به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، زنى که نمیخواهد در حماقت و جهل زندگى کند و تسلیم دنیاپرستان شود، چگونه زیستن را از کجا و چه کسى بیاموزد؟ در این دنیاى پرتلاطم مادى و زرق و برقهاى پرجاذبه و فریبنده که ممکن است هر دیندارى را به سوى خود بکشاند آیا راهى براى خود ساختن و صحیح زیستن وجود دارد؟ آیا در مذهب و فرهنگ ما زن میتواند بینشى اصیل، مستقل و مناسب با طبیعت فطرى خود داشته باشد تا بازیچه مغرضان، استعمارگران و هوسرانان دنیاى مادى نشود؟ براى به دست آوردن پاسخ باید به سراغ قرآن و تاریخ اسلام رفت.
قرآن کریم زنانى را معرفى میکند که به خودسازى و زندگى پاکیزه دست یافتهاند؛ مانند آسیه (همسر فرعون) و مریم مادر مسیح. در تاریخ اسلام نیز افرادى این راه را پیموده و به ما آموختهاند که چگونه باشیم و چگونه زندگى کنیم. آنها زندگان تاریخاند.
در ذیل به برخى از صفات حضرت زینب(س) اشاره میکنیم و گوشههایى از زندگى درخشان آن بانو را به نظاره مینشینیم.
اولین محیط تربیتى هر انسان خانه اوست. خانواده زینب(پدر و مادر او) نمونههاى کامل انسانیت هستند؛ على(ع) تا زمانى که زنده بود ذرهاى غیر از حلال نخورد و براى غذاى خود به نان جو خشکى همراه با شیر اکتفا میکرد. آخرت را بر آسایش و راحتى زندگانى دنیا ترجیح میداد و اگر در مقابل دو کار الهى قرار میگرفت کار سختتر را انتخاب میکرد. خود آب از چاه میکشید و هیزم براى آتش میآورد. على(ع) همیشه خوشرو و متبسم، متواضع و فروتن بود، بسیار ساده مانند بردگان مینشست و غذا میخورد.
مادر حضرت زینب(س) یعنى حضرت فاطمه زهرا(س) نیز الگوى فضایل و در تربیت فرزندانش بسیار کوشا بود، تمام کارهاى خانه را خود انجام میداد، در اثر کار بسیار بدنش رنجور شد، تا آنجا که حضرت على(ع) فرمود: «در پى آب کشیدن از چاه اثر آن بر سینه زهرا باقى ماند و در اثر آرد کردن با آسیاب دستهایش پینه بست و در اثر نظافت و پخت و پز لباسش پیوسته گردآلود و در سخن گفتن نیز از راستگوترین افراد بود».
این خانواده بهترین الگو براى احترام متقابل نسبت به یکدیگر است، احترام به همسر یکى از اصول زندگى خانه آنهاست، على(ع) میفرماید: «به خدا قسم من هیچ زمان فاطمه را خشمناک نکردم و او را بر کارى اجبار ننمودم تا اینکه از دنیا رحلت کرد و همچنین هیچگاه فاطمه مرا خشمناک نکرد و از من نافرمانى ننمود و هر وقت به او نگاه میکردم غمها از وجودم رخت برمىیبست».
از روایات و اخبار استفاده میشود که بخشى از علوم بانو زینب(س) از جانب پروردگار به او افاضه شده بود. حضرت زینب(س) در چنین خانواده و محیطى بزرگ شد، او نزد بهترین آموزگاران بشریت تربیت یافت.
از روایات و اخبار استفاده میشود که بخشى از علوم بانو زینب(س) از جانب پروردگار به او افاضه شده بود. امام سجاد(ع) در خطابى به عمهاش زینب(س) فرموده است: «دانشمندى معلم ندیده هستى و داراى درک و فهمى هستى که ذاتى تو است».
او «مفسر قرآن» بوده است و در ایامى که على(ع) در کوفه حضور داشت، این بانو مجلسى در منزل خود داشته و براى زنان تفسیر قرآن بیان میفرموده است. در یکى از روزها بیان تفسیر «کهیعص» را میفرمود. در آن میان امیرمؤمنان(ع) وارد شد و فرمود: «اى نور دیده! شنیدم که تفسیر «کهیعص» را براى زنان بیان مینمودى». عرض کرد: «بلى فدایت شوم». فرمود: «اى نور دیده این رمزى است در مصیبتى که پس از این بر شما عترت پیغمبر، وارد میشود»، پس برخى از آن مصایب را برایش برشمرد تا جایى که گریه حضرت زینب(س) بلند شد.
گواه دیگر بر دانش انبوه آن بانو خطبههایى است که در کوفه و شام ایراد کرده است و دانشمندان بسیاری آنها را ترجمه و شرح کردهاند. این خطبهها نشاندهنده تسلط علمى آن بانو در علوم اسلامى و بهویژه قرآن کریم بوده است، آیاتى که او در این خطبهها مطرح کرده است، جوابدهنده شبهات بسیارى در زمینههاى اعتقادى و... آن است.
حضرت زینب(س) در خطبههاى خود نشان داده که به معارف قرآن کاملاً آشنا بوده است، چرا که اگر کسى به آیات قرآن معرفتى جامع نداشته باشد، چگونه میتواند هر آیهاى را براى استدلال مخصوص به گونهاى که دشمن را محکوم کند، به کار برد.
شاهد دیگر بر مقام علمى او روایاتى است که وی نقل کرده است؛ از جمله آنها، خطبه مادرش فاطمه(س) در مسجد مدینه است و حدیث «ام ایمن» پیرامون حوادثى که در آینده در کربلا به وقوع خواهد پیوست.
چنانکه نوشتهاند آن بانوى پاک در همه عمر هیچگاه نمازهاى نافله را ترک نکرده است. امامسجاد(ع) فرمود: «عمهام زینب در مسیر کوفه تا شام نمازهاى واجب و مستحب را به جا میآورد و در بعضى جاها به علت گرسنگى و تشنگى زیاد نمازش را نشسته میخواند». از آنجا که امام حسین(ع)، از عبادتهاى خواهرش زینب کاملاً مطلع بود میدانست که او نزد پروردگار خود مقام استجابت دعا دارد و در آخرین وداع به وى میفرماید: «اى خواهرم! مرا در نمازهاى شبت فراموش نکن».
مراتب عرفانى حضرت زینب(س) با مقام امامت چندان فاصلهاى ندارد. او مانند مادرش زهرا چنان در عبادت کوشا بود که پاهاى مبارکش متورم شد و نشان داد که تفاوتى بین زن و مرد براى رسیدن به عبودیت پروردگار نیست و ملاک و امتیاز انسان نزد خداوند مذکر و مؤنث بودن نیست.
زاهد آن فقیرى نیست که به دلیل ناتوانى خویش دنیا را نخواهد، بلکه کسى است که با وجود ثروت و امکانات، به زر و زیور دنیا دلبسته نباشد. زینب پاک در دامن مادرى تربیت شد که پوست گوسفند فرش خانهاش بود و پدر بزرگوارش بارها کفش خود را پینه میزد. همسرش «عبدالله بنجعفر» از نیکان زمان و ثروتمندان آن عصر بود و در جود و بخشش مشهور به «ابوالمساکین» است. با این حال حضرت زینب(س) براى خود هیچ اندوختهای نداشت و با دست خالى به کربلا به اسارت رفت و بازگشت. امام سجاد(ع) فرمود: «زینب(س) در زندگانى خود براى آیندهاش هیچ چیز ذخیره نکرد».
او هجرت و شرکت در حماسه کربلا و اسارت را بر ماندن در مدینه و زندگى در کنار شوهر و داشتن کنیزان و غلامان ترجیح داد و فریفته خوشى چند روزه دنیا نشد و نام خود را در کنار امام حسین(ع) ثبت کرد. آگاهى داشتن آن بانو از حوادث کربلا، شهادت برادرش و اسارت خود، بر عظمت این زهد میافزاید.
وى دو فرزند خود را نیز به کربلا برد و آنها به شهادت رسیدند. با اینکه علاقه مادر نسبت به فرزند امرى ذاتى و فطرى است، وقتى که آن دو به شهادت رسیدند براى اینکه در صبر و ایمان او خللى پیدا نشود براى دیدن دو فرزند شهیدش از خیمهها بیرون نیامد. همچنین او به زنان مسلمان آموخت به جاى نظاره و تقلید زندگى دیگران و توجه به زیورهاى دنیا و دل بستن به آنها باید دنیا را وسیله رسیدن به آخرت دانست و آنچه به انسان حیات جاوید میبخشد تکیه به معنویت است.
از ارزشهاى اخلاقى براى کمال ایمان و شرافت انسان، راضى بودن به قضاى الهى و تسلیم محض بودن در مقابل شداید، بلاها و گرفتاریهاى ناخواسته زندگى است. تمام پیامبران مورد آزمایش و امتحان الهى قرار گرفتند، اما امتحان همه یکسان نبود، برخى سختتر و برخى سادهتر بود که بسیارى از این آزمایشها موفق بیرون نمیآیند و درجهاى هم نمیگیرند، اما حضرتزینب(س) از این آزمایش سربلند بیرون آمد. او نسبت به دین الهى سخن ناسزا بر زبان نراند و پس از مادرش بالاترین افتخار براى زنان مسلمان شد.
این پیام رضایت و تسلیم در مقابل حوادث از سوى امام حسین(ع) آن «نفس مطمئنهاى» که نداى «ارجعى» را با مقام بلند «راضیه مرضیه» لبیک گفته است، در روز عاشورا به زینب واگذار شد. ابن زیاد به حضرت زینب(س) میگوید: «معامله خدا را با برادرت حسین و اهلبیتت چگونه دیدى»؟ زینب جواب میدهد: « جز زیبایى چیزى ندیدم».
یعنى او نه تنها راضى به شهادت بوده است، بلکه بر این خون و نبرد شجاعانه مباهات میکند، زیرا فرجام آن را زیبا میبیند. کسى که خون و شهادت و سر از تن جدا شدن و بر بالاى نیزه رفتن را «زیبا» میبیند سربلند همیشه روزگار است. وى علت این زیبایى را چنین بیان میکند: «اینها از آن انسانهایى هستند که خداوند کشته شدن را بر پیشانى آنها ثبت کرده است و اکنون به سوى جایگاههاى حقیقى خود رفتهاند».
آرى، وى با این همه رنجها و بلاها نه تنها روحیه خود را نباخت، بلکه به مقام خشنودى رسید، این فرهنگ زینبیان است که از کار پاکیزه خود پشیمان و ناراضى نیستند.
به فرموده رسول گرامى اسلام صابر حقیقى کسى است که بر مصیبت، طاعت و معصیت صبر بورزد و حضرت زینب(س) در این سه در درجه بالایى قرار داشت. عبادات آن بانو بهترین نشانه صبر بر اطاعت ایشان است و کسى که بر ترک گناه شکیبا نباشد لیاقت حمل پرچم کربلا را بعد از برادرش ندارد.
اما صبر بر مصیبت؛ راستى چه زنى به اندازه زینب، مصیبت، رنج و اندوه دیده است. این زن قهرمان شاهد رنجهاى مادرش زهرا(س) و پدرش على(ع) بوده است؛ شاهد شهادت مادرش و فرق شکافته پدر، شهادت برادرش حسن مجتبى، شهادت برادرش حسین و چهار یا پنج برادر دیگرش، دو فرزند خود و فرزندان برادرش حسن و حسین که مجموع شهداى این خانواده 18 نفر است.
او خود به اسارت رفته است و گرسنگى، تشنگى، آوارگى و سرگردانى در بیابانها و... را تحمل کرده است. اینها بخشى از مصیبتهاى حضرت زینب(س) است و به همین علت او را «ام المصائب» نامیدهاند، حضرت زینب(س) در صبر بىنظیر است و او از پیامبران اولوالعزم بهویژه پیامبر خاتم صبر را به ارث برده است.
منابع:
Ensani.ir
lib.qhu.ac.ir
isca.ac.ir
انتهای پیام