در دیوان شمس هم هست، اما بیشتر شامل اشعار عرفانی و اجتماعی است.
 

رسالت مولوی، دعوت مردم به وحدت

 
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا همین اشارات و تمثیلات قرآنی، حاکی از نگاه و اندیشه توحیدی مولاناست، بیان کرد: مولانا می‌گوید: «مثنوی ما دکان وحدت است/ غیر واحد هر چه بینی آن بت است» یعنی مثنوی، کتاب وحدت است و اگر غیر از آن بود، باید آن بت را بشکنی. مولوی درباره صد‌ها و هزاران موضوع سخن گفته است؛ اما همه این‌ها به تعبیر مولوی برای این است که بشریت را از کثرت و پراکندگی و ... نجات دهد و به سوی وحدت هدایت کند و نیاز نیست که ما با استدلال‌های پیچیده ثابت کنیم که وی نگاه و اندیشه توحیدی داشته، بلکه همین یک بیت بیانگر رسالت اوست تا مردم را به وحدت و «انا لله و انا الیه راجعون» دعوت کند.
 
فاضلی درباره تفاوت نگاه مولوی‌شناسان و پژوهشگران ایرانی و ترک به آثار و شخصیت مولوی و اینکه آیا وحدت مولانا در نگاه مولوی‌شناسان هم وجود دارد، اظهار کرد: پژوهشگران متعددی در دنیا هستند که نمی‌توان همه را با یک نگاه بررسی کرد، زیرا بسیاری از آن‌ها داعیه‌های گوناگونی دارند. علامه جعفری می‌گفت که کسی که می‌خواهد مولوی‌شناس باشد، حداقل باید در چند علم تخصص داشته باشد تا بتواند مثنوی را بفهمد و ادبیات فارسی و ادبیات عرب، فقه، عرفان، تاریخ اسلام، تفسیر، حدیث و حتی علم هنر را هم بداند. یک فرد با وجود این تخصص‌ها صلاحیت شناخت مولوی را دارد. از سوی دیگر من همه مولوی‌شناسان را نمی‌شناسم، اما درباره تعدادی از آن‌ها اعم از ایرانی، عرب و ترک مطالعه کرده‌ام و عده معدودی این ویژگی را داشتند. به همین سبب نظر‌ها و دیدگاه‌ها هم متفاوت است.
 
وی ادامه داد: کسی که علم تفسیر نداشته باشد، نمی‌تواند درباره مولوی نظر بدهد. در واقع با علم محدود و گذراندن چند واحد درسی در دانشگاه نمی‌توان درباره افکار و اندیشه‌های کلامی مولوی تخصص یافت. اما اغلب دانشمندان ایرانی چون در این عرصه‌ها تخصص داشتند، شروحی که بر مثنوی نوشته‌اند، تقریباً نظر واحدی درباره مولوی دارند. در میان آن‌ها مرحوم علامه محمدتقی جعفری شاخص است و افرادی چون بدیع الزمان فروزانفر، مرحوم شهیدی و ملاهادی سبزواری نظر واحدی دارند، هر چند درباره بخش‌های گوناگونی مطالعه کرده‌اند. شاید بتوان گفت که این شعر شهریار زبان حال همه آن‌هاست؛ «هم به آن قرآن که او را پاره،  سی است/ مثنوی، قرآن لفظ پارسی است»، مرحوم اقبال لاهوری نیز همین نظر را دارد و می‌گوید که من در حالات هگل غرق شده بودم، به گونه‌ای که سایه‌اش بر سرم سنگینی می‌کرد، ناگهان دیدم که از پشت کوه خورشیدی طلوع کرد و این خورشید هر چه بالاتر می‌رفت این سایه زایل‌تر می‌شد و دیدم که مولانا جلال الدین محمد مولوی است و سپس می‌گوید: «روی بر من کرد پیر حق سرشت/ کو بحرف پهلوی قرن نوشت» و شیخ بهایی نیز می‌گوید:
 
من نمی‌گویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر، ولی دارد کتاب
 
مثنوی او چو قرآن مدل/ هادی بعضی و بعضی را مضل
 
بنابراین همه مولوی‌شناسان در این زمینه نظر مشترکی دارند.
 
وی در پایان با اشاره به برخی آثار منتشر شده درباره مولانا، گفت: برخی نویسندگان به ساده‌نویسی آثار نه تنها مولوی بلکه شاعران و بزرگان دیگر نیز دست می‌زنند و اتفاقاً هم بازار این آثار داغ شده است و با عناوین «شاهنامه به زبان ساده» یا «مثنوی به زبان ساده» منتشر می‌کنند. اگر قرار بود مولوی به این صورت ساده حرف بزند، بهتر از همین نویسندگان ساده‌نویس می‌توانست اما او این کار را نکرده است، زیرا می‌خواست زبان شیرین نظم فارسی در میان مردم رواج یابد و ما وظیفه داریم، هادی مردم باشیم و مثنوی‌ فهمشان کنیم، نه اینکه سطح مثنوی را پایین بیاوریم تا همگان بفهمند، بلکه باید کاری کنیم که مردم شیرینی زبان فارسی را درک کنند. مولوی فقط نمی‌خواست قصه‌گو باشد، بلکه می‌خواست، معنا را در قالبی شیرین به مخاطبان منتقل کند. 
انتهای پیام
captcha