اینجا ایران است، مهد تمدن و فرهنگی اصیل که هر بینندهای را مجذوب و مغلوب تاریخ پرشکوهش میکند. اینجا، زادگاه بزرگان و ادیبان و فرهیختگان بیشماری است که نام و آوازه آنها بهسان پرتوهای کیهانی در سراسر دنیا میتابد و هر جوینده علم و ادب و هنر را نور میبخشد.
از گذشتههای دور تاکنون، ذوق و قریحه ادبی ایران و ایرانی زبانزد همگان بوده و شرق و غرب این گیتی دور و دراز را به تعظیم در برابر عظمت و شکوه علم و ادب ایرانزمین فراخوانده است. تاریخ کهن ایران با پیشینهای غنی از فرهنگ و هنر، از دیرباز با شعر و ادبیات در هم پیچیده و ایران، مهد پرورش شاعران بزرگی بوده که از نامداری و فخرآوری بر هم پیشی میگیرند و دوستداران و عاشقان مکتب نیکنامیشان را سرافراز میکنند.
وطن، گهواره دانشمندان و حکیمان برجسته و نامیرای تمدنسازی بوده که در دانش و فضل و هوش، الهامبخش اندیشمندان سراسر جهان در طول تاریخ بودهاند و با استعداد و نبوغ اهورایی خود، زبان و ادب فارسی را بر فراز کاخ بلند علم و ادب نشاندهاند. در عظمت و ژرفاندیشی نوابغ ایرانی همین بس که با درهم آمیختن علم و ادب، ترکیبی شگفتانگیز خلق کردند و پیشروان و آفرینندگان دانشهای زمان خویش شدند.
حکیم عمر خیام، یکی از این ادیبان و فیلسوفان خوشذوق ایرانی است که وجود وی برای هر فرهنگ و تمدن، غنیمتی بزرگ و گنجینهای تمامناشدنی بهشمار میآید. مقام علمی خیام چنان بلندمرتبه و در اوج است که هر کدام از اهل علم و فضل و فرهنگ در طول زمان، لقبی ارجمند و شایسته به او دادهاند و خیام در میان مشاهیر ایران، صاحب بیشترین القاب بهشمار میرود.
اگرچه خیام، شاعریاش را در پس علم و فضلش پنهان کرده و کمتر کسی از همعصرانش به ذوق و قریحه این شاعر دانشمند پی برده بود، ولی امروز اشعار وی بیش از پیش و به لطف تحقیقات وسیع اندیشمندان حوزه هنر، به ایران و جهان شناسانده شده و افرادی همچون صادق هدایت، محمدعلی فروغی و قاسم غنی در این زمینه تلاشهای قابل توجهی انجام دادهاند.
خیام، شاعری روشنبین و حکیمی داناست که در شعرش، سرنوشت بشر را میسراید و بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستی انسان را به تصویر میکشد. در وصف رباعیات خیام همین بس که میتوان در آن، اوج هنر و علم و ادب را یکجا به نظاره نشست و از خواندن اشعار نغز و دلکشش، هر قریحهای را سر ذوق آورد.
۲۸ اردیبهشتماه، بزرگداشت عارفی رباعیسرا و حکیمی ریاضیدان، عمر خیام نیشابوری است تا نام و یاد این بزرگمرد علم و ادب فارسی گرامی داشته شود.
سیدمسعود پاکنژاد، مؤلف کتابهای «در گلستان ادب فارسی» و «ارغنون سخن» در گفتوگو با خبرنگار ایکنای اصفهان، خیام را در وهله اول یک منجم و ریاضیدان برشمرد که بهعنوان شاعری حکیم از او یاد میشود و بر تمام علوم زمان خود احاطه کامل داشت و اگر او را فقط یک شاعر قلمداد کنیم، در حقش کملطفی کردهایم.
وی با اشاره به ذوق و سلیقه شگرف این شاعر در سرودن رباعی، افزود: خیام در خلوت خود و یا در جمع دوستانش، رباعیاتی را فیالبداهه میسرود که البته انتظار شهرت آنها را نیز نداشت، بهگونهای که زندهیاد مهدی اخوان ثالث، شاعر قرن معاصر معتقد است رباعیات خیام، دنیا را فتح کرده و به همین دلیل در خارج از مرزهای ایران، اولین شاعر ایرانی شناخته شده، خیام است و سپس مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ.
مؤلف کتاب «در گلستان ادب فارسی» شهرت خیام در خارج از ایران را مرهون جهانبینی و نوع نگاه این شاعر حکیم به دنیا دانست و گفت: خیام، زاده قرن پنجم بوده است که با توجه به سیطره سبک خراسانی در این دوره، باید وی را دنبالهرو این سبک بدانیم، ولی دیدگاه خاص و متفاوتی که نسبت به دنیا داشت، باعث شد تا صاحب سبکی متمایز شود، بهگونهای که پس از آن، هیچ شاعر دیگری نتوانست به سبک خیام شعر بسراید.
وی ادامه داد: رباعی تنها قالب شعری بود که در ادبیات عرب وجود نداشت و به استفاده از قالبهایی همچون قصیده، غزل و امثال آن بسنده میشد، ولی رباعیات خیام با همان سبک و سیاقی که وی بهکار میبرد، باب سرودن رباعی را در ادبیات عرب گشود و جالبتر آنکه، ما در ادبیات خود از لفظ رباعی استفاده میکنیم، در حالی که اعراب از معادل فارسی آن و از واژه «دو بیت» استفاده میکنند.
پاکنژاد عشق و علاقه نویسنده انگلیسی، ادوارد فیتز جرالد به حکیم عمر خیام را عاملی مؤثر در شهرت جهانی خیام برشمرد که این علاقه، او را به نیشابور کشاند و باعث شد رباعیات خیام را به زبان انگلیسی ترجمه کند. این ترجمه در انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. امکلثوم، خواننده مشهور مصری نیز به قدری به خیام علاقه و ارادت داشت که یکی از کنسرتهای خود را به این شاعر اختصاص داد و رباعیات وی را به زبان عربی خواند. علاوه بر مشرقزمین، مردمانی از اروپا نیز محبت زیادی به خیام دارند، بهگونهای که حتی برای وی نسبت به شاعرانی همچون شکسپیر نیز اولویت قائلاند.
وی از یک خاورشناس روس به نام والنتین ژوکوفسکی نام برد که معرفی خیام به جهان را بیش از پیش تسهیل کرد و افزود: این مستشرق رباعیات خیام را به زبان روسی ترجمه کرد و مقالهای ارزنده درباره وی نوشت که نقش بزرگی در شناساندن خیام به ملل دیگر، از جمله روسها و چکها داشت.
مؤلف کتاب «ارغنون سخن» خیام را در آثار ایرانی و ادبیات فارسی، شاعری بینام و نشان خواند که آنچنان که شایستهاش بوده، از او سخن گفته نشده است و علت آن، دیدگاه و جهانبینی این شاعر نسبت به دنیا بوده که مفهوم آن به خوبی درک نشده و باعث بیمهری زیادی به وی شده است. مفهوم و مقصود خیام در اشعار خود، چیزی جز غنیمت شمردن زندگی و استفاده حداکثری از لحظات آن نیست، ولی تعبیرهای ناروایی که از سرودههای وی به عمل آمده و اشعارش را فقط در مدح و ستایش زندگی دنیوی خلاصه کردهاند، باعث این کملطفیها شده است.
وی سه رباعی خیام را از دیگر رباعیهای وی مشهورتر دانست و اظهار کرد: اولین آنها، این دوبیتی است که میگوید: «یک چند به کودکی به استاد شدیم/ یک چند به استادی خود شاد شدیم/ پایان سخن شنو که ما را چه رسید/ از خاک درآمدیم و بر باد شدیم»، این رباعی، مرحله اول فکری خیام را نشان میدهد و به پدید آمدن انسانها از خاک و بازگشت به همان خاک اشاره میکند.
پاکنژاد دومین رباعی مشهور خیام را این دوبیتی دانست که «از آمدنم نبود گردون را سود/ وز رفتن من جلال و جاهش نفزود/ وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود» و ادامه داد: این رباعی، مجال زیادی برای تفکر و تأمل دارد و نظرات مختلفی درباره آن ارائه شده است. در اینجا، خیام دلیل خلقتش را جویا میشود که این موضوع، با تعصبات شدید مذهبی که در دوره زندگی وی حاکم بود، در تضاد قرار داشت و خیام را در شرایط خطرناکی قرار میداد.
وی بیان کرد: سومین رباعی مشهور خیام و جهانبینی خاص وی، این دوبیتی است: «جامی است که عقل آفرین میزندش/ صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش/ این کوزهگر دهر چنین جام لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش»؛ در اینجا، خیام به آفرینش انسان اشاره میکند که با پایان زندگی، بهگونهای نابود میشود که گویی از ابتدا در این جهان نبوده است.
این نویسنده و مؤلف خیام را امامالمحققین خواند که از وجهه دینی و علمی کاملی برخوردار بود و از طرف دیگر، به لذت بردن از زندگی و شاد زیستن نیز توجه داشت و در بیشتر رباعیات خود، بر خوشی و استفاده از ایام زندگی تأکید کرده است، چنانکه این مضمون در شعر فردوسی، شاعر بزرگ قرن چهارم نیز به چشم میخورد که میگوید: «بد و نیک هر دو ز یزدان بود/ لب مرد باید که خندان بود»؛ این بیت با این رباعی خیام، «بر چهره گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دلافروز خوش است/ از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست/ خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است» مضمون مشترکی دارد و انسان را به خوشی، شادی و غنیمت بردن از زندگی کوتاه دنیا فرامیخواند.
وی بیان کرد: نظامی عروضی سمرقندی در کتاب چهار مقاله، از دیدار خود با خیام و اطلاع وی از زمان و مکان دفن خود سخن گفته و چنین نوشته است: «او حق استادی بر من داشت، آدینهای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او به من نماید. مرا به گورستان حیره بیرون آورد و بر دست چپ گشتم، در پایین دیوار باغی خاک او دیدم نهاده و درختان امرود و زردآلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زی گل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که در شهر بلخ از او شنیده بودم که در میان مجلس عشرت، از حجةالحق، عمر شنیدم که گفت: گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گلافشان میکند. گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمیدیدم.» در واقع، خیام از چنین جهانبینی عالمانهای برخوردار بود که لقب امامالمحققین را برازنده وی میساخت.
گفتوگو از زینب بابایی
انتهای پیام