به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه مطالعات تفسیری مقالاتی با عناوین «ماهیت و مکان جنت آدم در تفاسیر فریقین»، « انگاره تکرار تاریخ در اندیشه تفسیری علامه طباطبایی با محوریت آیه 214 بقره»، «ﺑﺮﺭﺳﻲ اﻣﻜﺎﻥ نقش و تأثیر ﺷﻴطان در ﺑﻴﻤﺎﺭیهای ﺟﺴﻤﻲ انسان ﺑﺎ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺁﻳﻪ 41 ص»، « نقد قرائت آرامی ـ سریانی لوگزنبرگ از آیه 24 مریم»، «بازخوانی تفسیری جزیه اهلکتاب در آیه 29 توبه»، «موطن أخذ میثاق در آیات 172 و 173 أعراف از منظر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی»، «تحلیل تفسیری اندیشه آیه در گفتمان قرآن»، «بررسی تطبیقی علت تفرّق فرزندان حضرت یعقوب در آیه 67 یوسف از منظر مفسران فریقین»، «عصمت پیامبران در سامانه آیات غرر»، «بررسی و نقد تفسیر وهابیت از صفات خبری»، «مواجهه فرهنگی انبیاء با قومگرایی از منظر قرآن کریم» و «ارزیابی رویکرد تأویلی نصرحامد ابوزید در فهم آیات الاحکام» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «ماهیت و مکان جنت آدم در تفاسیر فریقین» میخوانیم خلقت حضرت آدم و برخی حوادث پیرامون آن در هفت سوره از قرآن مجید بیان شده است. در سه سوره بقره، اعراف و طه از حقیقتی به نام «جنّت» بهعنوان سکونتگاه اولیه آدم و حوا یاد میشود. چیستی و مکان جنّت مذکور مسألهای اختلافی در میان مفسران است. در اینباره هشت دیدگاه وجود دارد که چهار قول از همه برجستهتر است: آسمانی و آخرتی بودن جنّت؛ دنیایی و زمینی بودن جنّت؛ برزخی بودن جنّت و توقف و عدم تعیین به سبب تعارض مستقر در ادله. بررسی تفاسیر فریقین نشانمیدهد که دیدگاه برزخی با شواهد و قرائن تطابق بیشتری دارد و پاسخهای دقیقتری به شبهات میدهد. افزون بر آن، دقت در ظهور آیاتی که جنّت آدم در آنها مطرح شده و توجه به ترتیب چینش اتفاقات و روایات تفسیری، دلیلی نو بر تقویت قول برزخی بودن جنّت آدم است.
نویسنده مقاله «انگاره تکرار تاریخ در اندیشه تفسیری علامه طباطبایی با محوریت آیه 214 بقره» در طلیعه نوشتار خود آورده است: انگاره تکرار تاریخ ناظر به این مطلب است که هرآنچه در امتهای گذشته به وقوع پیوسته، در این امت نیز تکرار میشود. نوشتار پیشرو در صدد آن است تا این موضوع را در دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی واکاوی نماید. بررسیها نشان میدهد آیه 214 سوره بقره در اندیشه تفسیری علامه، برجستهترین آیهای است که بر تکرار تاریخ دلالت دارد. استنادهای علامه طباطبایی به آیه مذکور در مواضع متعدد تفسیری و کلامی، نشان میدهد که ایشان تعبیر ابتدایی آیه مورد بحث را بهمنزله مفهوم عامی دانسته است که با معنای دلالی روایات «حذو النَّعل بالنَّعل» مطابقت دارد. از این رو با الهام از آیه فوق و استناد به روایات مذکور به بیان مصادیقی از تکرار تاریخ؛ همچون تحریف معنوی قرآن، رجعت اهل بیت، نزول عذاب بر امت اسلام، افتراق مسلمانان و سرگردانی امت پیامبراکرم میپردازد.
موضوع این جستار، بررسی مسئله امکان نقش و ﺗأﺛﻴﺮ ﺷﻴطان در ﺑﻴﻤﺎﺭیهای ﺟﺴﻤی انسان ﺑﺎ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺁﻳﻪ ۴۱ سوره ص و روایات مرتبط است. هدف، یافتن پاسخ به این پرسش است که آیا شیطان در گرفتاریهای مختلف حضرت ایوب بهویژه بیماریهای جسمی او و بهتبع آن سایر انسانها نقشی داشته و اگر چنین است، ساز و کارش چگونه است؟ از جمله یافتههای این پژوهش یکی اینکه تأثیر شیطان از طریق انگیزش هیجانات روانی و وسوسه انسان به انجام افعالی که نتیجه قطعی آن بیماریهای جسمانی اوست، مسلم است؛ دیگر اینکه دایره مفهوم و مصداق شیطان یا شیاطین در زبان آیات و بهویژه روایات فراتر از ابلیس جِنّی است و شامل شیاطین انسی و موجودات موذی و تهدیدکننده سلامت انسان مثل انواع میکروبها نیز میشود.
آیات ۱۷ تا ۳۶ سوره مریم بیانگر آن است که حضرت مریم بعد از اینکه از شرم مواجهه با قومش به مکان دوری پناه برد و درد زایمان او را فراگرفت، خدا ایشان را با بشارت به قرارگرفتن جوی آب در زیر پا و باردادن درخت خرما تسلّی داد. امّا ظاهرًا شرم از مواجهه با قوم، چیزی نیست که بهوسیله طعام و شراب تسکین یابد. لوگزنبرگ کوشیده تا بین این دو مقوله ارتباطی برقرار سازد. او معتقد به نگارش قرآن به زبان عربی ـ آرامی است و، چون با رسمالخط ابتدایی و بینقطه و اِعراب بوده، برخی از کلمات آن تصحیف شده است، مانند «تحت» و «سریّ» در آیه ۲۴ که تصحیف «نحیت» بهمعنای «زایمان» و «شریّ» بهمعنای «مشروع» در زبان سریانی ـ آرامی است. امّا شواهد تاریخی نشانگر آن است که مسلمانان در قرائت قرآن تحت تأثیر زبان سریانی نبودهاند و هیچ مفسری این دو واژه را مصحّف نمیداند. همچنین کتب لغت سریانی نیز معانی موردنظر لوگزنبرگ را تأیید نمیکنند. افزون بر اینکه ارتباط این آیات توجیههای دیگری نیز دارد که پذیرفتنیتر است.
دیدگاه مشهور میان فقها در مورد مواجهه با اهلکتاب آن است که اهلکتاب در صورت اسلام نیاوردن، باید به مسلمانان جزیه بپردازند و در غیر این صورت، مسلمانان موظف به قتال با ایشان است. از عمدهترین مستندهای این مسئله، آیۀ ۲۹ سوره توبه است. این مقاله به بررسی تفسیری این آیه از جهت موضوع و حکم میپردازد و نشان میدهد که بر اساس سایر آیاتی که در مورد اهلکتاب در قرآن وجود دارد، ویژگیهای اهلکتابِ مذکور در آیۀ جزیه شامل همه اهلکتاب نیست و در ضمن با توجه به احکامی از قبیل «اعراض» و «صفح» نسبت به اهلکتاب در سایر آیات، حکم قتال با آنان مربوط به همه شرایط نیست؛ بنابراین جزیه در مورد دستهای از اهلکتاب و در شرایط معینی مطرح میشود، نه در مورد عموم ایشان و در مطلق شرایط.
آیات ۱۷۲ و ۱۷۳ اعراف مشهور به آیات میثاق از پیچیدهترین آیاتِ قرآنی بهلحاظ تفسیری است. یکی از مباحث اصلی در تفسیر این آیات بحث موطن أخذ میثاق است؛ به این معنا که، این میثاق الهی که مفاد آن ربوبیّت الهی و عبودیّت انسان است در کجا بسته شده و صحنهای که پرسش «أ لَسْتُ بِرَ بِّکُمْ» و پاسخ «بَلی» در آن رخ نموده در کجاست؟ مفسران از دیرباز نظرهای متفاوتی درباره موطن أخذ میثاق در این آیات ابراز داشتهاند؛ از جمله علامه طباطبایی عالم ملکوت را موطن أخذ میثاق میداند، اما آیتالله جوادیآملی این نظر را نقد و ردّ نموده و موطن فطرت را موطن أخذ میثاق دانسته است. این مقاله در پی آن است که، پس از تقریر نظر این دو مفسر، نشان دهد: قول ملکوتیبودن أخذ میثاق با مبانی قرآنی و برهانی سازگارترست و دیگر آنکه تمام مواطنی که برای أخذ میثاق از سوی مفسّران صورتبندی شده است به دو موطن ملک و ملکوت قابل ارجاع است.
اندیشهورزی درباره اعجاز قرآن در گستره تاریخ اندیشه اسلامی، گفتمانی حول قرآن فراهم آورده است. در اینکه این گفتمان، چه نسبتی با خود گفتمان قرآن دارد؟ و آیا این گفتمان ادامه و بسط گفتمان قرآنی است یا از گفتمان قرآنی فاصله گرفته است؟ برخی تصور میکنند تفاوت مورد بحث فقط در سطوح ظاهری و در تفاوتهای مفهومی و واژگانی است و «آیه» و «معجزه» به یکمعنا و مدعا اشارت دارند. اما تحلیل و مقایسه مختصات دو گفتمان مذکور نشان میدهد حضور مسلط مفهوم آیه در قرآن و سیطره مفهوم معجزه در گفتمان پساقرآنی را نمیتوان به تفاوت دو واژه مترادف فروکاست. تفاوت و تحول میان اندیشه قرآنی و پساقرآنی در باب اعجاز قرآن در حد تفاوت گفتمانی است. در جهاننگری قرآنی همه هستی حتی رخدادهای اعجازآمیز، آیه و نمود پروردگارست؛ اما گفتمان پساقرآنی، گفتمانی جدلی کلامی است که این شاخصه ممتاز آیتاندیشی قرآن را نمایندگی نمیکند. آیات در گفتمان قرآنی، کارکردی توحیدی دارند، اما معجزات در گفتمان پساقرآنی، کارکردشان اثبات صدق نبی است و این، چرخشِ مهم و معناداری است.
تضارب آراء مفسران، یکی از قراین دستیابی به مقاصد آیات الهی است. رفع اجمال و گزینش دیدگاه مختار در آیه ۶۷ سوره یوسف: «وَ قَالَ یَا بَنیَّ لا تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَه» به طریق تجمیع و تحلیل آراء مفسّران فریقین در این مقاله مدّ نظر است. پرسش اساسی پژوهش حاضر که به روش توصیفی، تحلیلی و نقلی نگارش یافته، جستجو از علت دستور یعقوب به فرزندان، در خصوص تفرّق در ورود به مصر، از طریق درهای متفاوت است که در آیه ۶۷ سوره یوسف به اجمال واگذار شده است. دستاورد پژوهش، دستیابی به هشت و پنج دیدگاه، به ترتیب، از سوی مفسران شیعه و سنی است که در نهایت، این نتیجه بهدست میآید: دیدگاهی که از کمترین مناقشه برخوردار است، علت تفرّق فرزندان برطرف کردن موانع وصول بنیامین به یوسف است.
قرآن کریم منبع مقدس تمام اعتقادها و اعمال مسلمانان است و به علت وحدت مسلمانان در پذیرش تمام آیات آن، میتواند همه مسلمانان را به وحدت رساند؛ اما اختلاف در فهم آیات موجب بروز اختلاف در میان آنان شده است. یکی از معارف مورد اختلاف در بین مسلمانان، موضوع عصمت انبیاست. دقت در ابزارهای تحصیل عصمت میتواند محدوده عصمت انبیا را مشخص نماید. مدعای اصلی این پژوهش آن است که در صورت تشکیل سامانهای از آیات غرر قرآن، ابزارهای عصمت انبیا و محدوده آن در قرآن روشن خواهد شد. آیات غرر قرآن دسترسی به خصیصه عصمت را با استفاده از ابزارهایی مثل اعطای علم متعالی، تقویت عقل، توفیق الهی و از بین بردن سلطه شیطان، امکانپذیر مینماید. پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و به صورت تحلیلی ـ توصیفی این مدعا را اثبات کرده است.
وابستگی افراطی به فرهنگ نیاکان که در جامعهشناسی به قومگرایی تعبیر میشود، یک واقعیت اجتماعی فرازمانی است و مختص عصر انبیاء نبوده و اکنون نیز در قالب گرایشهای افراطی اسلامی: طالبان، داعش، بوکوحرام، جبهه النصره و گروه صحابه پدیدار شده است. با توجه به اینکه انبیاء در خط مقدم مبارزه با این تفکر قرار داشتهاند، بازخوانی روشهای آنها در جهت کنترل و اصلاح این پدیده از متن قرآن کریم، برای رهبران و فرهنگیان امروز جوامع اسلامی، ضرورت پیدا خواهد کرد. از جمله نتایج مقاله حاضر آن است که انبیاء در تقابل با این تفکر ناسالم اجتماعی، روشهای فرهنگی زیر را به کاربردهاند: تلاش در تغییر نگرش قومگرایان، رشد عقلانیت و بارورسازی اندیشه و خرد و ارائه تحلیل جامع از حالات روحی و روانی اکثریت مردم و نقد آنها.
حامد ابوزید از نواندیشان معاصر معتقدست که راه زنده ماندن پیام قرآن، تأویل است. از دیدگاه وی، آیات الاحکام باید بهصورت عصری تأویل شود؛ از سیر تکوین احکام در عصر نزول، پیامی حاصل میشود که با استفاده از آن میتوان احکام عصری را بهدست آورد. از آنجا که هر فهمی از قرآن باید ضابطهمند باشد، بررسی ضابطهمندی تأویل ابوزید ضروری مینماید. هدف پژوهش حاضر، پیگیری ضابطهمندی در مؤلفههای تأویل ابوزید؛ مبانی هرمنوتیکی، روش و معیار تأویل است. مطابق نتایج پژوهش، برخی عوامل موجب بیضابطگی تأویل میشود: در مبانی، غفلت از قصد مولف، اعتقاد به تاریخمندی فهم و ...؛ در روش، خوانشپذیری پیام حاصل از سیر تکوین احکام و در معیارها، عصری بودن و مطابقت با پیام حاصل از سیر تکوین احکام. البته دو معیار پیوند معنا با فحوا و توجه به بافتهای مختلف کلام، خوانش افراطی متن را مهار میکنند.
علاقهمندان برای مشاهده این مقالات میتوانند به سایت فصلنامه مطالعات تفسیری مراجعه کنند.
انتهای پیام