رجبعلی لباف خانیکی، پژوهشگر و باستانشناس در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار کرد: اگر چه نقوش اسلیمی که شاید نوعی برداشت از اسلامی باشد، بنیادش مشخصه هنر اسلامی قلمداد شده، اما این را باید بدانیم که ریشه این نقشها به دوره اشکانی بازمیگردد و در آن زمان است که برای اولینبار نقشهای اسلیمی در قامت یک شاخه مو یا انگور تجسم پیدا کرده و به صورت برجسته بر روی تابوتها نقش پیدا کرده است.
وی ادامه داد: نقشهای اسلیمی به تدریج پیش رفته و به رم و یونان رسیده و در نگارگری آنجا نیز مورد استفاده قرار گرفته است. نقشهای اسلیمی در دوره ساسانی نقشی غالب بوده که در طاق بستان و مکانهای دیگر آنها را به وضوح مشاهده میکنیم. به خصوص اینکه حاشیهها را با این نقش تزئین میکردهاند.
لباف خانیکی، بیان کرد: در دوره اسلامی این نقش به فراوانی مورد استفاده قرار گرفته است، به ویژه از قرن هشتم هجری زمانی که سبک آذری در معماری رواج پیدا کرد. در واقع سبک آذری در ایران در سال ۷۱۳ هجری قمری در گنبد الجایتو در سلطانیه نمود پیدا کرده است.
این پژوهشگر و باستانشناس، ادامه داد: اسلیمی نقشی است که شاکله اصلیاش گیاه است اما اینکه چه گیاهی است، مشخص نبوده و از کجا آغاز و به کجا ختم شده است نیز مشخص نیست. تمام اسلیمیها (اسلیمیهای کهن در صحن انقلاب) را به گونهای میبینیم که از خاک نرستهاند؛ یعنی به گونهای نیست که یک توده خاک یا زمینی وجود داشته باشد و اسلیمیها از آن زمین برخاسته باشد بلکه به گونهای است که از پشت یک برگ یا درون یک گل آغاز رویش کرده باشد؛ این یعنی که هنرمند قصد داشته این را بگوید که این آغاز ندارد و در پایان هم اسلیمی را تمام شده نمیبینیم که در واقع بخواهد انتها داشته باشد بلکه به ساقه باز میگردد و به چیزی که حالت دور تسلسل دارد تبدیل میشود.
وی بیان کرد: از مشخصات دیگر اسلیمی آن است که همواره رو به بالا میرود و همراه با انشعاباتی است، به این معنا که در یک شاخه اسلیمی همه چیز را میبینیم، هم برگ و گل و هم شاخههای فرعی را ولی در میان برگ ممکن است گل و همینطور در میان گل، برگ قرار داشته باشد. حتی شکل پرندگان باشد و یا ممکن است شاخه اسلیمی به خرطوم فیل و یا دهان اژدها تبدیل شود.
لباف خانیکی افزود: در مجموع شاخههای اسلیمی را نماد رویش، تکامل، پیچیدگی انسان، پیچیدگی و بیانتهایی عالم آفرینش و نبود شناخت آغاز و انجام آفریدگان باری تعالی در روی زمین میدانند و به همین دلیل است که مشاهده میکنیم اسلیمی که نماد گیاه است، تمام دیواره صحنها را پر کرده و البته ممکن است که این اسلیمیها همان شاخ و برگی باشد که جنت و بهشت را زینت میداد. در واقع در اطراف و صحن، تجسم بهشت بوده است.
وی ادامه داد: اسلیمیها جنبه عرفانی را تا دوره صفویه حفظ کردهاند اما پس از اینکه سبک معماری از آذری به اصفهانی تبدیل شد و در دوره قاجار این سبک ادامه پیدا کرد و تحت تاثیر هنر غرب قرار گرفت، اسلیمیها دیگر نتوانستند آن اصالت خود را حفظ کنند؛ به این معنا که در دوره قاجار و صحن آزادی حرم مطهر شاهد آن اسلیمیهای پیچیدهای که از جای نامشخصی برآمدهاند و به جای نامشخصی میروند و فاقد آغاز و فرجام هستند نیستیم.
این پژوهشگر و باستانشناس، گفت: در اینجا اسلیمیها خواستگاهشان یک گلدان، توده خاک و یا زمین است و در پایان مشاهده میکنیم که اسلیمیها به شکل شاخههای گل معمولی در میآیند که دارای ساقه چوبی است و همچنین ساقهای فرعی که گلهای واقعی دارند که گل کوکب، محمدی رسته و برگهایی که به رنگ سبز و ساقههایی که به رنگ قهوهای هستند. در این زمان ما شاهد پیچیدگی نیستیم؛ یعنی به گونهای نیست که بخواهیم سؤال داشته باشیم و هرچه که هست به عینه برای ما روشن است.
وی اظهار کرد: در یکی از لچکیهای(سه گوشههای بین خیز طاق با گوشههای قابها هستند) سمت جنوب صحن آزادی، صحنهای اسلیمی میبینیم که در آن گلها به رنگ صورتی، زمینه به رنگ زرد، ساقه به رنگ آبی و برگها به رنگ سبز نمایان و حتی رنگها، رنگهایی نیست که به صورت سنتی از آن استفاده میشده است.
لباف خانیکی ادامه داد: در دوره صفویه، رنگهای صورتی، قرمز و زرد نداریم و یا اگر هم وجود داشته باشد معدود است اما در زمان قاجار رنگها، رنگهای خاصی است که فلسفه وجودی در زمان صفویه ندارند. در زمان قاجار در صحن آزادی ما انواع و اقسام شکلها را مشاهده میکنیم که نمادین نبوده و به صورت کاملاً واقعی هستند که تجسم پیدا کردهاند، به ویژه نقشهای گیاهی که در صحن آزادی مشاهده میکنیم.
وی ادامه داد: در همان صحن آزادی قابهایی داریم که در آن نقشهای گیاهی، علاوه بر اسلیمیها بر روی قابها نقش بسته و گویی از یک باغ عکس گرفته شده است که بر خلاف معمول به جای نقشهای درختان، گل و برگهایی را داریم که پرندگان در آن در حال پروازند و همینطور گیاهانی مانند زنبق، کوکب و محمدی که تازه به ایران آمدهاند. البته نه اینکه اینها نبودهاند اما هیچوقت به این شکل کاملاً عینی و تجسمی در هنر نگارگری حرم مطهر وجود نداشته است. در صحن آزادی به کرات گل محمدی، کوکب، مریم و نرگس داریم که به نظر میرسد اینها به دنبال تقلید از هنر غرب آورده شده و تجسم داده شده است.
این پژوهشگر و باستانشناس، افزود: از نقشهای دیگر که منحصر به صحن آزادی است، نقشهای کاملاً واقعگرایانه است. به این معنا که به اینها حتی میشود کلیشه گفت. مثل اینکه عکس گرفته باشند و همانند آن عکس را روی دیوار کلیشه و یا نقاشی کرده باشند مانند عکس خود گنبد مطهر امام رضا(ع) که بالای سر در ورودی شمالی صحن آزادی مشاهده میکنیم یا نقشهایی که در همان ایوان شمالی صحن آزادی میبینیم که عکس گرفته و از روی عکسها نقاشی شده و بر دیوارها نقش بستهاند که این نقشها بیشتر سازههای معماری غربی مثل برجها، عمارتها، قلعهها و پلهاست.
وی اظهار کرد: رنگها هم بسیار نقش بازی میکنند. رنگهای با زمینه لاجوردی و آبی که نماد آب و آسمان بوده که رنگ زمینه تبدیل به قرمز و زرد شده است و رنگ غالب قرمز و زرد است که البته فلسفه رنگها و زبان رنگها را بیان نمیکنند و ما به این نتیجه میرسیم که گویا در دوره قاجار اصلا معمار و هنرمند به فلسفه وجودی نقشها و با جنبههای نمادین نقشها و رنگها آشنا نبوده و یا غفلت کرده و اتفاقاتی که افتاده نوعی بیاعتنایی به سنتهای گذشته در دوره قاجار را نشان میدهد.
انتهای پیام