نگاهی به منزلت علمی و سیاسی امام جواد (ع)
کد خبر: 3955342
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۷

نگاهی به منزلت علمی و سیاسی امام جواد (ع)

مطالعه سیره و زندگى ائمه اطهار(ع) و توجه به تلاش‌هاى علمى و سیاسى آنان نشان می‌دهد که آن بزرگواران چشمه‌هاى جوشان معرفت و گنجینه‌هاى علوم الهى هستند که همچون چراغى پرفروغ و خاموش‌نشدنى در وادى جهل و ظلمت پرتوافشانى می‌کنند.

نگاهی به منزلت علمی و سیاسی امام جواد (ع)امام جواد(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) داراى کمالات علمى و اندیشه‌هاى سیاسى در مرتبه اعلى است که بعد از شهادت پدر بزرگوارش، در کودکى، امامت و رهبرى شیعیان را به عهده گرفت و به رغم مشکلات حاد جامعه مسلمین نقش شایسته‌اى در راه گسترش دانش و فرهنگ حیات‌‌بخش اسلام ایفا نمود.

نهمین امام شیعیان بر این باور بود که آیات الهى باید در سطح جامعه فراگیر شود و تمام مسلمانان در گفتار، رفتار و استدلال‌هاى روزمره خود از قرآن و معارف آن بهره گیرند و به همین جهت سعى می‌کرد که در گفت‌وگوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده کند.

امام جواد(ع) به عنوان پاسدار حریم وحى از تفسیرهاى نابه‌جا و غیر عقلانى آیات قرآن جلوگیرى کرده و علما و دانشمندان را به سوى فهم صحیح آیات راهنمایى مى‌کرد. ایشان در دوره‌اى امامت خویش را آغاز کرد که به رغم اقتدار شیعیان، عرصه سیاسى و اجتماعى جامعه گرفتار چالش‌هاى عمیق عقیدتى و درگیرى‌هاى مختلف شده بود.

دوران امامت آن حضرت با خلافت دو نفر از خلفاى ستم‌پیشه عباسى (مأمون و معتصم) مقارن بود. مأمون به دلیل اینکه با قتل امام رضا(ع) دچار بدنامى و تزلزل شده بود، صلاح نمی‌دید که بیش از آن به آزار امام جواد(ع) بپردازد.

همچنین به دلیل قدرت شیعیان در آن روزگار تمام سعى خود را بر آرام نگه داشتن اوضاع می‌کرد، لذا به منظور دست‌یابى به چنین هدفى ناچار شد آن حضرت را مانند پدرش امام رضا(ع) در قدرت سهیم کند.

امام، ولایتعهدى را قبول کرد، مشروط بر این که هرگز در کارى دخالت نکند و این امر مشروع بودن حکومت خلیفه را با سؤال روبه‌رو مى‌کرد. امام جواد (ع) با گذاشتن شروطى مبنى بر دخالت نکردن در امور، عملاً ناچار شدن خود را به پذیرش ولایتعهدى به نمایش و نقشه خلیفه را که با این هدف درصدد کسب مشروعیّت بود، ناکام گذاشت.

 مسأله مخاطره‌آمیزى که در این مقطع حساس شیعیان را تهدید مى‌کرد، قدرت گرفتن و پیشرفت «مذهب معتزله» بود. مکتب اعتزال در آن زمان، رواج و رونق بسیارى گرفته بود و حکومت وقت از طرفداران آن بسیار حمایت مى‌کرد.

آنان دستورات و مطالب دینى را به عقل خویش عرضه می‌نمودند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید می‌کرد، مى‌پذیرفتند و بقیه را انکار می‌کردند و چون نیل به مقام امامت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بینشان سازگار نبود، پرسش‌هاى دشوار و پیچیده‌اى را مطرح می‌کردند تا به پندار خویش، حضرت جواد(ع) را در میدان رقابت علمى و سیاسى شکست دهند. اما آن امام با پاسخ‌هاى قاطع و استدلال‌هاى قوى از این مناظره‌ها سربلند بیرون آمد و هرگونه تردید در مورد امامت خویش را از بین برد و اصل امامت را تثبیت نمود و نشان داد که برخوردارى از منصب الهى در خردسالى هیچ مشکلى ندارد.

از دیگر مسائل مطرح در این عصر، تهاجم عقیدتى و نیرنگ‌بازی‌هاى دو خلیفه عباسى (مأمون و معتصم) با مردم بود. به گواهى تاریخ، مأمون مکارترین و منافق‌ترین خلیفه عباسى بود که براى کسب پیروزى نهایى و قطعى بر اندیشه شیعه بسیار کوشید و هدف نهایى وى از تشکیل مناظره با امامان شیعه شکست ایشان و در نهایت سقوط مذهب تشیّع بود، زیرا او مى‌خواست براى همیشه ستاره تشیع افول کند و بزرگترین مانع در برابر حاکمان غاصب و ستمگر از میان برداشته شود، اما در چنین عصرى امام محمد تقى(ع) قاطعانه و با اقتدار الهى تمام در برابر انحرافات، مسامحه‌ها، توهین‌ها و دیگر مکرهاى خلفاى باطل ایستاد و از حقانیت دین اسلام و شیعیان دفاع کرد.

ایشان به رغم محدودیت‌هاى موجود از سوى دستگاه خلافت، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ می‌کرد. در سراسر قلمرو حکومت مأمون و معتصم، آن حضرت کارگزارانى را اعزام می‌کرد و با فعالیت‌هاى سیاسى گسترده از تجزیه نیروهاى شیعه جلوگیرى می‌نمود. از جمله اینکه آن بزرگوار به وکلاى خود اجازه می‌داد که به درون دستگاه خلافت نفوذ کرده و مناصب حساس حکومتى را در دست بگیرند.

همچنین برخى از کارگزاران امام نیز به عنوان حاکم شهرها منصوب شدند و همه امور را با دقّت تحت نظر داشتند. در دوران امامت امام نهم بعضى از انحرافات عقیدتى مطرح بود که ریشه در دوران‌هاى قبل داشت، اما آن بزرگوار به مناسبت‌هایى با این انحرافات برخورد می‌کرد و با اعلام موضع خویش، نظر حق و صائب را بیان می‌نمود و مردم را از باورهاى ناصحیح و غلط باز می‌داشت.

امام جواد(ع) در برابر فرقه‌هایى که در دوران امامتش وجود داشت، شیعیان را راهنمایى می‌کرد. یکى از این فرقه‌ها «اهل حدیث» بود که مجسمى مذهب بوده و خدا را جسم مى‌پنداشتند. امام درباره آنان به شیعیان می‌فرمود که اجازه ندارند پشت سر هر کسى که خدا را جسم می‌داند، نمازگزارده و به او زکات بپردازند.

«واقفیه» یکى دیگر از فرقه‌هاى موجود انشعابى از شیعه بود که به صورت معضلى بزرگ در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم(ع) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا(ع) را نپذیرفتند.

«زیدیه» نیز فرقه‌اى بود منشعب از شیعه که طعنه آنان بر امامان معصوم(ع)، سبب موضع‌گیرى تند ائمه در برابر این گروه شد، چنان‌که در روایتى از امام جواد(ع) واقفیه و زیدیه مصداق آیه: «وجوهٌ یومئذٍ خاشعةٌ عاملةٌ ناصبة» خوانده شدند و در ردیف ناصبى‌ها قرار گرفتند.

منزلت علمى

با این که مناصب الهى وابسته به سن خاص نیست و خداوند مقام نبوت را در کودکى به بعضى از پیامبران اعطا نموده، اما با این حال امامت پیشواى نهم و مقام علمى او نه تنها از طرف مخالفان مورد تردید جدى واقع شد، بلکه افراد عادى از شیعیان و برخى از بزرگان و علماى شیعه نیز در این مسئله گفت‌وگو داشتند و در واقع این قضیه به صورت یک معضل اعتقادى درآمده بود.

«ابن رستم طبرى» از دانشمندان قرن چهارم می‌نویسد: «زمانى که سن امام جواد(ع) به 6 سال و چند ماه رسید، مأمون پدرش امام رضا(ع) را به شهادت رساند و شیعیان در حیرت و سرگردانى فرو رفتند و در میان مردم اختلاف نظر پدید آمد و سن ابوجعفر را کم شمردند و شیعیان در سایر شهرها متحیّر شدند. به همین جهت شیعیان اجتماعاتى تشکیل دادند و دیدارهایى با آن حضرت به عمل آوردند و به منظور آزمایش و حصول اطمینان از این که داراى علم امامت است، پرسش‌هایى را مطرح کردند و هنگامى‌که پاسخ‌هاى قاطع و روشن دریافت نمودند، مقام علمى آن بزرگوار را باور کردند و آرامش یافتند.

با طرح پرسش‌هایى از امام جواد(ع) نه تنها عظمت علمى آن حضرت در نزد شیعیان به اثبات رسید، بلکه علماى مذاهب دیگر این عظمت علمى را باور کردند. از جمله: ابن حجر هیثمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود سن کم از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت. همچنین دانشمندان دیگرى که به مقام علمى و والاى آن حضرت اعتراف نموده‌اند، عبارتند از: احمد بن خطیب بغدادى (متوفاى 463 ق) یحیى بن اکثم (متوفاى 242 ق)، عزالدّین ابن اثیر جوزى(متوفاى 630 ق)، ابن تیمیه حرّانى دمشقى (متوفاى 758 ق) ابن عماد حنبلى دمشقى (متوفاى 1089 ق) و دانشمندان دیگر. از زیباترین و جالبترین جلوه‌هاى علم و فضل امام نهم «بازخوانى اندیشه‌ها» می‌باشد.

 تربیت شاگردان

در دوره امام جواد(ع) تا زمان امام حسن عسگرى(ع) به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت‌هاى آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت‌هاى علمى آن بزرگواران بسیار محدود بود، هر چند از علم وسیعى برخوردار بودند. پیشواى نهم شیعیان با توجه به این که در سن جوانى به شهادت رسید، در عمر کوتاه و با برکت خویش علاوه بر انجام وظایف سنگین رهبرى امّت، به تربیت شاگردانى که بتوانند پیام آسمانى خاندان نبوّت و امامت را به نسل بعدى منتقل سازند، توجه خاص داشت.

دانشمندان علم رجال و تراجم تعداد اصحاب و شاگردان امام محمد تقى(ع) را  110 نفر ذکر کرده‌اند. 26 نفر از آنان مجموعاً هفتاد و هشت اثر نوشته‌اند که یکى از آنان «على بن مهزیار»  با تألیف سى و پنج اثر است. دیگرى «محمد بن عبداللّه بن مهران» است که داراى هفت اثر و سومى «معاویه بن حکیم» با هفت اثر است.

یکى از اصحاب امام جواد(ع)، حضرت عبدالعظیم حسنى(ع) است که مقدار قابل توجهى حدیث از امام نقل کرده است. از دیگر چهره‌هاى برجسته و درخشان از بین شاگردان و راویان آن حضرت می‌توان از «احمد بن محمد بن نصر بزنطى»، «زکریا بن آدم»، «حسین بن سعید اهوازى» و «احمد بن محمد بن خالد برقى» که هر کدام در صحنه‌هاى علمى و فقهى وزنه‌اى خاص به شمار می‌رفتند، نام برد.

روایت‌کنندگان از امام جواد(ع) منحصر به راویان و محددثان شیعه نمی‌باشند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‌اند، از جمله: «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود از آن بزرگوار نقل کرده است. نکته قابل دقت در روایات رسیده از امام جواد(ع) تنوع روایات در موضوعات مختلف و مورد نیاز آن زمان بوده است که به عنوان نمونه به این موضوعات می‌توان اشاره کرد: 

- توحید و بسیارى از شبهاتى که در این زمینه در آن زمان مطرح بوده است.
- تفسیر قرآن، تأویل و بیان آیات
- روایات فقهى در باب نماز، زکات، حج و..
- بیان فلسفه و علل احکام

مناظره‌هاى علمى دولت عباسى به منظور درهم شکستن چهره علمى امامان(ع) و زیر سؤال بردن دانش و حتى امامت آنان، جلسات مناظره و گفت‌وگوى علمى تشکیل می‌داد. البته با این کار عباسیان نه تنها به مقصود خویش نمی‌رسیدند، بلکه موجب رسوایى و فضاحت خود می‌شدند.

از آنجایی که امام جواد(ع) نخستین امامى بود که در خردسالى به منصب امامت رسید، آن حضرت مناظرات و گفت‌وگوهایى داشته است که برخى از آنها بسیار مهم و مفید بوده است. راز برپایى آن مناظرات این بود که از یک طرف امامت آن امام به خاطر کمى سن براى بسیارى از شیعیان کاملاً ثابت نشده بود، از این‌رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از ایشان می‌کردند.

از طرف دیگر، مکتب اعتزال و افراطى‌گرى در بهره‌ورى از عقل رونق یافته بود و حکومت وقت نیز از آنان پشتیبانى می‌کرد، لذا این گروه سؤالات عقلى دشوارى مطرح می‌کردند تا به پندار خامشان حضرت را در میدان رقابت علمى شکست دهند، اما در همه این مناظرات، امام جواد(ع) با علم امامت که ناشى از علم خداوندى است، با پاسخ‌هاى قاطع، هرگونه شک و تردید را در مورد امامت خود از بین برد، به همین جهت است که بعد از ایشان در دوران امامت امام هادى(ع) که در کودکى به امامت رسید، مشکلى ایجاد نشد و براى همه روشن شده بود که خردسالى مانع منصب امامت نمی‌شود.

منابع:

Ensani.ir

http://lib.qhu.ac.ir

isca.ac.ir

انتهای پیام
captcha