صنایعدستی بخش جدانشدنی هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی کشور ماست. کشوری دیرین که در هر شهر و روستای آن صنایع دستی مخصوص به خود را دارد اما متاسفانه شرایط آن به گونهای که باید باشد نیست. ما با یک بیبرنامگی گسترده مواجهیم و از همین روی امکان استفاده از این فرصت به نحو مطلوب موجود نیست.
بیشک اهمال در این زمینه مورد تایید همگان از جمله مسئولین مربوطه است و البته پذیرش این موضوع گامی رو به جلو است اما تا زمانی که حرکت در خور توجه صورت نگیرد و در بر همان پاشنه بچرخد، این پذیرش فایدهای ندارد. باید دید چقدر از تاجران خصوصی در این زمینه حمایت شده است؟ در صورتی که وقتی پای صحبت تاجران مینشینیم متوجه میشویم آنها حمایت که نشدهاند هیچ بلکه با سنگاندازیهای متعددی نیز مواجه بودهاند. مشکلاتی که بیان آنها خود یک مثنوی هفتاد من است. از مشکلات داشتن کارت بازرگانی و نقل و انتقالات منابع ارزی گرفته تا موارد دیگر. بسیاری از این تاجران باسابقه که عمری در کار تولید و صادرات بودند امروز دست از کار کشیده و مشغول به کارهای دیگری شدهاند.
آنها که باید بدانند خوب میدانند که صنایع دستی چه گوهری است و میتواند چقدر اشتغالزا باشد. کشور ما که با بحران شغل و درآمد مواجه است قطعاً صنایع دستی اهرم پرقدرتی میتوانست باشد اما دریغا که اینگونه نبوده و نیست. امروز کشورهای دیگر صنایع دستی ما را کپی میکنند، مانند آن را میفروشند و وقتی بازاری از دست تولیدکنندهای خارج شود همانند آن آبی است که از جوی خارج شده و بازگشتن آن غیرممکن باشد.
تجمع و تمرکز صنایع دستی در چند شهر بزرگ نیز از دیگر آفات حوزه صنایع دستی است. قطعاً اصفهان را میتوان پایتخت صنایع دستی ایران شاید هم جهان نامید اما این مرکزیت نباید سبب محرومیت سایر شهرها و استانها شود. ما با مدیریت درست میتوانیم از تمام ظرفیتهای شهرها بهترین استفاده را کنیم اما این مهم هیچگاه رخ نمیدهد زیرا اینطور که پیداست اهمیت آن احساس نشده است.
آموزش و پرورش ما چقدر به معرفی صنایع دستی کشور اهتمام ورزیده است؟ دانشآموزان و دانشجویان ما چقدر با صنایع دستی کشور آشنا هستند؟ اگر امروز گشتی در سطح شهر بزنیم و از مردم بخواهیم تا پنج محصول صنایع دستی مربوط به پنج شهر مختلف را بیان کنند، چند درصد از آنها توان پاسخگویی دارند؟ پاسخهای این سوالات مشخص است اما اگر به صورت آماری و علمی جامعه را بسنجیم قطعاً آنجاست که متوجه میشویم حتی در معرفی میراث خودمان نیز ناموفق بودیم؛ میراثی که ریشه در تاریخ و فرهنگ این کشور دارد. ما اگر نتوانیم میراثمان را معرفی کنیم قطعاً از پس حفظ آنها نیز برنمیآییم و آنجاست که صنایع دستی ما به اشیائی موزهای تبدیل میشوند و تنها در دست موزهداران و کلکسیوندارها میتوان سراغی از آنها گرفت.
بسیاری از هنرمندان صنایع دستی هنوز از نداشتن بیمه گلایهمند هستند، هرچند که قولهای مساعدت و حل این موضوعِ همیشگی داده شده اما چه میزان از این وعدهها عملی شده است و چه تعداد از هنرمندان بیمه شدهاند؟
باید نشست پای صحبت این هنرمندان سختکوشِ زحمتکش تا دغدغههای آنها را با گوش جان شنید و پاسخ گفت که اگر آنها نباشند میراث و فرهنگ ما عقیم میشود. آنها هستند که خلق میکنند و مایه فخر ما در داخل و خارج میشوند. اگر هوای این هنرمندان را نداشته باشیم راه آنها رهرویی نخواهد داشت و آیندهای بدون صنایع دستی را باید انتظار بکشیم.
یادمان نرود که صنایع دستی هویت ایرانی و اسلامی ماست.
انتهای پیام