به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، هیچ شخصیت معاصرى همچون مدرس مورد تعظیم و تأیید امام واقع نشده است و حتى پس از براندازى رژیم پهلوى و در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى نیز مدرس همچنان در کانون توجه امام است. این نکته از آنرو حائز اهمیت است که ویژگىهاى شخصیتى برخى از افراد متناسب انجام اقدامات انقلابى است، اما فاقد مهارت و توانایى لازم جهت دوران سازندگى هستند، حال آنکه در کلام امام، الگوى رفتار سیاسى مدرس موضوعیت خویش را در هر دو دوره حفظ کرده است.
مقایسه رفتار سیاسى امام خمینى و شهید مدرس را مىتوان در دو بخش، یعنى تحلیل رفتار سیاسى در مورد براندازى رژیم سابق و نیز رفتار سیاسى در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار داد. بخشى از استشهاد امام به مدرس مربوط به زمانى است که پهلوى دوم، محمدرضاشاه، بر سریر قدرت است.
موضوع اولتیماتوم دولت روسیه به ایران، یکى از قصههاى مکرر امام است. دولت روسیه با تهدید دولت ایران به دخالت نظامى و اشغال ایران و تحت فشار قرار دادن نمایندگان مجلس شوراى ملى وقت، قصد اخذ امتیازاتى را داشت. مدرس که در این زمان در مجلس حضور دارد با شجاعت بىنظیر خود سکوت مرگبار نمایندگان را مىشکند و براى مخالفت با اولتیماتوم به آنان دل و جرئت مىدهد و با شکستن جو رعب و وحشت، نمایندگان را به بىاعتنایى به تهدید روسیه تشویق مىکند و روسیه نیز عملاً هیچگونه اقدامى انجام نمىدهد و امام از این موضوع براى تبیین موضعگیریهاى متعددى بهره مىگیرند.
امام در گفتار بسیار تند خود در مخالفت با طرح احیاى کاپیتولاسیون، با ذکر ماجراى اولتیماتوم روسیه به ایران و مقاومت مدرس در برابر آن مىفرمایند: علما موظفند ملت را آگاه کنند، دولت اعتراض کند که چرا یک همچنین کارى کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم. شما که وکیل ما نیستید. وکیل هم بودید اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون مىروید. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد و اگر یک ملا تو این مجلس بود توى دهن اینها میزد. نمىگذاشت این کار بشود، من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند این حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاک تو سرتان نریختید؟ چرا پا نشدید یقه آن مردک را بگیرید؟
ملاحظه مىشود که در اوج طرح مسئله کاپیتولاسیون امریکایى، کانون توجه معطوف به قضیه اولتیماتوم روسیه و نحوه برخورد مدرس با آن است و اینکه نمایندگان مجلس مزبور بایستى همچون مدرس عمل کنند تا چنین طرحى به تصویب نرسد. امام آن جوشکنى را که مدرس در مجلس شوراى ملى انجام داد در اجتماع مردمى در سال 1343 انجام مىدهند و در اوج قدرت شاه، بىسابقهترین حمله را متوجه دربار مىکنند و علما و مردم را به اعتراض فرا مىخوانند. در این روز از سوى رجال حکومتى به امام توصیه شده بود که به امریکا حمله نکنند، به اسرائیل کارى نداشته باشند و به شاه نیز حمله نکنند، اما امام دقیقاً برعکس، همین سه موضوع را محور سخنرانى خود قرار مىدهند. به دلیل همین سخنرانى است که در سیزده آبان 1343 به ترکیه تبعید مىشوند. امام خمینى سیزده سال بعد در سخنرانى دیگرى پس از شهادت فرزندش سیدمصطفى، پس از ذکر مبارزه مستمر روحانیت و تأکید بر ضرورت شدت بخشیدن آن علیه رژیم، به مدرس و رفتار سیاسى وى در ماجراى اولتیماتوم روسیه و حضور یک روحانى در صف اول صحنه مبارزه سیاسى استشهاد و تأکید مىکنند که نباید از واکنشهاى خشن و هیاهوها ترسید.
مدرس گفت: حالا که ما بناست از بین برویم چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأى مخالف داد و بقیه جرئت پیدا کردند و رأى مخالف دادند، رد کردند اولتیماتوم را، آنها هم هیچ غلطى نکردند. بناى سیاسیون هم همین است که یک چیزى را تشر مىزنند ببینند طرف چهجورى است. اگر چنانچه طرف ایستاد مقابلشان، آنها عقب مىروند و اگر چنانچه نه، آن بیچاره عقب رفت اینها جلو مىآیند... این نهضت آخرى هم که منتهى شد به پانزده خرداد و اینهمه کشته دادند مردم، این هم در صف اولش اهل علم بود، علما بودند. تا حالا هم دنبالهاش کشیده شده است.
مشاهده مىشود که امام در کوران انقلاب و در آستانه پیروزى انقلاب براى تأکید ورزیدن بر نقش روحانیت در مبارزه از نحوه رفتار سیاسى مدرس در برخورد با قضیه اولتیماتوم استفاده مىکنند.
به نظر امام در خصوص رفتار سیاسى نباید در جو ساختگى رعب و وحشت رقیبان و دشمنان تصمیمگیرى کرد، بلکه باید جوشکنى کرد. امام با تأسى به مدرس در مبارزه با شاه اعلام مىکنند که پشتیبانى و حمایت حامیان شاه طبل تو خالى است و براى تهدید و ترساندن و منصرف کردن مردم است. سخنان امام در قضیه تسخیر لانه جاسوسى «امریکا طبل تو خالى است» مشهور است. بسیارى از تهدیدها عملى نیست و بین «واقعیت» و «تصور از واقعیت عملى» تفاوت زیادى وجود دارد.
مقطع بعدى استشهاد امام به موضعگیرىهاى سیاسى مدرس در برابر رضاشاه است که گویى نسخه دوم رویارویى امام با محمدرضا شاه است. اظهار نظر شجاعانه مدرس در قبال سردار سپه و مبارزه او علیه رضاخان پیوسته جایگاه خاصى در کانون توجه افکار امام دارد. امام در پى کشتار نوزده دى 1356 با الهام از قول مدرس به تحلیل واقعه مىپردازند.
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاشاه بود. او در موارد متعدد، از جمله امور کشوردارى، تلاش رضاشاه براى احراز مقام ریاست وزرایى و نیز در جریان اعلام جمهورى به جاى سلطنت، همه جا با صراحت و شجاعت با رضاشاه به مخالفت پرداخت. یکى از مواردى که امام خمینى به آن اشاره مىکنند رویارویى مدرس و رضاشاه در ماجراى جمهوریت است. وى متذکر مىشود رضاشاه قصد داشت به تقلید از آتاتورک، رژیم سلطنتى ایران را به جمهورى تبدیل کند و مخالفِ قاطع وى کسى جز مدرس نبود. مدرس در پاسخ به ایراداتى که درباره مخالفتش با رژیم جمهورى مىشد، مىگوید: من با جمهورى واقعى مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه تحقیقاً حکومت جمهورى بوده است، اما این جمهورى که مىخواهند به ما تحمیل کنند بنابر اراده ملت نیست، بلکه انگلیسىها مىخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتى را که صددرصد دستنشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار کند و از همه مهمتر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواستههاى انگلیسىها مىخواهند از او انتقام بگیرند. اگر واقعاً نامزد و کاندیداى جمهورى فردى آزادىخواه و ملى بود، حتماً با او موافقت مىکردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمىنمودم.
مبارزه قاطع مدرس در این زمینه به درگیرى وى با نمایندگان رضاخان در مجلس انجامید. بر سر تصویب اعتبارنامه وکلاى ولایات که با نظر رئیس الوزاء انتخاب شده بودند کشمکش و مجادله سختى رخ مىدهد. در وقت تنفس مجلس بین مدرس و بهرامى مشاجرهاى رخ مىدهد و بهرامى احیاءالسلطنه سیلى بهصورت مدرس مىزند که موجب هیجان عمومى مردم و تنفر نمایندگان از مخالفانِ مدرس مىشود.
پس از این ماجرا به واسطه مظلومیت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نیز به دسته مخالفان و بىطرفان ملحق مىشوند و همین حرکت، بزرگترین عامل بازدارنده و برهمزننده جمهورى مىشود. رضاخان خود گفته بود که این احیاءالسلطنه با یک سیلى اساس جمهورى ما را برهم ریخت. امام خمینى از این ماجرا نیز چنین نتیجهگیرى مىکنند که اگر انسان ساخته شود مىتواند به تنهایى به جاى یک گروه مفید باشد.
امام هنگامى که در صدد اثبات نقش عینى روحانیان در تحولاتِ سیاسى و اجتماعى ایران معاصر و در پاسخ به ایجاد شبهههاى گروههاست بار دیگر از مدرس و داستان جمهورى سخن مىگویند: مرحوم مدرس یک کسى بود که در مقابل همه مىایستاد و مع الأسف اینها مىگویند روحانیون نقشى نداشتند. یک روحانى در یک مجلس که رضاخان مىخواست که جمهورى درست کند و مدرس مخالفت مىکرد، مىدانست که مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد فقط مدرس ایستاد و جلو او را گرفت.»
آنگاه که سخن از انسانسازى و نقش تأثیرگذار او در سرنوشت خود و جوامع و محیط است، نمونه بارز در نظر امام الگویى به نام مدرس است.
امام درباره چگونگى وضع حوزهها و دانشگاهها و نقش روشنفکرى آنها نیز مرحوم مدرس را شاهد مثال مىآورند که به رغم زندگى ساده و طلبگى خود به خوبى بر روند تحولات سیاسى اثرگذار بود.
امام حتى در پاسخ پرسش خبرنگاران خارجى درباره اینکه نظر شما در خصوص بازگرداندن شاه به ایران چیست؟ از نقل قول مدرس در خصوص «دعاى خیرش براى سلامت رضاخان» مدد مىگیرد.
سرانجام اینکه امام خمینى در یک جمعبندى کلى مىفرمایند: «او [رضاخان] با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى داشت و فهمید که با هیچ چیز نمىتوان او را قانع کرد. نه با تطمیع، نه با تهدید و نه با قوه منطق، از او حال علماى دیگر را سنجید.
در این بیان امام آسیبناپذیرى رفتار سیاسى را در سه محور تطمیعناپذیرى، تهدیدناپذیرى، قدرت استدلال، منطق قوى و بازى نخوردن مىدانند.
امام در برخورد با نخبگان سیاسى فاسد داخلى و نیز نمایندگان قدرتهاى طاغوتى از مرحوم مدرس درسهایى نقل مىکند. حتى در زمان فروپاشى نظام پادشاهى و استقرار جمهورى اسلامى رفتار سیاسى مدرس در اندیشه امام کارآیى دارد و آن ذکر ظرافتهاى سیاست اسلامى است که در رفتار سیاسى یک مجتهد و مسلط به قواعد اسلامى جلوهگر شده است. امام با یاد کردن از مدرس تأکید مىکنند که در برخورد با نخبگان سیاسى داخلى و نمایندگان قدرتهاى خارجى نباید خود را باخت، بلکه باید از همان اول مقاومت کرد. شخصیت مغرور آنان را خرد و تحقیر کرد. اینجاست که رمز و راز رفتار سیاسى امام در قبال نخبگان سیاسى داخلى و ابرقدرتها روشن مىشود. ایشان خطاب به «سفرا و کارداران» دولت جمهورى اسلامى ایران نیز همین توصیه را دارند.
منابع: کتب صحیفه نور و تاریخ بیست ساله ایران، ensani.ir
انتهای پیام