دور از شکل و شمایل ایرانی
کد خبر: 3949152
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۶
یادداشت وارده/

دور از شکل و شمایل ایرانی

حسین محمدیانی؛ پژوهشگر ادبیات و سینما در یادداشتی که در اختیار ایکنا گذاشته است به بررسی تطبیقی داستان سریال‌های جاسوسی ایرانی و خارجی به ویژه سارق روح، ترور خاموش و خانه امن پرداخته است.

دور از شکل و شمایل ایرانیبا پایان پخش سریال «خانه امن» که بخش آخر سه‌گانه معمایی-جاسوسی «سارق روح، ترور خاموش و خانه امن» احمد معظمی در جایگاه کارگردان و ابوالفضل صفری به عنوان تهیه‌کننده محسوب می‌شود، حالا با نگاهی دقیق‌تر و به دور از جوزدگی‌های مثبت و منفی و از یک نمای جامع‌تر می‌توان به بررسی ساختار و خروجی نهایی و وجوه مختلف این سریال پرداخت.

یکی از شاخصه‌های پراهمیت برای سنجیدن هر اثر تصویری، فیلمنامه و مناسب یا نامتناسب بودن چگونگی روایت آن اثر است. در اینجا که با روایت قصه‌ای جاسوسی و رازآلود رو‌به‌رو هستیم، اهمیت داستان روایی و روایت داستانی چندین برابر می‌شود. روایتی پر از جزییات و شخصیت‌های مختلف که می‌تواند حکم تیغ دولبه‌ای داشته باشد؛ در صورتی که درست و استاندارد باشد، برای مخاطب امروزی که امکان دیدن نمونه‌های جذاب خارجی را دارد، می‌تواند جذاب و کشش آفرین باشد و در صورت ضعیف بودن، باعث پس زدن او شود. در مورد سریال‌های جاسوسی خارجی که برای مخاطب جذاب بوده‌اند مانند میهن (homeland)، مدیر شیفت شب (night manager) یا آمریکایی‌ها (americans) اطلاعات مربوط شخصیت‌ها به دور از ریخت‌وپاش و اضافه‌گویی و ایجاد ابهام بی‌دلیل و متناسب با ریتم روایی انتخاب‌شده داستان، ارائه می‌شود و خود تبدیل به یکی از دلایل جذابیت سریال می‌شود. در «خانه امن» این ریتم گاهی سرعت می‌گیرد و گاه کند می‌شود. بگذریم که در بعضی جاها شائبه آب بستن در قسمت‌های سریال را هم ایجاد می‌کند.

نکته مهم دیگری که در این حوزه مطرح است و تقریبا بیشتر سازندگان ایرانی آثار جنایی یا جاسوسی با آن برخورد دارند، نبود سابقه و سنت معمایی-پلیسی‌نویسی در ادبیات و به تبع آن در سینما و تلویزیون ایران است. در این راه تنها کوشش نه‌چندان دیده‌شده زنده‌یاد قاسم هاشمی‌نژاد و «فیل در تاریکی» را داریم و اگر هم کسان دیگری در این راه کوشیده‌اند، خیلی قابل‌توجه نبوده‌اند مانند بعضی پاورقی‌های ضعیف که جهان داستان و شخصیت‌های آثار خود را عینا از ادبیات آمریکا و اروپا عاریت گرفته‌اند. نمونه تصویری این کوشش را در سریال«کارآگاه علوی» حسن هدایت می‌بینیم که کارآگاه قصه مانند یک کارآگاه اروپایی، بارانی کذایی معروفش را به تن می‌کند و با وجود تلاش برای ایرانیزه کردن داستان و شخصیت‌ها، جهان داستانش بیشتر عاریتی است و بیرون از ساخت و زیست یک انسان ایرانی.

فاصله‌ای دور با شکل و شمایل ایرانیاین مشکل در مورد «خانه امن» هم به چشم می‌خورد اگرچه ردی از تلاش سازندگان سریال را برای برساختن فضای درست در این زمینه به چشم می‌خورد. شاید بد نباشد در مورد کارهای آتی به این مهم توجه بیشتری داشته باشند. برای نمونه در سریال آمریکایی‌ها که یک زوج جاسوس روس خود را در قالب یک خانواده آمریکایی جا می‌زنند، سازندگان اثر به جزییات زندگی معمول یک خانواده آمریکایی توجه کامل کرده‌اند و حتی به غذایی که شخصیت‌های سریال می‌خورند هم توجه داشته‌اند یا پوشش معمول و حتی رنگ‌ها و مشخصه‌‌های یک خانواده آمریکایی. این دقت نظر در کنار لحظاتی که مرد و زن روس در خلوت خود یا در زیرزمین خانه‌شان مشغول مخابره اطلاعات به بالادستی‌ها هستند، وقتی به یاد زندگی پیشین می‌افتند و به روسی جمله‌ای را ردوبدل می‌کنند، موقعیتی پیش‌برنده و مکمل را برای آفریدن شخصیت‌هایی قابل‌باور و لایق همدلی برای مخاطب شکل می‌دهند. به نظر نگارنده جز کوشش‌ بهروز افخمی در روز شیطان که رگه‌هایی از شخصیت‌پردازی برای آفریدن مامور امنیتی ایرانی در آن دیده می‌شود، هنوز تا رسیدن به ساختن آثاری که از فعالیت‌های ضدجاسوسی نهادهای اطلاعاتی ایران و نفوذ به شبکه‌های بین‌المللی توطئه که علیه کشور فعالیت می‌کنند و در آن‌ها ماموران اطلاعاتی و امنیتی، زندگی و زیست و شمایل ایرانی دارند، فاصله بسیاری داریم. همچنین باید اشاره کنیم به ضدقهرمانان درجه یکی که جایشان در آثار ایرانی خالی است و در آثار خارجی به وفور یافت می‌شوند و به یکی از دلایل جذابیت اینگونه آثار تبدیل شده‌اند. مثل شخصیت شغال در فیلم روز شغال یا زن و شوهر جاسوس در آمریکایی‌ها و نمونه‌های بسیار دیگر. در تجربه‌ای شخصی، هنگامی که با جمعی مشغول دیدن آخرین قسمت سریال «خانه امن» بودیم، یکی از حاضران به دیالوگ‌های شخصیت‌های فیلم اشاره کرد و گفت: چرا بازیگران اینطوری حرف می‌زنند؛ انگار دارند خبر می‌خوانند یا بیانیه می‌دهند! به نظرم درست می‌گفت. دیالوگ‌نویسی قاعده خودش را دارد. اساسا تنها راه پرداختن به منویات درونی سازندگان اثر فقط شنیدن آنها از زبان شخصیت‌ها و در قالب دیالوگ‌های بین آنهاست؟ سکانس واپسین سریال نمونه خوبی برای این معضل است.

شاید وقت آن رسیده باشد که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور حالا که رضایت داده اند با توجه به نیاز جامعه به آگاهی از چند و چون عملیات‌های ضدجاسوسی و مقابله با جاسوسان خارجی در کشور، از فعالیت‌های آنان فیلم و سریال ساخته شود، کمی پیشتر بیایند و مقتضیات دنیای فیلم‌سازی و سریال‌سازی و اقتضائات روایت و شخصیت‌پردازی را بپذیرند تا در نهایت حاصل تلاش سازندگان اثر و البته بودجه صرف‌شده بیشتر و موثرتر دیده شود و اثری مطلوب بر روان جامعه بگذارد. همچنین مدیران و تصمیم‌گیران صداوسیما باید بپذیرند اگر خواهان ثبت آثار ماندگار در کارنامه عمر کاری خود هستند، تعامل و همکاری بیشتری با سازندگان فیلم و سریال‌ها داشته باشند و اجازه دهند سازندگان با خاطری آسوده و برخوردار از پشتیبانی آنان، تنها به ساختن اثری قابل دفاع بیندیشند و این تعامل در بیشتر موارد، دخالت نکردن در چگونگی ساخت این آثار و نیز جزییات و ضروریات فیلم و سریال‌سازی است. برای ساختن اثری ماندگار مجبور به پرداختن بهای لازم آن خواهیم بود.

به قلم حسین محمدیانی

انتهای پیام
captcha