غایت فیلسوفان، جست‌وجوی حقیقت است
کد خبر: 3955985
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۹

غایت فیلسوفان، جست‌وجوی حقیقت است

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به اینکه موضوع کلام دفاع از عقاید دینی و موضوع فلسفه اسلامی وجود است، بیان کرد: مبانی کلام برخی از امور اعتباری مانند حسن و قبح عقلی است و مبانی فلسفی، مبانی قطعی محسوب می‌شود، همچنین غایت کلام، دفاع از عقاید دینی و غایت فیلسوفان، جست‌وجوی حقیقت است.

خواجه نصیرالدین طوسی؛ شگفت‌انگیزترین و بزرگ‌ترین مرد علمی جهانبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، علیرضا کهنسال، عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد، شامگاه پنجم اسفند، در گفت‌وگویی مجازی تحت عنوان «نقش خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ و فلسفه» در خصوص خواجه نصيرالدين و نبوغش، اظهار كرد: خواجه نصیرالدین طوسی ملقب به استادالبشر، شگفت‌انگیزترین و بزرگ‌ترین مرد علمی جهان و یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان عالم است. به کار بردن صفت بزرگ‌ترین فیلسوف برای خواجه به دلیل قوت بی‌مانند ذهن ایشان است، اما اینکه خواجه را شگفت‌انگیزترین مرد علمی جهان نامیدم به این دلیل است که معمولاً فیلسوفان به انجام کارهای اجرایی اقدام نمی‌کنند، زیرا پرداختن به امور کلی مجالی برای پرداختن به امور جزئی برای آن‌ها باقی نمی‌گذارد.

وی ادامه داد: ابن‌سینا مدت کوتاهی وزیر شمس‌الدوله بود و ممکن بود جان خود را در این کار از دست بدهد، زیرا سپاه شورش کرده و ممکن بود ایشان را بکشند. ملاصدرا به هیچ عنوان در کارهای سیاسی و اجرایی مداخله نداشته است و طبیعتاً اگر مداخله‌ای هم از سمت او صورت می‌گرفت نتیجه‌ای بهتر از نتیجه کار و فعالیت ابن‌سینا نداشت، اما خواجه نصیر در قلمرو حکومت دو دشمن یعنی «اسماعیلیان» و « مغولان» با احتشام و نفاذ حکم و امر زندگی کرد. حفظ جان در چنین شرایطی نشان از نبوغ و خلاقیت زیاد خواجه دارد.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به ابهاماتی که درخصوص مذهب و تمایل خواجه نصیرالدین به زندگی در میان اسماعیلیان وجود دارد، بیان کرد: اصلی را بیان خواهم کرد که با استفاده از آن بسیاری از ابهامات موجود زندگی ایشان رفع خواهد شد. خواجه نصیرالدین طوسی همواره اصلی را در نظر و عمل خود در نظر داشته است و این اصل نگاشتن و عمل کردن بر وفق مسلمات هر قومی است. این اصل در عمل «تقیه» محسوب می‌شود که از سوی ائمه‌معصومین(ع)، دین اجدادی آن‌ها عنوان شده است.

کهنسال افزود: خواجه نصیر به میل خود در بین اسماعیلیان زندگی نکرده است. دو روایت در این خصوص بیان شده است؛ یکی از این روایات آن است که وی از بیم هجوم مغولان، به قلاع اسماعیلیان پناه برد و دوم این که اسماعیلیان او را در باغی در بیرون شهر یافتند و او را به همراه همسرش به اجبار به قلعه‌های اسماعیلیه برده‌اند. از این‌رو خواجه نصیرالدین طوسی در میان اسماعیلیان زندگی و عیش خوشی نداشته است.

وی بیان کرد: حضور حسودانی که پیوسته در صدد نابودی خواجه بودند و مغولانی که به سگ‌ها و گربه‌های شهر نیز رحم نمی‌کردند سبب می‌شد زندگی در چنین شرایطی که انسان به صبح تا شام روز‌ها امیدوار نباشد، خواجه زندگی خوشی نداشته باشد. بنابراین با توجه به تمام این شرایط و احوال و حسابرسی که خواجه باید می‌داشت، نگارش آثاری که مختص به افراد فارغ‌البال است بسیار شگفت‌انگیز بوده و به همین دلیل من از ایشان به عنوان شگفت‌انگیزترین مرد علمی جهان یاد کردم.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: به این ترتیب با توجه به این موضوعات ابهاماتی که درخصوص مذهب خواجه نصیر وجود دارد، بی‌معنا خواهد بود. برخی معتقدند خواجه نصیر الدین طوسی تا زمانی که در میان اسماعیلیه زندگی می‌کرد، اسماعیلی بوده است، زیرا وی رساله‌ای بر مسلک اسماعیلیان نوشته است، اما این‌ها سخنانی است که از اهل تحقیق برنمی‌آید. در این نگرش افراد معتقدند خواجه پس از آنکه از چنگ اسماعیلیه رها شد، به مذهب شیعه روی آورد که این دیدگاه غلط است، زیرا عقل فردی مانند خواجه نصیر بسیار تواناتر از آن بوده است که سخنان اسماعیلیه را قبول کند، بنابراین او مذهب حق و مذهبی که با عقل کاملاً سازگار باشد را انتخاب می‌کرد.

نقش خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفه اسلامی

کهنسال با بیان این‌که خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفه اسلامی دو نقش را ایفا می‌کرده است، تصریح کرد: یکی از این دو نقش، نقش حمایت از فلسفه در برابر حملات اشاعره و دومین نقش شرح فلسفه بوده است. فخرالدین رازی 50 سال پیش از خواجه نصیر و غزالی نیز 92 سال قبل از خواجه نصیر از دنیا رفته‌اند و در جهان اسلام به فلسفه اسلامی حمله‌ بسیار سنگینی کرده‌اند. این حملات در غرب جهان اسلام بساط فلسفه اسلامی را در هم ریخت.

وی تشریح کرد: دفاع ابن رشد در برابر غزالی دفاعی سودمند و مفید نبود، اما خواجه نصیرالدین طوسی در شرق به فخرالدین رازی پرداخت، زیرا قوت بحث و نظر فخرالدین رازی بیشتر از غزالی بود. به این ترتیب خواجه نصیر در برابر اشکالات آن‌ها به گونه‌ای جواب داد که اکثریت اهل سنت این پاسخ‌ها را کافی دانستند. این نقش، نقش بسیار مهمی بود که خواجه بر عهده داشت و سبب احیای فلسفه اسلامی شد.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: نقش دوم خواجه نصیر، شرح فلسفه اسلامی است و دقت کنید که شرح فلسفه اسلامی باید مورد توجه قرار بگیرد. معمولاً زمانی که ما از نقش افراد در فلسفه سخن می‌گوییم، توقع داریم ابداعات آن‌ها را بیان کنیم. با توجه به اصلی که در ابتدا بیان کردیم، متوجه می‌شویم خواجه مایل نبوده است به نام او ابداعاتی صورت بگیرد، در حالی که به نظر من سخنان وی سرشار از ابداع است و این ابداعات در پاسخ‌هایی است که خواجه نصیر بیان کرده است و این پاسخ‌ها بر اساس ظرفیت‌های فلسفه اسلامی بیان شده است.

کهنسال اظهار کرد: به نظر من خواجه نصیرالدین طوسی با نبوغ خود، سخنان ابن‌سینا را به گونه ای بیان کرده است که ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم، مراد ابن‌سینا نیز همین بوده است یا خیر؟ از این رو به دلیل اصلی که بیان شد، پیدا و آشکار نیست که چه مقدار از سخنان خواجه، سخنان او بوده و چه میزان از آن‌ها سخنانی است که ابن‌سینا بیان کرده است.

وی ادامه داد: اگر حکمت اسلامی را به گنجی تشبیه کنیم؛ به عبارتی تعیین حدود کاوش این گنج بر عهده فارابی بوده است. استخراج این گنج از محل اصلی آن را ابن‌سینا انجام داده است و نقل این گنج، کار خواجه نصیرالدین طوسی و آیندگان است. غنای این گنج بر عهده ملاصدرا و به این ترتیب چنانچه ما بتوانیم از آن استفاده کنیم در واقع کار ما نیز خرج کردن این گنج است. بنابراین نقش خواجه، نقش بسیار مهمی بوده و به اغراق بیان نشده است که اگر خواجه نصیر نبود ملاصدرایی هم وجود نداشت.

فلسفی کردن کلام با خواجه نصیرالدین طوسی آغاز شد

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: آنچه در کلام برای خواجه نصیرالدین بیان شده است، این است که او کلام را فلسفی کرده است. فلسفه و کلام از نظر موضوع، مبانی و مسائل با یکدیگر متفاوت هستند. به شکلی که موضوع کلام دفاع از عقاید دینی و موضوع فلسفه اسلامی وجود است، مبانی کلام برخی از امور اعتباری مانند حسن و قبح عقلی است و مبانی فلسفی، مبانی قطعی محسوب می‌شود، هم‌چنین غایت کلام، دفاع از عقاید دینی و غایت فیلسوفان، جست‌وجوی حقیقت است.

کهنسال افزود: مراد از فلسفی کردن کلام این است که قواعد فلسفه را در کلام به کار ببریم. گرچه کلام از نظر تعریف ابتدایی تفاوت‌هایی با فلسفه دارد، اما به دلیل ظهور خواجه نصیرالدین طوسی تقریباً مرزهای کلام و فلسفه برداشته شد و شما به بهترین نحو این سازگاری و وفاق را در تفسیر المیزان می‌بینید. به طوری که مرحوم علامه طباطبائی نه‌‌‌تنها مرز میان فلسفه و کلام بلکه مرز میان فلسفه، کلام و تفسیر را برداشته است. به این ترتیب تفسیر المیزان آکنده از قواعد فلسفی است. خواجه نصیرالدین طوسی مرز میان فلسفه و کلام را تا حدودی برداشت و به تعبیری راه و جاده‌ای را هموار کرد که سپس این مسیر به وسیله ملاصدرا بسیار به وفاق نزدیک شد و در عالی‌ترین شکل توسط علامه طباطبائی علوم فلسفه و کلام یکی شدند که شاید در آینده به وسیله نابغه دیگری گام‌های دیگری پیش رویم.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد گفت: از دیگر کارهای خواجه می‌توان این گونه بیان کرد که ایشان در ابتدای کتاب خود بحث‌های فلسفی را مطرح کردند و این اقدام بر کتب اهل سنت نیز تأثیرگذار بوده است. به طوری که دو سوم کتاب « تجریدالاعتقاد» مباحث فلسفی و در واقع یک‌سوم آن موضوعات کلامی است. به این ترتیب خواجه ضمن حفظ هویت کلام که دفاع از عقاید دینی است این دفاع را با قواعد فلسفی انجام داده است و نه با حسن و قبح‌های اعتباری. فلسفی کردن کلام به این معنی است که مقدمات و مبانی فلسفه را تبیین کرده و آن‌ها را در کلام به کار ببریم که کسی به جز خواجه نصیرالدین طوسی این کار را به این نحو انجام نداده است و پس از او نیز دیگران از همین روش پیروی کرده‌اند.

کهنسال بیان کرد: علاوه بر این‌ها خواجه نصیرالدین افکار شیعیان را اصلاح کرده و به عبارتی نفوذ معتزله در کلام را قطع کرد. برخی معتقدند خواجه سرانجام از فکر فلسفی به فکر کلامی گراییده است، اما این اعتقاد درخصوص نویسندگانی صحیح است که در فراغت باشند. لذا به سبب وجود و حاکمیت این اصل در عمل و نگارش خواجه نصیر که در هر فنی، بر اساس مسلمات همان فن سخن می‌گفته است، چنین دیدگاه و سخنی درست نیست.

انتهای پیام
captcha