به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «حقوق اقلیتها در حکومت پیامبر(ص)» امروز دوشنبه 26 مهرماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مصطفی صادقی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
در عنوان این نشست، سه مفهوم شامل حقوق، اقلیتها و حکومت پیامبر اسلام(ص) وجود دارد لذا ابتدا به مفهومشناسی آنها میپردازیم. حقوق، معانی مختلفی دارد اما در اینجا به معنای امتیازات و اختیارات است. خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا؛ و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ما به ولیّ او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس (در مقام انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود» (اسراء/ 33) در اینجا در واقع حق به معنای سلطنتی است که کسی میتواند بر دیگری داشه باشد و کسی که مظلوم کشته شده حق قصاص دارد. تعبیر دیگر از حق، وظایف حاکمیت نسبت به افراد است.
تعریف اقلیت
حقوق اساسی که معمولاً در این موارد از آن بحث میشود حفظ کرامت انسانی، جان و مال و آبرو، حق احوال شخصی، حقوق اجتماعی هماند شرکت در مجامع مشورتی، حق مالکیت، انتخاب کردن و انتخاب شدن، حق امنیت، حقوق غذایی و حق برگزاری مناسک است. تعریف جامع و مانعی هم برای مفهوم اقلیت نشده است اما میتوان گفت گروهی هستند که در جامعه تعداد کمتری دارند ولی در حاکمیت نقشی ندارند. این افراد جزیی از اتباع به حساب میآیند اما در یکی از مولفههای دین، قومیت و نژاد و زبان با بقیه اتباع آن سرزمین تفاوت دارند.
درباره مفهوم حکومت پیامبر اسلام(ص)، پیش فرض ما این است که حکومت ایشان هم مشروعیت الهی و هم مقبولیت مردمی داشته است. پیامبر اقدامات حاکمیتی انجام داد، نماز جمعه برقرار کرد، سفرا و نمایندگان منصوب کرد و مهمتر از همه پیمان عمومی بست. ایشان همچنین دستور جنگ داد و قضاوت و تشکیلات اقتصادی هم داشتند و معنای همه اینها حاکمیت است؛ هر چند درباره زمان تشکیل حکومت رسول خدا اختلاف نظرهایی وجود دارد. البته ورود پیامبر(ص) به یثرب با سلطه مشرکان و یهودیان بود ولی وقتی به یثرب تشریف آوردند با این ویژگیها حاکمیت خود را مستقر کردند.
دلایل بر هم خوردن تعامل پیامبر(ص) با یهودیان
سؤال این است که راهبرد پیامبر(ص) برای تعامل با اقلیت چه بوده است و آیا روش ایشان تعامل یا حذف بوده است؟ فرضیه این است که با توجه به شواهد، بنای پیامبر بر زندگی با آنها بود گرچه با پیمان شکنی یهودیان این زندگی مسالمت آمیز اتفاق نیفتاد. البته تأکید ما بر سیره عملی رسول خداست و با اقوال ایشان و آیات قرآن در این زمینه کاری نداریم. اینکه اقلیتها در عصر نبوی چه کسانی بودند سؤالی مهم است، ما میتوانیم به چند گروه اشاره کنیم.
از منظر قومیت همگی عرب و زبان آنها نیز عربی بوده است و اقلیت مذهبی هم در آن زمان معنا نداشت لذا قلمرو ما به دین محدود میشود. گروهی یکی نصارا هستند که در حجاز حضور داشتند اما ارتباط آنها با پیامبر(ص) کم است. خود پیامبر هم به نجاشیِ نصرانی نامه مینویسد اما آنها هم به عنوان اقلیت محسوب نمیشوند چراکه نجاشی زیر مجموعه حاکمیت رسول خدا(ص) نیست و نصارای نجران هم فاصله زیادی از مکه و مدینه دارند و فقط در سالهای آخر که خدمت پیامبر(ص) میرسند میتوان آنها را به عنوان اقلیت محسوب کرد و پیامبر(ص) به آنها حق امنیت میدهد.
در قرآن سه بار نام صابئین آمده است، اما تعاملی میان پیامبر با آنها نیست هرچند که گاهی مشرکان اشاره میکنند که پیامبر صابئی است اما مشخص نیست که منظور آنها آئین صابئی یا شخص از دین خارج شده است اما نمیتوان آنها را هم به عنوان اقلیت محسوب کرد چراکه در تاریخ اسلام نداریم که کسی از آنها نزد پیامبر آمده باشد. گروه دیگر مجوسها هستند که در قرآن یکبار نام آنها آمده است اما در مکه و مدینه نامی از آنها وجود ندارد ولی در سالهای بعد وقتی حاکم منطقهای در یمن مسلمان میشود از پیامبر اسلام(ص) درباره مجوسان استعلام میکند لذا مشخص میشود که تعدادی از مجوسها یا زرتشتیان در آنجا بودند که پیامبر(ص) فرمودند حقوق اقلیتها را به آنها بدهید اما حق ازدواج با مسلمانها را ندارند.
از سوی دیگر مشرکان هم جزو اقلیت محسوب نمیشوند چراکه در مدینه که دارالاسلام است، کافر حربی وجود ندارد. تنها اقلیت دینی که باقی میماند یهودیان یثرب و شمال حجاز همانند خیبر هستند. در قرآن هم وقتی از اهل کتاب سخن گفته میشود عمدتاً منظور همین یهودیان هستند. اساس حقوق این اقلیتها، پیمان عمومی مدینه است. پیامبر وقتی وارد یثرب شد قرارداد عمومی امضا کرد. در آن پیمان عمومی که شامل یهودیان هم میشود آمده است هرکس از ما تبعیت کند حق امنیت و برابری دارد و نه بر او ستم میشود و نه دشمن وی را یاری میکنیم، حق آزادی مناسک و استقلال در مراسم دینی وجود دارد، البته کسی که جرمی مرتکب شود باید مجازات شود. در قرارداد با یهود هم آمده است که پیمان میبندند به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند و اگر خطایی علیه مسلمانان و پیامبر کردند با آنها برخورد شود.
رعایت حقوق یهودیان توسط پیامبر(ص)
در زمینه حقوق شخصی مطلب زیادی وجود ندارد اما گفته شده که جنازهای را از کنار پیامبر(ص) میبردند که یهودی بود و پیامبر(ص) ایستاد وگفت او انسان است و باید محترم شمرده شود. درباره ماجرای قتل کعب بن اشرف هم باید گفت که وی همانند رسانهای علیه مسلمانان بود که حکم وی به جهت پیمانی که با پیامبر(ص) داشتند مشخص است لذا کشته شد اما بحث ترور مطرح نیست بلکه عمل صرفاً بر اساس پیمان بوده است. به لحاظ حقوق اجتماعی، یهودیان، بیت المدراس یا محل تورات خواندن و مراکز دینی خود را داشتند لذا آنها در سالهای حضور در مدینه بعضاً از غلبه فرهنگی برخوردار بودند. همچنین حق اشتغال داشتند و بازار در اختیار آنها بود و پیامبر هم کاری با آنها نداشت و حقوقشان محفوظ بود.
یهودیان در مدینه و در زمان پیامبر اسلام گاهی در زمینه اقتصادی بر مسلمانان غلبه داشتند. در حقوق قضایی، در جنگ بنی قریظه پیامبر اسلام(ص)، انتخاب قاضی را به خود یهودیان واگذار کرد که آنها هم سعد بن معاذ را انتخاب کردند گرچه سعد به ضرر خودشان حکم صادر کرد. در برخی موارد دیگر نیز صدور احکام را به قضات خود آنها واگذار میکردند تا طبق دینشان رفتار کنند، اگر هم سه قبیله یهودی از مدینه اخراج شدند به دلیل نقض پیمان از جانب آنها بود.
انتهای پیام