محمد بن جریر طبرى (متوفاى 310 ق)، خوارزمى (به نقل از ابومخنف)، ابن عساکر و ابن کثیر مدت برپاداشتن عزادارى را در شام توسط اهلبیت(ع) و زنان خاندان معاویه، سه روز مىدانند. قاضى نعمان مغربى (متوفاى 363 ق) مدت اقامت اهلبیت(ع) را در شام یک ماه و نیم نوشته است. سبط ابن جوزى (متوفاى 654 ق) مىنویسد: همسران یزید براى حسین(ع) سه روز عزادارى کردند. سید ابن طاووس (متوفاى 664 ق) مدت اقامت اهلبیت(ع) را در زندان دمشق به مدت یک ماه پذیرفته است.
عماد الدین طبرى (زنده تا 701 ق) مىنویسد: اهلبیت (ع) هفت روز عزادارى کردند. مجلسى مىنگارد که اهلبیت(ع) هفت روز عزادارى کردند و روز هشتم یزید آنان را خواست و بعد از دل جویى از آنان، ترتیب بازگشتشان را به مدینه فراهم کرد. وى در جاى دیگر نوشته است که زنان خاندان ابوسفیان براى اهل بیت (ع) سه روز عزادارى کردند.
صرف نظر از قول قاضى نعمان که تنها قائل به اقامت یک ماه و نیم اسرا در شام است و هیچ کس پیش و پس از او، چنین دیدگاهى را بیان نکرده و همچنین دیدگاه ابن طاووس که قول به یک ماه ماندن اهلبیت(ع) را در شام با تعبیر «قیل» بیان کرده است، گزارشهاى دیگر حاکى از آن است که خاندان امام (ع) پس از آزادى، از سه روز تا یک هفته بیشتر در شام اقامت نداشتهاند، بهویژه با توجه به این امر که اقامت بیشتر آنان، نه تنها به هیچ رو به سود یزید نبود، بلکه سبب بروز انقلاب و شورش مردم بر ضد دستگاه حاکم مىشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد دل جویى از اهلبیت(ع) برآمده، آنان را رهسپار مدینه کرد. بنابراین، باید پذیرفت که اقامت اهلبیت(ع) در شام، حداکثر بیش از 10 روز نبوده است.
با توجه به آنچه درباره زمان ورود اهلبیت(ع) به دمشق و مدت اقامت آنان در شام نوشته شد، برخى از اندیشمندان نتوانستهاند ورود اهلبیت(ع) را به کربلا در اربعین اول بپذیرند و به دلایلى، آن را بعید یا حتى محال دانستهاند که در ذیل، دیدگاه آنان مطرح مى شود.
اگرچه از گذشته در میان اندیشمندان شیعى مشهور شده است که ابن نماى حلى (متوفاى 645 ق) در کتاب مثیرالاحزان و سید ابن طاووس در کتاب لهوف نیز قائل به ورود اهلبیت(ع) در بیستم صفر سال 61 شدهاند و برخى پژوهشگران معاصر نیز در مقام پاسخگویى به این شبهه و رد نظر مخالفان، بر این نکته تأکید کردهاند، اما چنین پندارى درست به نظر نمىرسد، زیرا هیچکدام از این دو اندیشمند، در عبارتهایشان به آمدن اهلبیت (ع) به کربلا در روز بیستم صفر تصریح نکردهاند، بلکه تنها ورود اهلبیت(ع) به کربلا و ملاقات با جابر را گزارش کردهاند، حتى ابن طاووس در اثر دیگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنه (که تا نُه سال مانده به آخر عمرش، یعنى تا سن هفتاد سالگى مشغول نگارش و تدوین آن بوده است.)
پس از نقل قول شیخ مفید و شیخ طوسى و قولى که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا مىداند، ورود اهلبیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 به صراحت نفى مىکند. وى در اینباره مىنویسد: در کتاب مصباح المتهجد دیدم که اهلبیت حسین(ع) همراه على بن حسین(ع) در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند و در غیر مصباح یافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به کربلا رسیدند و هر دو قول (از جهت زمانى) بعید به نظر مىرسد، چرا که عبیدالله بن زیاد (که لعنت خدا بر او باد) نامهاى براى یزید نوشت و براى فرستادن اسیران به شام از او اجازه خواست و او تا زمانى که پاسخ یزید را دریافت نکرد، اهلبیت(ع) را به شام نفرستاد که البته این کار، بیست روز و یا بیشتر طول کشید. همچنین گزارش شده هنگامى که اهلبیت(ع) را به شام بردند، آنان یک ماه در جایى بودند که از گرما و سرما مصون نبودند و صورت جریان آن است که آنان پس از اربعین، به عراق و یا به مدینه رسیدند.
اما عبور آنان از کربلا زمان بازگشت ممکن است، اما در روز بیستم صفر نبوده است، چرا که آنان طبق آنچه روایت شده است جابر بن عبدالله انصارى را ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر به او و آمدنش به کربلا، به بیش از چهل روز نیازمند است.
چنانکه ملاحظه مىشود ابن طاووس اصل آمدن اهلبیت را به کربلا نه در کتاب لهوف و نه در کتاب اقبال نفى نمىکند، هم چنان که عبارت اخیر سید در اقبال، قرینه واضح بر آن است که وى در کتاب لهوف نیز حکم به ورود اهلبیت(ع) را در اربعین (چنان که به وى نسبت داده اند) نداده است، چرا که اگر وى چنین دیدگاهى داشت، در کتاب اقبال که سالها بعد از لهوف تألیف شده است، بیان مىکرد که من از گفته خود در کتاب لهوف برگشتهام و نظر نهایى من در این باره، آن چیزى است که اکنون مىگویم. بنابراین، ابن طاووس و ابن نما از منکران ورود اهلبیت(ع) به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 هستند.
علامه مجلسى (متوفاى 1111 ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین(ع) به کربلا در روز اربعین است. وى در این باره نوشته است: در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است. مشهور اصحاب علت استحباب را، بازگشت اهلبیت حسین (ع) در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشتشان از شام و ملحق کردن على بن حسین (ع)سرهاى شهدا را به اجساد مطهرشان بیان کردهاند.
اما قول دیگر در اینباره آن است که اهلبیت (ع) در این روز به مدینه بازگشتند. هر دو قول جداً بعید است، چرا که این مدت زمان (چهل روز) براى این دو امر (حضور در کربلا یا در مدینه) گنجایش ندارد، چنان که این امر از اخبار و قراین پیداست، اما این که این امر در سالى دیگر بوده است، این نیز بعید است.
میرزا حسین نورى (1254-1320ق) نویسنده مستدرک الوسائل، در کتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در لهوف مبنى بر آمدن اسرا به کربلا، به نقد آن مىپردازد.
شیخ عباس قمى (متوفاى 1359ق) نیز به پیروى از استادش محدث نورى، منکر حضور اهل بیت(ع) در روز اربعین در کربلا شده است. ابوالحسن شعرانى (متوفاى 1352ش) نیز از دیگر منکران ورود اهلبیت(ع) به کربلا در بیستم صفر است.
استاد شهید مرتضى مطهرى خبر ملاقات جابر با اهلبیت (ع) را منکر شده و مىفرماید که تنها کسى که این مطلب را نقل کرده، سید ابن طاووس در لهوف است و هیچ کس دیگر به جز ایشان، نقل نکرده، حتى خود سید در کتابهاى دیگرش متعرض آن نشده است و دلیل عقلى نیز با آن سازگار نیست.
محمد ابراهیم آیتى از دیگر محققانى است که مسئله ورود اهلبیت (ع) را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61، افسانهاى تاریخى مى داند که نمى توان براى آن سند قابل اعتمادى به دست داد. دکتر سید جعفر شهیدى نیز از دیگر منکران این حادثه است.
در مقابلِ منکران، برخى اندیشمندان قائل به حضور اهلبیت(ع) در کربلا در اربعین اول شدهاند یا دست کم از ظاهر کلامشان، چنین استفاده مىشود:
ابوریحان بیرونى (متوفاى 440 ق) مىنویسد: در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین (ع) به بدنش ملحق و در همان مکان دفن شد و زیارت اربعین درباره این روز (بیستم صفر) است و آنان (چهل نفر) اهل بیت او بودند (که) پس از بازگشت از شام (قبر امام (ع) را زیارت کردند.) چنانکه ملاحظه شد، بیرونى، افزون بر دلیل مشهور براى نامگذارى زیارت اربعین به این نام، دلیل دیگرى را بیان کرده و گفته است این زیارت را اربعین گویند، زیرا چهل تن از اهل بیت امام حسین (ع) روز بیستم صفر موفق به زیارت قبر سیدالشهداء (ع) شدند.
شیخ بهائى (متوفاى 1030 ق) مىگوید: روز نوزدهم صفر، زیارت اربعین اباعبدالله الحسین(ع)است. در این روز که چهل روز از شهادت امام(ع)مىگذشت، روز ورود جابر بن عبدالله انصارى براى زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهلبیت امام (ع) از شام به کربلا یکى شد، در حالى که آنان آهنگ رفتن به مدینه را داشتند.
سیدمحمد على قاضى طباطبائی: وى در قالب پاسخگویى به شبهههاى محدث نورى که منکر وصول اهلبیت(ع) به کربلا در روز اربعین است، به اثبات امکان ورود اهلبیت(ع) در اربعین سال 61ق پرداخته است.
میرزا محمد اشراقى معروف به ارباب (متوفاى 1341 ق): وى پس از بیان گزارش طبرى در بشارةالمصطفى درباره زیارت جابر مىنویسد: در این خبر معتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر و نیز ذکر نشده که زیارت جابر در سال اول شهادت بوده یا بعد، لیکن مذکور در کتب شیعه، تحقق دو امر است. در هر حال، ورود اهلبیت(ع) را به کربلا در روز اربعین، بسیارى ذکر کردهاند، از عامه و خاصه ... و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سال شهادت، اهلبیت(ع) مسافرتى به عراق ننمودهاند.
محدث نورى با ایراد هفت اشکال بر دیدگاه سید ابن طاووس، ورود اهلبیت(ع) را به کربلا در اربعین اول، منکر شده است که چون انکار این امر به طور مبسوط توسط وى صورت گرفته و دیگران در این باره از وى پیروى کردهاند، در ذیل، این اشکالها به اختصار و با اضافات و تغییراتى همراه با پاسخ آنها، آورده مى شود:
عدم تناسب زمان با حوادث: از حوادثى که در مدت چهل روز اتفاق افتاده است، یکى نامه عبیدالله به یزید براى کسب تکلیف درباره اسراست که حدود بیست روز یا بیشتر طول کشیده است، و دیگرى مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام که برخى منابع، یک ماه و برخى دیگر، یک ماه و نیم نوشتهاند. بنابراین، مدت زمانى که صرف کسب تکلیف از یزید و رفتن اهلبیت(ع) به شام و اقامت در آنجا و سپس بازگشت آنان شده است، با حضور در کربلا و ملاقات با جابر در روز بیستم صفر از جهت زمانى ناسازگار است، از این رو نمىتوان پذیرفت که اهلبیت(ع) روز اربعین سال 61 در کربلا حضور داشتهاند.
مسئله اقامت بیست روزه اهلبیت(ع) در کوفه به منظور کسب تکلیف عبیدالله از یزید، باید توجه داشت که در این باره، منابع کهن، سخنى از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهاى شهدا به میان نیاوردهاند، بلکه در برخى تصریح شده است که ابن زیاد گزارش انجام مأموریتش را در نامهاى نوشته و به همراه سرِ امام حسین (ع) به شام فرستاده است، چنانکه در برخى دیگر، تنها به اصل آمدن پیک از سوى یزید مبنى بر امر کردن عبیدالله به فرستادن اهلبیت (ع)به شام، اشاره شده است.
آنچه درباره اجازه ابن زیاد از یزید ادعا شده، از نگاه گزارشهاى تاریخى نامعلوم و نامشخص است، زیرا طبرى که واقعه کربلا را از افرادى همچون امام باقر (ع)، حصین بن عبدالرحمان و هشام کلبى (شاگرد ابومخنف) نقل کرده، در هیچ کدام، سخنى از اجازه عبیدالله از یزید به میان نیاورده است و تنها در گزارش وى از عوانة بن حکم، به چنین مسئلهاى اشاره شده که این خبر به دلیل اشکالهاى بسیارى که دارد، مخدوش و غیرقابل پذیرش است.
عدم بیان این جریان در منابع تاریخى کهن: طبرى و شیخ مفید (که هر دو، گزارش عاشورا را از ابومخنف نقل مىکنند) و بعدها نیز طبرسى (متوفاى 548 ق)، خوارزمى (متوفاى 568 ق)، ابن اثیر (متوفاى 630 ق)، سبط ابن جوزى و عماد الدین طبرى متعرض چنین حادثهاى نشدهاند محدث نورى در اینباره مىافزاید: «و نشود که ایشان در سیر خود، به کربلا روند و جابر را ملاقات کنند و چند روزى عزادارى کنند و شیخ مفید آن را در محل معتمدى ندیده باشد یا دیده و در این مقام اشاره به آن نکند.»
دیگر اینکه چنان که نوشته خواهد شد برخى مورخان و اندیشمندان، به حضور اهلبیت(ع) در کربلا تصریح کردهاند، از جمله بیرونى، ابن نما، سید ابن طاووس و شیخ بهائى و اینکه کلام شیخ مفید به گونهاى است که حاکى از حذف برخى حوادث تاریخى است.
منابع: کتب الطبقات الکبرى (الطبقه خامة من الصحابه)، بحارالانوار و ensani.ir
انتهای پیام