وزن جویباری غزلیات سعدی متناسب موسیقی دستگاهی است
کد خبر: 3966208
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۸
بابک خضرائی در گفت‌وگو با ایکنا:

وزن جویباری غزلیات سعدی متناسب موسیقی دستگاهی است

اول اردیبهشت «روز سعدی» نامگذاری شده است. به همین مناسبت گفت‌وگویی با بابک خضرائی، موسیقیدان و مدرس دانشگاه هنر و دانشگاه تهران، پیرامون جایگاه سعدی در موسیقی ایرانی انجام دادیم.

فضای جویباری غزلیات سعدی متناسب موسیقی دستگاهی است بابک خضرائی، موسیقدان و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایکنا درباره جایگاه سعدی در موسیقی ایرانی گفت: درباره نفوذ یا تأثیر سعدی بر فرهنگ موسیقی دستگاهی چند نکته قابل ذکر است. آنطور که اطلاع داریم در موسیقی از قرن هشتم و نهم هجری، قالبی به نام «نشید» وجود داشته که ظاهراً در همان قرون هم قالبی قدیمی بوده است. این قالب به این صورت بوده که دو سطر یا دو بیت به صورت موزون و دو بیت یا دو سطر به صورت غیرموزون خوانده و همین‌طور این روند تکرار می‌شده است. ما این روند را در گلستان سعدی هم می‌بینیم. به این ترتیب که با نثر شروع می‌شود بعد از آن دو بیت منظوم می‌آید؛ سپس منثور و بعد دوباره منظوم می‌شود و همینطور این توالی بخش‌های منظوم و منثور. این توالی را ما در مجموعه ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی هم می‌بینیم. در آنجا هم بخش‌های منظوم و منثور یا همان متریک و غیرمتریک یا موزون و غیرموزون را می‌بینیم. به این ترتیب که ابتدا یک گوشه آوازی می‌آید سپس مثلاً یک کرشمه می‌آید و سپس یک گوشه غیرریتمیک و به همین ترتیب بخش‌های ریتمیک و غیرریتمیک پشت سر قرار می‌گیرند. به همین دلیل ردیف دستگاهی ما به جهت ساختار با آن ساختار گلستان سعدی کاملاً قابل مقایسه است. ما می‌دانیم گلستان سعدی چه نقش آموزشی مهمی درآن دوره‌ها در فرهنگ ایرانی داشته است و انگار که این ردیف را بر اساس همان ساختار گلستان سعدی مرتب کرده‌اند.

این مدرس دانشگاه هنر افزود: موضوع دیگری که می‌شود یاد کرد قالب غزل است. به نظر می‌آید موسیقی دستگاهی در طول 200 یا 300 سال گذشته که بسیار از این قالب بهره برده است که در این زمینه دکتر محسن حجاریان تحقیقاتی دارند. مجموعه دستگاه، یعنی توالی گوشه‌های مختلف که هرکدام در یک فضایی هستند و در نهایت هرکدام به گوشه اول بازگشت می‌کنند که این ساختار به غزل نزدیک و سازگار است. به این ترتیب که در غزل ممکن است همه ابیات از لحاظ معنا و پیوستگی خیلی شباهت مضمونی نداشته باشند و هر بیت یا هر دوبیت فضای خاصی داشته باشد. در موسیقی دستگاهی هم هرکدام از این گوشه‌ها فضای خاص خود را دارند اما همچنان که قافیه و ردیف در انتهای ابیات غزل اسباب پیوستگی و وحدت آنها را فراهم می‌آورد، آن فرودی که هرکدام از این گوشه‌ها به گوشه اولیه می‌کنند همین نقش را در وحدت ایفا می‌کند.

خضرائی در ادامه بیان کرد: درباره سعدی موضوع این است که در موسیقی دستگاهی از اواخر دوره قاجار تا حدود پنجاه سال پیش، غزلیات عاشقانه سعدی بسیار پرطرفدار بوده و شاید بیشترین اقبال را داشته است. این اتفاق از دو منظر اهمیت دارد: یکی اینکه وزن بیشتر این غزلیات به تعبیر شفیعی کدکنی «وزن‌های جویباری» هستند برای مثال این بیت: «همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی» را شفیعی کدکنی در شمار وزن‌های جویباری حساب می‌کند در مقابل «اوزان خیزابی» که مثلاً در غزلیات شمس است مثل: «مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم/ دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم». عمده اوزان اشعار موسیقی دستگاهی که انتخاب می‌شده است اوزان جویباری هستند که بیشتر متعلق به فضای سعدی و حافظ است. بنابراین از نظر وزن، موسیقی دستگاهی بسیار شبیه فضای شکل‌گرفته با فضای جویباری غزلیات سعدی است.

وی با اشاره به این موضوع که مضمون، بیان و موسیقی کلمات است در اشعار سعدی بسیار مقبول بوده است افزود: در این زمینه آقای شهرام ناظری خاطره‌ای نقل کرده است که بسیار جالب است. ایشان می‌گویند که من به حضور استاد بنان رفتم و در آنجا آوازی خواندم که شعر آن از غزلیات شمس و در آن از کلماتی مثل کشتی، تخته، خون و... استفاده شده بود. زنده‌یاد بنان ‌گفتند که چرا از غزلیات سعدی استفاده نمی‌کنی؟ این‌ کلمات زمخت، درشت و خشن هستند و آواز تو را ممکن است درشت و زمخت کند از غزلیات سعدی استفاده کن. یعنی وزن، موسیقی کلمات و مضمون و بیان عاشقانه‌ای که سعدی فراهم آورده در موسیقی دستگاهی بسیار مورد پسند بوده است.

این موسیقیدان پیرامون جایگاه سعدی در موسیقی دستگاهی امروز در پایان افزود: جایگاه سعدی در چهل سال گذشته در موسیقی دستگاهی قدری کمرنگ شده، مثلاً شجریان بیشتر به حافظ‌خوانی روی آورد؛ شاید به این خاطر که ظاهراً حافظ نزد جامعه‌ی روشنفکری و تحصیل‌کرده حدود پنجاه شصت سال گذشته مقبول‌تر از سعدی بوده است. سعدی برای بعضی تحصیل‌کردگان یا طبقه روشنفکر نوعی دلزدگی ایجاد کرده بوده که دلایلش هم می‌تواند قابل مطالعه باشد. شاید مثلا دوره‌ای طولانی که آموزش اولیه با سعدی بوده و در روزهای اول در مکتب‌خانه‌ها درس می‌داده‌اند، کمی ایجاد دلزدگی و ملال کرده و فضای مکتب‌خانه‌ای را به خاطر می‌آورده است. شاید هم به این دلیل که سعدی اهل پند و نصیحت و دعوت به قناعت است که ممکن است این موضوعات پسند جامعه تحصیل‌کرده نبوده باشد و در مقابل فضای رندانه‌ی حافظ مقبول‌تر است. عده‌ای هم به سمت غزلیات شمس رفته‌اند و عده‌ای دیگر هم به جهت مضامین اجتماعی بیشتر به غزلیات نو مانند اشعار سایه و سیمین بهبهانی توجه نشان داده‌اند. در نتیجه اقبال به سعدی‌خوانی تا حدی کم شده است.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان

انتهای پیام
captcha