نظریه و کتاب «قرآن، کتاب انقلاب» فاقد استدلال علمی است / حوزه علمیه و مراجع تقلید ورود کنند
کد خبر: 3969717
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۰
محمد سروش‌محلاتی در نقد و بررسی نظریه «قرآن کتاب انقلاب»؛

نظریه و کتاب «قرآن، کتاب انقلاب» فاقد استدلال علمی است / حوزه علمیه و مراجع تقلید ورود کنند

حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی طی یک نشست علمی به بررسی جریان‌های سه‌گانه‌ای که در دوران معاصر از قرآن تفاسیر انقلابی داشته‌اند پرداخت و در مورد جریان سوم بیان کرد: این جریان در دهه اخیر مطالبی را بیان داشته که قرآن را در خدمت اهداف خود به‌کار برده‌اند و نظریه‌شان فاقد دلالت‌های علمی است.

به گزارش ایکنا، نشست «قرآن و قرائت انقلاب‌محور»، شب گذشته، 15 اردیبهشت با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

بحث در این است که از قرآن کریم، قرائت‌ها، تفسیرها و برداشت‌های مختلفی صورت‌گرفته و می‌گیرد. کتب تفسیر قرآن نشان‌دهنده اختلاف نظر مفسرین در بسیاری از موارد است. ما در زمانی زندگی می‌کنیم که برخی از قرائت‌ها در این زمان ظاهر شده است. یکی از این برداشت‌ها، تفسیر و قرائت کسانی است که قرآن را به عنوان مبنا و محور برای انقلاب مورد مطالعه قرار می‌دهند و در نظر آنها قرآن کتابی برای انقلاب است و ارائه‌کننده برنامه انقلاب. از عمر این تفسیر و قرائت چندان زیاد نمی‌گذرد و در یک قرن اخیر، این قرائت در میان مسلمین مورد توجه قرار گرفته و در مورد آن نظراتی در نفی و اثبات مطرح شده است.

جریان‌هایی با خوانش انقلابی از قرآن

در این جلسه به سه دوره اشاره و بعد به برخی نتایج نیز می‌پردازم؛ مرحله نخست این نوع قرائت در جوامع عربی آغاز شد و گروه‌های سیاسی اسلامی این برداشت را از قرآن مطرح کردند و قرآن را به عنوان یک متن انقلابی معرفی کردند و انتظار داشتند قرآن به آنها برنامه انقلاب معرفی کند. یکی از نویسندگان این جریان سیدقطب است که این دیدگاه را دنبال کرده و در کتاب تفسیر خود؛ یعنی «فی ظلال القرآن»، این نگاه را مطرح کرده است. بر اساس این قرائت، نه فقط هدف قرآن ایجاد یک انقلاب و تحول اجتماعی و سیاسی است، بلکه علاوه بر آن، همه دستوراتی که در این کتاب است با این هدف مرتبط می‌شود. محور اساسیِ دعوت قرآن، دعوت به انقلاب است و آنچه در موضوعات دیگر است، به دلیل ارتباطی که با این هدف برقرار می‌کند مطرح شده است.

گروه فرقان و خوانش‌های انقلابی آنها

مرحله دوم در دهه 50 بوده است که جریانی در کشور ما پیدا شد که اسلام را یک مکتب انقلابی می‌دانست و گروهی به سراغ قرآن رفتند و استنباطی را ارائه کردند که قرآن کتابی برای انقلاب کردن است. این گروه‌ها در کشور ما بیشتر در حدود سال 1350 گرایش‌های مارکسیستی هم داشتند. هر چند اعتقاد مارکسیستی نداشتند، اما آیات را با این گرایش تفسیر می‌کردند. این جریان و گرایش، بالاخره به تشکیل گروهی منجر شد که گروه فرقان بود و جزوات تفسیری را منتشر می‌کردند و همه آیات قرآن را با این نگاه تفسیر می‌کردند، اما تفسیری که مایه‌های مادی‌گرایانه در آن بود و همه امور معنوی که در قرآن آمده بود، نیز به امور مادی تأویل و به تحولات اجتماعی برمی‌گرداندند.

مثلاً وقتی در قرآن مسئله ایمان به غیب مطرح است می‌گفتند مراد یک مرحله‌ای از انقلاب است، نه اینکه موجوداتی نامحسوس وجود داشته باشند. در سال 1356 شهید مطهری با اینها مواجه شد و به نقد آنها پرداخت و در کتاب «علل گرایش به مادی‌گری»، به تفصیل در مورد این جریان بحث می‌کند که گروهی هستند و آیات را این‌طور مطرح می‌کنند و امور اخروی را دنیوی تفسیر کرده و همه را در سمت‌وسوی رسیدن به انقلاب دنبال می‌کنند و شاید یکی از علل شهادت  شهید مطهری به دست گروه فرقان همین نقدی است که ایشان در آن زمان نسبت به این تفکر داشتند و ایشان زودتر از دیگران حساسیت خود را ابراز کرد.

انحرافات گروه فرقان

دو انحراف رخ داده است؛ اول اینکه هدف قرآن موضوع انقلاب مطرح شده و دیگر اینکه در تحلیل انقلاب از الگوهای مارکسیستی استفاده شده است. شهید مطهری در قسمت اول می‌گویند: یکی از اهداف قرآن مباره با طاغوت است و این را انکار نمی‌کنیم و آیات زیادی در قرآن در این زمینه وجود دارد که به مبارزه‌ کردن در برابر ظالمین دعوت می‌کند. اما مخالفت ایشان از این نظر است که آیا همه قرآن را براساس این محور می‌توان تفسیر کرد و انقلاب را یگانه هدف دانست؟ ایشان گفته‌اند برنامه مبارزه با طواغیت جزو برنامه قرآن است و اسلام یک دین انقلابی است، اما همه مسائل که در قرآن مطرح شده، آیا در این جهت است و قرآن برنامه دیگری ندارد؟ بنابراین شهید مطهری با این دیدگاه به این صورت مخالف بود.

اما جریان سوم به دهه اخیر مربوط می‌شود. این شعار که قرآن کتاب انقلاب است و همه احکام به این سمت‌وسو باید شناخته شود، مجدد مطرح شده است. در این سال‌ها کتابی به نام «قرآن کتاب انقلاب» منتشر شد است که در فضای مجازی هم قابل دسترسی است. یکی از ویژگی‌های کتاب این است که منتسب به برخی از مدارس حوزه علمیه است و از طرف دیگر به برخی از گروه‌ها منتسب است و به نهادهای تبلیغی رسمی نیز انتساب دارد و گفته شده که کاری گروهی است و زیرنظر یک روحانی بوده است.

نقد و بررسی جریان سوم در خوانش انقلابی از قرآن

جریان اول و دوم شناخته شده هستند و احتیاج به بحث ندارد. رهبر گروه جریان دوم نیز فرد بی‌سوادی بود و اصلا قابل اعتنا نبودند و نتوانستند تاثیری داشته باشند، اما جریان سوم تفاوت‌هایی دارد و باید به ویژگی‌های فکری این جریان سوم بپردازم. در مقدمه می‌گویند حرکت انقلاب اسلامی مانند حرکت پیامبر(ص) و انبیا(ع) برای رسیدن به اهدافش ناچار از درگیری با جبهه باطل است. به اعتقاد ما در این حرکت، قرآن نقشه راه انقلاب است. پس ما باید درگیری داشته باشیم و نقشه راه نیز قرآن است و معارف آن بیشتر در صحنه اجتماعی است و در رابطه ولی و امت است.

در ادامه می‌گویند در گام دوم انقلاب فهم همگانی نقشه قرآنی برای پیشبرد نهضت بیش از پیش ضروری است. این کار را به عنوان یک کار علمی می‌دانند و برای گام دوم تئوری مطرح می‌کنند. اینها کلیات است و برای اینکه به صورت علمی نشان دهند از قرآن چطور این تئوری را استنباط می‌کنیم، یک مقدار از سوره بقره انتخاب کرده‌اند و گفته‌اند این سوره در مدینه نازل شده و جزو اولین سوره‌های مدنی است و برنامه حکومت‌داری پیامبر(ص) است. می‌گویند: قرآن یک نقشه کلی در حکومت اسلامی است که دستورات الهی را به صورت اجتماعی و در هرم ولایت مطرح می‌کند. اول گفتند بیشتر در عرصه اجتماعی، اینجا می‌گویند معمولا به صورت اجتماعی و یک مقدار نظرشان را تقویت کرده‌اند.

در صفحه 12 مطرح شده که چطور می‌شود، گفت تعالیم قرآنی، معمولا اجتماعی است. اینجا مثال زده‌اند که بسیاری از مفاهیم امروزی با نگاه قرآنی تغییر می‌یابد و از حالت سکون خارج می‌شوند. برای نمونه، مثال اول در مورد نماز شب پیامبر(ص) است و آیه را می‌آورند که می‌گوید: «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا»؛ یعنی شب را برخیز و در ادامه به آیه: «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا» استناد کرده‌اند و علت قیام در شب را این گرفته‌اند که پیامبر(ص) در روز وظیفه سنگین تبلیغ دین خدا را بر عهده‌ دارد و این شب‌زنده‌داری، قدرت روحی برای فعالیت روزانه را فراهم می‌آورد. پس خود نماز شب نیز پشتوانه اقدام اجتماعی پیامبر(ص) تلقی می‌شود و فلسفه اجتماعی دارد. مثال دیگری که می‌زنند، مثال به صبر است و می‌گویند در بستر قتال و جنگ تعریف می‌شود. مفهوم دیگر زهد است و می‌گویند در نقشه قرآن، زهد در بستر جهاد تعریف می‌شود.

بنابر این، تمام مفاهیم اخلاقی و ارزشی یک ارتباطی با مبارزه پیدا می‌کند و ارزش آنها به خاطر تاثیر در مبارزه است. صبر و زهد در بستر جهاد تعریف می‌شوند و خانواده نیز یکی از عناصر در تکمیل هرم ولایت‌پذیری در جامعه محسوب می‌شود. از این‌رو، می‌توان گفت دستورات قرآن اساسا اجتماعی است؛ یعنی قدم به قدم جلو آمدند و گفتند اساساً قرآن پایه اجتماعی دارد. سپس علاوه بر اینکه این دستورات جنبه اجتماعی دارد، مسائل اجتماعی باید تحت نظر ولی و رهبر جامعه باشد و این گام دوم است که ما را به آن نتیجه می‌رساند. قرآن، یک برنامه است که در اختیار یک شخص قرار می‌گیرد و افراد نیز اگر بخواهند در عمل به این برنامه نقش ایفا کنند، باید با توجه به نظر ولی باشد.

می‌گویند فهم قرآن بر اساس فهم آن ولی است یا به تعبیری، خوانش ولی از قرآن معیار است. تعبیری که اینها دارند رابطه ولی و امت است که سپس هرم ولایت مطرح شد و حالا می‌خواهند این را توضیح دهند که نقش ولی در خوانش این کتاب؛ یعنی قرآن یکی از مهم‌ترین نقاط این طرح کلان است. می‌خواهند بگویند باید تفسیری را قبول کرد که ولی ارائه می‌دهد. قرآن تذکر می‌دهد که خوانش ولی جامعه از قرآن، خوانش محوری و معیار است؛ یعنی بحث در این نیست که پیامبر(ص) و امام(ع) چه خوانشی دارند یا افراد می‌توانند در قرآن تأمل کنند یا خیر، بلکه بحث در این است که یک خوانش معیار وجود دارد و آن اینکه باید ببینیم ولی چگونه قرآن را تفسیر می‌کند.

در این زمینه نیز، به یک آیه‌ای استناد می‌کنند که مربوط به پیامبر(ص) است و آن را تعمیم می‌دهند و آن آیه این است: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا»، بعد می‌گویند آیات دیگری هست که قرائت قرآن توسط ولی جامعه را یادآور می‌شود؛ یعنی هم حکم وظیفه او است و هم قرائت قرآن از سوی ولی است. آیه مورد استناد این است: «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا». سپس نتیجه می‌گیرند که تأکید بر قید قرائت؛ یعنی قرآن‌ خواندن ولی جامعه شده و قرائتِ معیار، قرائت ولی است. در حقیقت، آیه مربوط به پیامبر(ص) است، اما معنای آن عام است.

سپس سوره بقره را معنا می‌کنند. در صفحه 18 این کار شروع می‌شود و انتخابی که از آیات می‌کنند، طوری است که ارتباط با انقلاب پیدا کند. اینها مفهوم غیب را توضیح داده‌اند، اما چطور با مسئله انقلاب مرتبط است؟ می‌گویند غیب؛ یعنی محاسباتی که برای ما، قابل پیش‌بینی نیست؛ یعنی در انقلاب مبارزه کنید و در مقابل ظالمین بایستید و در این مبارزه فقط محاسبه روی امکانات خود نداشته باشید و بگویید امکانات نداریم و کنار می‌آییم، شما ایمان به غیب داشته باشید و به میدان بیایید و به آن محاسباتی ایمان داشته باشید که فراتر از محاسبات شما است.

می‌گویند اگر فقط براساس محاسبات مادی ارزیابی کنید، نتیجه این می‌شود که مبارزه را متوقف می‌کنید، اما شما باید به اعتماد نصرت الهی وارد شوید و آن وقت مبارزه عقلایی می‌شود. سپس می‌گویند ما نباید بر اساس عقلانیت و ... محاسبات خود را استوار کنیم، بلکه تعبیر این است که اگر عده‌ای می‌خواهند طرح الهی را پیاده و باید براساس غیب محاسبه کنند. پس بدون اینکه امکانات خود را بسنجیم باید به اعتماد به غیب راه را ادامه دهیم و این نتیجه از ایمان به غیب است. این فصل که با این آیات شروع می‌شود عنوانش «نظام محاسباتی، شن‌ها را خدا را مامور کرد» است، تا ارتباط با مسئله انقلاب دیده شود.

نقدهای وارد بر جریان سوم

اینجا چند مسئله داریم؛ نکته اول اینکه کسی که ادعا می‌کند، قرآن برنامه‌ای برای انقلاب است باید دلیل بیاورد. این آیات که دلیلی برای این مسئله نشان نمی‌د‌هد. قرآن موضوعات مختلفی را مطرح می‌کند، اما چطور می‌شود کشف کرد که این موضوعات را انقلابی تفسیر کرد؟ این نظریه پشتوانه استدلالی ندارد.

نکته دوم اینکه، شواهد این کتاب گزینشی است. مثلاً مسئله زهد و صبر اشاره شده که در بستر جهاد تعریف می‌شود و اینها بیشتر گزینش‌هایی است که صورت گرفته است. هرگز نمی‌توان گفت صبر در قرآن در این بستر معنا پیدا می‌کند. مقاومت در برابر دشمن یک نوع صبر است، اما روزه نیز یک صبر است، اما آیا روزه نیز برای این است که انسان در مقابل دشمن مقاومت پیدا کند؟ اگر برخی صبرها در برابر دشمن مفید است که حرفی نیست، اما هر صبری این طور است؟ آیا وقتی مسئله انقلاب مطرح نباشد، خود زهد؛ یعنی عدم تعلق به دنیا بی‌ارزش می‌شود؟ یا کسی که زاهد باشد در انقلاب نیز کمک می‌کند؟

نکته دیگر آیاتی است که مطرح شده که همگی به شکل خلاف معنا شده است. آیه‌ای که مربوط به پیامبر(ص) است و نماز شب را مطرح می‌کند از جمله این آیات است. تعبیر آنها این بود که شب‌زنده‌داری، قدرت روحی برای برنامه‌های روزانه را در پی دارد؛ چون فرمود: «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا»، این را علت بلند شدن در شب قرار داده‌اند، اما آیه را غلط معنا کرده‌اند. آیه علت لزوم شب‌زنده‌داری پیامبر را این می‌داند: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا» یعنی این کار موجب ایجاد ظرفیت می‌شود تا وحی دریافت شود. علامه طباطبایی در المیزان به خوبی توضیح داده است؛ یعنی تو باید برای دریافت وحی ظرفیت بلندی داشته باشی و باید به حق، قرب بیشتری پیدا کنی. علت این است که شب با روز فرق دارد و استعداد برای تقرب به خدا در شب محقق می‌شود و در روز انسان گرفتاری‌های دنیوی را دارد. «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا»، بیان می‌کند که چرا عبادت روز، کافی نیست. اصل اینکه پیامبر(ص) باید مناجات داشته باشد، آمادگی برای دریافت قول ثقیل است و روز را نفی می‌کند که نمی‌تواند آن ظرفیت را در تو ایجاد کند. البته کسی که شب‌زنده‌داری کند آثارش در زندگی روزانه او نیز هست، اما یکی از آثار محسوب می‌شود.

خوانش جریان سوم را خطرناک می‌دانم

همچنین در این کتاب، ولی جامعه را مطرح کرده‌اند و بعد کاملاً می‌فهمانند که مقصود ما از ولی کیست و می‌خواهیم بگوییم همه کسانی که شرایط رهبری را داشته باشند، این طور آیات که مربوط به شخصیت پیامبر(ص) است در موردشان صادق است و گفته‌اند خوانش ولی جامعه ملاک است.  آنچه مهم‌تر است اینکه این نظریه را یک نظریه خطرناک می‌دانم. مواردی که بیان شد، اشکالاتش بود، اما این نظریه خطرناک است؛ چون این نظریه تفسیر قرآن را حق انحصاری یک شخص قرار می‌دهد که ولی جامعه باشد.

هیچکس با این مخالف نیست که قرآن به مبارزه با طاغوت دعوت کرده، اما اینکه همه قرآن را به این سمت ببریم و چون در ارتباط احکام با انقلاب دچار مشکل می‌شویم، دست به توجیه بزنیم و آیاتی که مربوط به پیامبر(ص) است، به هرکسی که رهبری یابد، تعمیم دهیم، قابل نقد علمی است و مشکلاتی را به لحاظ فکری و سیاسی به وجود می‌آورد. گروهی پشت آن هستند و جریانی از آن حمایت می‌کنند و این تفسیر از آیات قرآن نیز می‌خواهد از قدرت حمایت کند و قرآن را، نه کتاب انقلاب، بلکه کتابی در خدمت انقلاب درآورده‌اند.

استدعا از مراجع تقلید برای ورود به مسئله

در پایان، چون این موضوع را به نام یک مدرسه علمیه منتشر کرده‌اند که در حوزه علمیه مطرح است و در قم نیز شعبه‌هایی دارند و چون منتسب به حوزه است، از مراجع تقلید مخصوصاً شیخ‌الفقها آقای صافی درخواست دارم که موضوع را بررسی کنند. اگر این دغدغه جدی است، موضوع را پیگیری کنند و اگر هم این بحث جای نگرانی ندارد که بنده نیز حرف خود را پس می‌گیرم. عده‌ای از مراجع ما خود مفسر قرآن و اهل تشخیص هستند. درخواست می‌کنم این موضوع را ملاحظه کنند و شاید عقبه‌ای برای موضوع باشد و شاید اگر توجه نداشته باشیم در آینده دچار مشکلاتی شویم.

انتهای پیام
captcha