به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، سعدی به دليل برخورداری از ذوقی سرشار و عاطفه و تخيلی كمنظير، نمیتواند به عرفان كه نگاه هنرمندانه به شريعت است، بیتوجه بماند. از اين گذشته، ادبيات پيش از او كه بیگمان سعدی بدان علاقهمند بوده و مستمراً آنها را از پيش چشم میگذرانده است، آكنده از مسائل مربوط به اين جريان فكری و فرهنگی است و اين شاعر بزرگ، مانند بسياری از گويندگان ديگر از رهگذر ميراث صوفيان، از آن تأثير میپذيرفته است.
اگر در غزلیات سعدی جلوههايی از عشق زمينی ديده میشود، چندان عجيب نيست، همانگونه كه رنگ و بوی عرفانی گرفت و همنشين و همپای شدن معشوق برين بیقرين با معشوق زمينی نيز در ديگر غزلیات او چندان بيگانه نمینمايد.
در واقع، سعدی هرچه را تجربه كرده، چون نقاشی چيرهدست به تصوير كشيده است. اينكه میتوان با جستوجو در اشعار شاعران به انديشههای آنان پی برد، موضوع جديدی نيست، به ويژه شاعران كلاسيک كه در آثار آنان بايد به دنبال تکمعنايی بود. با اين حال، نكته مهم آن است كه درباره سعدی اين امر جلوه بيشتری دارد و با كمی دقت میتوان سير زندگی و انديشه وی را در آثار او مشاهده كرد.
ديدگاههای عرفانی سعدی چه بهطور مستقيم و چه غيرمستقيم در غزليات، نماينده كشش درونی سعدی به عالم عرفان، بهخصوص عرفان باطنی است. اگرچه سعدی به مكتب عرفانی خاصی متعلق نيست، اما از آنجا كه وی در مدرسه نظاميه بغداد، از مشايخ و عارفانی همچون شيخ شهابالدين سهروردی متأثر بوده است، میتوان ادعا كرد فضای معرفتی و متعالی برخی ابيات و حتی برخی غزلهای سعدی از اين امر ناشی میشود.
فكر غالب در منظومه فكری سعدی و در آثار او مجموعه فرهنگ عرفانی است و اين مسئله البته به دليل تسلط اين جريان فكری در فرهنگ ايرانی در عصر سعدی است.
مسئله ديگری كه میتوان از اين موارد میتوان نتيجه گرفت اين است كه گرايش سعدی به عرفان و كاربرد مفاهيم عرفانی كه به دليل تربيت عرفانی اوست، گاهی حتی بيانگر اعتقاد وی به آموزههای عرفانی است.
مطالعات بسیاری در زمينه سعدیپژوهی انجام شده است، اما در زمينه عرفانی بايد گفت بيان اصطلاحات و صفات عرفانی از جانب سعدی كه به هيچ مكتب عرفانی تعلق ندارد، از مطالعه و علاقه او به عرفان، بهخصوص عرفان صرف باطنی نشان دارد و در نگاهی كلی، رويكرد شاعران فارسی زبان در همه عرصههای ادبی به تعالی انسان است. دشتی معتقد است كه سعدی با عرفان و متصوفين در عبوديت به ذات باری تعالی و همچنين در افتادگی و انسانيت قدر مشترک دارد، اما سنخ فكر آنها را ندارد و هيچ وقت در سلک تصوف در نيامده است.
منابع: سایتهایensani.ir و daneshnameh.roshd.ir
انتهای پیام