چرا علامه مجلسی به دربار می‌رفت؟
کد خبر: 3991997
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۹

چرا علامه مجلسی به دربار می‌رفت؟

۳۰ مرداد در تقویم روز بزرگداشت مردی است که هر چه حرف خوب بود در کتاب جمع کرد برای ما. علامه مجلسی به شیعه، اسلام و ایران خدمت کرد و معلوم است این آدم را تخریب هم می‌کنند به هر روشی. و این یک «نکته» دارد.

به گزارش ایکنا، فارس نوشت: «محمدباقر مجلسی» در سال ۱۰۰۶ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. وقتی ۳ سالش بود فکر می‌کرد چه کار بکند خوب است؟ خودش تعریف کرده: «الحمدلله رب‌العالمین که بنده در سن سه سالگی همه اینها را می‌دانستم؛ یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ. و نماز شب می‌کردم در مسجد صفا و نماز صبح را به جماعت می‌کردم و اطفال را نصیحت می‌کردم به آیت و حدیث، به تعلیم پدرم رحمةالله علیه». پدرش که بود؟ علامه «محمدتقی مجلسی» مشهور به «مجلسی اول» که خودش از مشاهیر زمانه بود در دوره صفویه و شاگرد «شیخ بهایی» بود. علامه مجلسی به همراه پدرش از نخستین کسانی بودند که احادیث و روایات اهل بیت (ع) و ائمه اطهار (ع) را از عربی به فارسی روان ترجمه کردند.

علامه مجلسی تا سال ۱۰۷۷ شمسی که وفات یافت باقی عمرش را چه کرد؟ از نبوغش استفاده کرد و حدود ۲۰۰ کتاب به فارسی و عربی نوشت که فقط یکی از این کتاب‌ها «بحارالانوار» است که ۱۱۰ جلد است و مفصل‌ترین منبع حدیث شیعه است. دیگر چه کرد؟ در دربار صفوی به شاهان امر و نهی کرد درباره عمل معروف و اجتناب از منکر؛«مولانا محمدباقر مجلسی دراواخر شاه‌ سلیمان و اوایل سلطنت شاه‌سلطان حسین بود. شاه، کمال متابعت در مطالب دینی از آن‌جناب داشت و در هر کار همراهی می‌نمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد. از جمیع مناهی توجه نمود[مراقبت کرد]».

درباره بحارالانوار فقط به ذکر همین نکته اکتفا کنیم که علامه به همراه تعدادی از شاگردانش این کتاب را تدوین کرده است و البته بر کار جمع‌آوری احادیث و روایات کاملا نظارت داشته است. کتاب‌ها و منابع احادیث هم به همین راحتی در دسترس نبوده و علامه بسیاری از شاگردانش را به شهرهای دور و سایر کشورها فرستاده تا کتب و نسخه‌های موجود احادیث را بیابند و بیاورند. تا این حد در این کار جدی بوده‌اند که برای یافتن کتاب «مدینة العلم» اثر «شیخ صدوق» که گمان برده‌اند نسخه‌ای از آن در یمن باشد گروهی را به همراه هدایا به سوی حاکم یمن فرستادند تا کتاب را بیابند. علامه در علوم زمانه استاد بود، اما دانسته بود که علم حقیقی کجاست و به‌قول خودش:«به هیچ حکمتى برنخوردم جز آنکه گزیده آن را در گفتار و اخبار ائمه دین دیدم و به حقیقتى دست نیافتم؛ مگر اینکه اصل آن را در آنجا یافتم».

همیشه از علامه مجلسی در زمان خودش و بعدها ایراد گرفته‌اند و همیشه او را متهم کرده‌اند به اینکه با دربار صفویه و شاهان همکاری داشته است و این حرف‌ها. بعضی‌ها توجه نکرده‌اند که هدف علامه از رفت‌و‌آمد به دربار چه بود و نکته ماجرا چه بود و چگونه علامه از امکانات حکومت برای ترویج مذهب استفاده کرد و چگونه شاهان صفوی را امر کرد به امور خیر و نهی کرد از صفات و عادت‌های رایج شاهان و قدرتمندان. همان بعضی‌ها حواسشان نیست که مردم بالاخره گوش و چشم دارند و بی‌خودی دنبال کسی نمی‌روند و همان‌ها نمی‌دانند علامه مجلسی چقدر مرد محترمی بوده در زمان خودش و در میان مردم روزگارش؛ بیش از هزار شاگرد هم داشته است.

دراین‌باره روایتی از «سیدنعمت‌الله موسوی جزایری» از علمای بزرگ شیعه و شاگرد برجسته علامه مجلسی نقل شده است به این مضمون؛«در ایام اقامتم در اصفهان به حضور استاد عزیزم علامه مجلسی(ره) عرضه داشتم جمیع افعال و گفتار شما مورد رضایت من است، مگر یک صفت و آن مقیدبودن شما به تشریفات و ریاست می‌باشد، زیرا شما دستور داده‌اید قبل‌از رفتن به مسجد و موقع ورود به بازار، شخصی در جلو شما آیۀ نور را بخواند و با این برنامه تمام مردم را متوجه نمایند که هنگام ورود شما درب مغازه‌هایشان بایستند تا شما عبور کنید، من از این عمل آن‌هم از شخصی چون شما ناراحتم!

علامه مجلسی فرمودند: من اصلا علاقه‌مند به مقام و ریاست نیستم، اما منظور من از این برنامه، نشان‌دادن عظمت مقام علم و برتری عالم در بین مردم است تا بدین‌وسیله بتوانم حقی را اجرا و باطلی را از بین ببرم که بدون قدرت پیدا‌کردن عالم، احقاق حق و زدودن باطل کاری محال است».

امین رحیمی

انتهای پیام
captcha