به گزارش ایکنا از خراسان رضوی؛ عمومیت دعوت انبیا به توحید را مىتوان از خطاب به حضرت رسول(ص) دریافت. طبق این آیه همه انبیاء قبل از پیامبر اسلام نیز مردم را به سوى توحید و دورى از شرک فرا مىخواندند. همچنین خداوند در آیه 25 سوره انبیا میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ؛ ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر اینکه به او وحى نمودیم که جز من معبودى نیست و تنها مرا پرستش کنید».
همچنین خداوند در آیه 36 سوره نحل میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛ و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از بتان و فرعونان دوری کنید، پس بعضی مردم را خدا هدایت کرد و بعضی دیگر ضلالت و گمراهی بر آنان حتمی شد، اکنون در روی زمین گردش کنید تا بنگرید عاقبت آنان که (انبیاء را) تکذیب کردند به کجا رسید (و آنها چگونه هلاک ابدی شدند)» و نکتهای که از این آیه بهدست مىآید، این است که لازمه توحید، نفى طاغوتهاست. در کنار طاغوتها، توحید باقى نمىماند و جامعهاى که مىخواهد بهسوى توحیدى شدن گام بردارد، باید همه طاغوتها را نفى کند.
دعوت به حیات اخروى نیز از اهداف مهم پیامبران بوده است، هدف پیامبران، این بود که به مردم بفهمانند پس از این حیات دنیوى، حیات دیگرى وجود دارد که در آن به تمام اعمال و رفتار انسانها رسیدگى مىشود و همه باید مراقب اعمال خود باشند تا درآن حیات، دچار عذاب و گرفتارى نشوند.
در آیه 59 سوره اعراف، مشاهده میکنید که خداوند چگونه مردم را به سوى توحید و معاد فرامىخواند: «قَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛ ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، او گفت: اى قوم خدا را پرستش کنید که جز او معبودى نیست، من از عذاب روز عظیم بر شما بیمناکم».
موسى(ع) نیز قوم خود را به حیات اخروى فرا مىخواند، چنانکه در نخستین نزول وحى، مسئله معاد بر وى مطرح مىشود، «إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى؛ حتما قیامت فرا خواهد رسید، ما آن را مخفى مىداریم تا هر فردى به پاداش اعمالش برسد.» (آیه 15 سوره طه).
در آیه 130 سوره انعام طرح حیات اخروى نیز به عنوان یکى از اهداف همه پیامبران آمده است، نه پیامبرى خاص، «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ؛ اى گروه جن و انس، آیا براى (هدایت) شما از جنس خودتان پیامبرانى نیامدند تا آیات مرا بر شما بخوانند و شما را به دیدار این روز هشدار دهند؟».
از اهداف دیگر انبیا، تعلیم بشریت بوده است. پیامبران مبعوث شدند تا به مردم علم و آگاهى دهند و واقعیات مربوط به انسان و جهان را به آنان تعلیم دهند، «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ؛ پروردگارا در میان آنها از جنس خودشان پیامبرى را برانگیز تا آیات تو را بر آنهاب خواند و کتاب و حکمت را به آنها تعلیم دهد و آنها را تزکیه نماید» (بقره آیه 129).
همچنین یکى دیگر از اهداف بعثت انبیا، تعلیم حکمت بهشمار آمده است، «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛ خداوند بر مؤمنان منت گذارد، هنگامىکه در میان آنها پیامبرى از جنس خود آنها برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه نماید و به آنها کتاب و حکمت را تعلیم دهد» (آلعمران آیه 164).
بهطور اجمال، حکمت، عبارت از مجموعه معارفى است که موجب روشنبینى مىشود. اگر در علم، سخن از دانستن است، در حکمت، سخن از یافتن است، فراگیرى «حکمت»، موجب رشد و کمال مىشود و انسان برخوردار از آن، مىتواند حق و باطل را از یکدیگر تمیز دهد. حکمت، نورى است که هدف را به انسان نشان مىدهد، در حالى که «علم»، تنها راه را نشان مىدهد.علم، ممکن است موجب کمال انسان نشود، اما حکمت، بىتردید موجب تعالى انسان مىشود. از همینجاست که قرآن برخوردارى از حکمت را موجب «خیر کثیر» تلقى کرده است: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا؛ خداوند حکمت را به هر که بخواهد مىدهد و به هرکس نیز حکمت داده شود، خیر بسیار داده شده است» (بقره آیه 269).
اما هر فردى نمىتواند از حکمت، برخوردار شود، لازمه برخوردارى از حکمت، رها کردن هوا و هوس است، چنانکه حضرت على(ع) مىفرماید: «حَرامٌ على كُلِّ عَقلٍ مَغلولٍ بِالشَّهوَةِ أن يَنتَفِعَ بِالحِكمَةِ؛ بر عقلى که گرفتار هوا و هوس است، حرام است که از حکمت سودى ببرد».
از اهداف دیگر انبیا، تزکیه و تقوا بوده است، پیامبران، مردم را به رها ساختن پلیدیهاى نفسانى، فرا مىخواندند، چرا که تا انسانها از درون، ساخته نشوند و قلب آنها از خودخواهیها آزاد نشود، نمىتوانند به کمال برسند.
در آیات بسیارى از زبان پیامبرانى همچون نوح، هود، صالح، لوط، شعیب، الیاس و عیسى(ع) نقل شده که مردم را به تزکیه و تقوا فرا مىخواندند.
«إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ؛ هنگامى که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمىکنید؟» (سوره شعرا آیه 106).
«إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ؛ هنگامى که برادرشان هود به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمىکنید؟» (سوره شعرا آیه 124).
«إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ؛ هنگامى که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا تقوا نمىورزید؟» (سوره شعرا آیه 161).
یکى دیگر از اهداف انبیا، آزادسازى انسانها از غل و زنجیرها است. پیامبران با همه ارزشهاى دروغینى که بر جوامع انسانى حاکم بود، مبارزه کردند. انبیا آمدند تا تکالیف غیرمنطقى و بیهودهاى را که جوامع مختلف به آنها پایبند بودند، نابود سازند. «...وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ؛ و بارهاى سنگین و غل و زنجیرهایى که بر گردنشان بود، از دوش آنها برمىدارد.» (اعراف آیه 157).
انبیا با دو گونه غل و زنجیر روبهرو بودند، یکى درونى و دیگرى غل و زنجیرهاى بیرونى. زنجیرهاى درونى، عبارت است از هوا و هوسها و تمایلات سرکش و منفى انسانها که بزرگترین سد راه تکامل آنها به شمار مىرود. زنجیرهاى برونى نیز عبارت است از ارزشها و قوانین ضدالهى حاکم بر جوامع گوناگون نظیر خرافات، آداب و رسوم بیهوده و قوانین غلط.
یکى دیگر از اهداف پیامبران، برپایى عدل و داد بوده است. پیامبران، ماموریت داشتند تا با مفاسد اجتماعى مبارزه کرده، عدل و قسط را در جامعه حاکم نمایند، «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ ما رسولان خود را با معجزاتى آشکار فرستادیم و بر آنها کتاب و میزان را نازلکردیم تا مردم براى برپایى عدالت قیام کنند» (حدید آیه 25).
مبارزه با مفاسد اجتماعى و اصلاح جامعه، از اهداف مهم انبیا بوده است. پیامبران نیامده بودند تا مردم را فقط به سوى توحید و معاد فراخوانند و با کتاب و حکمت آشنا سازند و درس تزکیه و تقوا بدهند، چرا که در یک جامعه فاسد، دعوت مردم به توحید، معاد، تزکیه و تقوا، چندان کارساز نیست.
تا در جامعهاى، اصلاحات صورت نگیرد و عدالت تحقق نپذیرد، عموم مردم توحیدى نخواهند شد. چگونه مىتوان در جامعه آکنده از مفاسد فردى و اجتماعى، مردم را تزکیه داد؟ از همین جاست که حضرت شعیب(ع) هدف از بعثت خود را اصلاح جامعه میداند: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ؛ من جز اصلاح تا آنجا که توانایى دارم چیزى نمىخواهم» (هود آیه 88).
حضرت موسى(ع) نیز همراه با برادرش هارون در مسیر اصلاح افراد گام برمىداشت: «وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ؛ موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و (آنها را) اصلاح کن و از راه مفسدان پیروى مکن» (اعراف آیه 142).
هر یک از پیامبران با مهمترین مفاسد جامعه خود به مبارزه برمىخاستند، بهطور مثال در زمان صالح(ع) چون اسراف و تبذیر رواج بسیار داشت، وى با این مفاسد به مبارزه برخاست، او نه تنها خود، به مبارزه با مسرفان مىپرداخت، بلکه افراد جامعه را نیز بر آن میداشت تا مبارزه کنند: «وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ؛ و از فرمان اسراف گران اطاعت نکنید»(شعرا آیه 151) و «الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ؛ همانان که در زمین فساد می کنند و به اصلاح گری نمی پردازند.(شعرا آیه 152).
هدف حقیقى پیامبران، همان توحید و کمال انسان است. شناخت خدا و قرب به حضرت حق، هدف نهایى همه پیامبران بوده است، طبق این نظریه، سایر اهداف در حکم مقدمه براى این ذىالمقدمه بودهاند. پیامبران از این جهت، عدالت اجتماعى را مطرح کردند تا زمینههاى رشد و کمال انسانها فراهم آید.
منابع:
Ensani.ir
https://www.sid.ir
isca.ac.ir
http://pajoohesh.howzehtehran.com
انتهای پیام