به گزارش ایکنا، کتاب «سیر اندیشههای اقتصادی متفکرین اسلامی و غربی» تالیف امیر حسین یگانه و عبدالکریم حسنپور توسط انتشارات میعاد اندیشه در 194 صفحه با شمارگان هزار نسخه و به قیمت 30 هزار تومان منتشر شده است.
کتاب دوازده فصل به ترتیب؛ اقتصاد در یونان و روم باستان قبل از میلاد مسیح(ع)، قرون وسطی، مکتب سوداگرایان، طبیعیون (فیزیوکراتها)، مکتب کلاسیک، مکتب نئوکلاسیک، نهادگرایان، اقتصاد کینزی، پولگرایان، کلاسیکهای جدید، کینزیهای جدید و نهایتا اسلام و اقتصاد دارد. هر کدام از فصول نامبرده خود از بخشهای متنوعی تشکیل شده است.
مؤلفان در مقدمه کتاب نوشتهاند: «در این کتاب سعی شده است با زبان بسیار ساده تکامل اقتصاد و مکتبهایش برای همه مردم بهویژه دانشجویان توضیح داده شود. شیرینی علم اقتصاد به عنوان یکی از شیرینترین علمهای دنیا که با انسان سر و کار دارد بر کسی پوشیده نیست. تلاش ما در این، چشاندن این شیرینی به شما است.»
در فصل نخست این کتاب آمده است: «اقتصاد علمی است که بشر از ابتدای ورودش به کره خاکی با آن سرو کار داشته است و به مرور زمان تکامل یافته است. تا 600 سال قبل از میلاد مسیح کمتر کسی بود که اقتصاد را به عنوان یک علم خاص دستهبندی کند. در جهان 600 سال قبل از میلاد، دو کشور یونان و روم مهد علم و دانش در جهان میشدند. روم را پدر تمدن غرب و یونان را مادر تمدن غرب مینامند. در آن زمان نظام بردهداری حکمفرما بوده است و بیش از 80 درصد مردم برده بودهاند. ارسطو و افلاطون بردهداری را امری طبیعی در جهت پیشرفت اجتماع و اقتصاد قلمداد میکردند و خانوار را به عنوان نماینده اقتصادی جامعه به رسمیت میشناختند و اقتصاد را چیزی جز تدبیر منزل نمیدانستند.
از دیدگاه ارسطو و افلاطون وجود اختلاف طبقاتی میان مردم لازم است و تقسیم کار امری طبیعی است و هرکس باید استعداد موروثی خودش را ادامه دهد. ارسطو به بازار رقابتی اعتماد داشت و ارزش استفاده را از ارزش مبادله متمایز کرد. ربا از دیدگاه ارسطو حرام است و منطق ارسطو این بود که پول نازا است و معتقد است پول به خودی خود نمیتواند به وجود بیاید.»
البته در اینجا شاید این نکته را بتوان به مؤلفان کتاب تذکر داد که وقتی امروز از علم اقتصاد صحبت میشود چند نکته را باید توجه کرد؛ ابتدا اینکه علم اقتصاد یک علم امروزی و معاصر است و نمیتوان این علم را به آن چیزی که در ذهن و دوران ارسطو یا روم باستان بوده تعمیم داد. دوم اینکه مکانیسمهای این علم و حتی جامعه این دوران با آن دوران بسیار متفاوت است.
در فصل دیگری که به قرون وسطی اختصاص داده شده، مینویسند: «از قرن 16 تا 17 میلادی مکتبی طی عنوان سوداگری به وجود آمد که بیشترین تأثیر را در خصلت سرمایهداری داشت. در این مکتب تلاش بر این است که هر کشور باید بکوشد تا ذخایر طلا و نقره خودش را افزایش دهد و این مستلزم صادرات و کاهش واردات هر کشوری است. مرکانتلیسمها طرفداران عوارض گمرکی بودند و معتقد بودند عوارض گمرکی وضع کشورها را بهبود میدهد. آدام اسمیت در کتاب خود به شدت انتقاداتی به این مکتب وارد کرده و اذعان میدارد تجارت بینالملل باعث بهبود منافع کشورها میشود.»
در فصل یازدهم که به کینزیهای جدید اختصاص داده شده آمده است: «اقتصاد کینزی جدید، یک مکتب فکری در اقتصاد کلان مدرن، تکامل یافته ایدههای جان مینارد کینز است. کینز کتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» را در دهه 1930 نوشت و نفوذ وی در میان دانشگاهیان و سیاستگذاران تا دهه 1960 افزایش یافت.
اقتصاددانان کلاسیک جدید از این سنت انتقاد کردهاند زیرا دارای چارچوبی برای تبیین نظری منسجم رفتار قیمتها نیست. بیشتر تحقیقات کینزی جدید تلاش میکند تا این جاافتادگی را اصلاح کند.»
نویسندگان در فصل اسلام و اقتصاد که فصل پایانی این کتاب نیز است می نویسند: «مباحث اقتصادی، بین دانشمندان و متفکران اسلامی، به صورت پراکنده و نیز به صورت موضوعی و بیشتر با صبغه فقهی به چشم میخورد؛ اما اقتصاد اسلامی بهگونه کلاسیک آن سابقه دیرینی ندارد. نخستین کسی که بحث اقتصاد را به صورت جدی در عرصه علوم اسلامی مطرح کرد، شهید بزرگوار صدر بود که با کتاب ارزشمند اقتصادنا، تحولی را در این زمینه پدید آورد و حتی در بین دانشمندان اهل سنت نیز جای خود را باز کرد. در ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، متفکرانی چون شهید بهشتی و شهید مطهری مطالبی را در بحث اقتصاد طرح کردهاند.»
نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که تمام متفکرانی که نویسندگان از آنها یاد کردهاند و در این قسمت از آنها به عنوان متفکران اقتصادی نام بردهاند اقتصاددان نیستند بلکه فقیهانی هستند که از دریچه فقه به اقتصاد نگاه کردهاند و به نظر میرسد اطلاق اقتصاددان به این بزرگان شاید درست نباشد به همین سبب خلطی در این موضوع شده و به کار بردن علم اقتصاد شاید جای بحث داشته باشد.
انتهای پیام