به گزارش خبرنگار ایکنا، پنجمین نشست «درسگفتارهای شاهنامه» سهشنبهشب ۲۸ تیر با سخنرانی «یوسفعلی میرشکاک» منتقد، شاعر و پژوهشگر ادبی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.
میرشکاک در این نشست ضمن خوانش بخش «در ستایش محمود» شاهنامه، در شرح و توضیح آن گفت: فردوسی زیر بار حکومت سامانیان نرفت، لذا مجبور به کنار آمدن با محمود غزنوی شد. معروف است بخش در ستایش محمود، الحاق به شاهنامه است و فردوسی در نسخهای که برای دربار محمود تمهید دیده بود، این اضافات که همان در ستایش محمود باشد را ایجاد کرده است.
این منتقد و پژوهشگر ادبی با تأکید براینکه فردوسی در ابتدای شاهنامه و مقدمه کار رافضی و معتزلی بودن خود را آنجایی که میگوید «به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را» لو داده است، در توضیح بخشهایی از شاهنامه به تسلط فردوسی در بهکارگیری زبان اشاره و اضافه کرد: هرکسی با شاهنامه فردوسی مأنوس باشد پس از مدتی بر زبان تسلط پیدا خواهد کرد تا هرطور که دلش خواست بتواند در این روزگار زبان را بهکارگیرد.
وی در ادامه ضمن خوانش بخش «کیومرث» شاهنامه، گفت: از اینجا وارد بخش اصلی شاهنامه میشویم. در این بخش پادشاهی کیومرث ۳۰ سال عنوان شده، یعنی نخستین انسان (شهریار) که اولین خلیفه خدا است، ۳۰ سال پادشاه بوده، درحالیکه دیگری ۱۰۰ سال و شخص دیگری هزار ساله است. این سالها سال تقویمی و از حساب و کتاب عمر مرسوم ما نیست و دقیق نمیتوان بگوییم چه چیزی است و آیا این زمان مدت شهریاری خاص اشخاص بوده است، نمیدانیم اما مسلم است که جزء رموزی است که شکفتن آن دشوار است.
میرشکاک ضمن خوانش برخی ابیات این بخش از شاهنامه درباره «کیومرث» اظهار کرد: اینجا معنی کیومرث یعنی زنده میرنده؛ کیو یعنی زنده که در برخی از اساطیر مشاهده میکنیم یک گاو ویژه مقدس و کیومرث با هم آفریده شدهاند. متأسفانه اسناد اساطیری ما گم و گور شده است و اگر فردوسی همین قدر به اساطیر نمیپرداخت، امروز ما نمیدانستیم چه داشتهایم و نداشتهایم و البته پژوهش در اساطیر ما خیلی اندک است چون همه چشم ما در همه موضوعات به غرب است و اینکه چه زمانی نگاهمان به خودمان باشد زمان زیادی طول خواهد کشید و برگشتن به هویت دینی و ملی خودمان به معنی کلمه خیلی کار لازم دارد.
این منتقد و پژوهشگر ادبی ضمن خوانش این ابیات از شاهنامه
«چو آمد به برج حَمَل آفتاب/ جهان گشت با فرَ و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج بره/ که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای/ نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش بر آمد به کوه/ پلنگینه پوشید خود با گروه
از او اندر آمد همی پرورش/ که پوشیدنی نو بُد و نو خورش»
بیان کرد: این نشان میدهد که سرآغاز تمدن بشری در اساطیر ما با کیومرث بوده است.
میرشکاک در تشریح بیت «به گیتی درون سال سی شاه بود/ به خوبی چو خورشید هم عنوان کرد: اینجا معلوم میشود ۳۰ سال ربطی به عمر کیومرث ندارد، بلکه مربوط به شهریاری او است.
وی افزود: در ادامه همین بخش ابیات دیگر است که نشان میدهد کیومرث نه فقط بر جنس خودش خلافت دارد، بلکه بر همه موجودات خلافت دارد. «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» درباره حضرت آدم(ع) یعنی همین حکومت بر همه موجودات لذا همه موجودات از آدم آیین یاد میگیرند.
این منتقد و پژوهشگر ضمن خوانش این ابیات از شاهنامه که
«دوتا میشدندی بر تخت او/ از آن بر شده فرّه و بخت او
به رسم نماز آمدندیش پیش/ از آنجایگه برگرفتند کیش»
ادامه داد: ابیات فوق مربوط به ماجرای تعیین اسما توسط حضرت حق به حضرت آدم است، چون ماهیت همه جانوران را میشناختند، چنانچه انبیای پس از حضرت آدم نیز خلافتشان بر همه موجودات وجود داشت، زبان همه حیوانات را میدانستند و این توانایی بعد از قرنها که منطقالطیر بود به سلیمان داده شد تا زبان پرندگان و حیوانات را بداند و این در ابتدا برای همه انبیا وجود داشته است و در شهریاران اساطیر ما که معادل انبیا بودهاند.
میرشکاک ضمن اشاره به بیت «پسر بد مر او را یکی خوبروی/ خردمند و همچون پدر نامجوی» در شرح « نامجوی» عنوان کرد: البته بعداً معنی نامجوی مشخص میشود اما اینجا منظور شهرت نیست، بلکه یعنی انسان با اسمش یکی شود. ائمه میفرمودند اسماء ما را برای خودتان انتخاب کنید برای آن بوده است که از آن اسم ما به مسمی برسیم.
این منتقد و پژوهشگر ادبی در ادامه تصریح کرد: در ساحت هویت دینی شیطان و آدم ضد هم هستند اما طبق ابیات شاهنامه کیومرث و اهریمن چنین هستند.
وی ضمن خوانش ابیات دیگری از بخش «کیومرث شاهنامه اظهار کرد: در ساحت هویت دینی ما، آیینی داریم که وقتی آدم همهکاره میشود این بر شیطان گران میآید و در ساحت هویت ملی وقتی کیومرث شهریار میشود بر اهریمن گران میآید. مبارزه شیطان و اهریمن در هر دو ساحت برای آن است که انسان از موقفی که خداوند به او داده است، پایین آید.
میرشکاک در بخش دیگری سخنان خود روایت بیت «دل شاه بچّه برآمد به جوش/ سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش» را یادآور ماجرای هابیل و قابیل دانست و گفت: عنصر بد و اهریمنی آنجا از خود آدم است، لذا برادر، برادر را میکشد اما اینجا در شاهنامه سیه دیو از کیومرث نیست.
این منتقد و پژوهشگر ادبی با طرح این پرسش که داستان تایتانها و دیوان در شاهنامه چیست؟ در پاسخ افزود: «دیو» در سانسکریت به معنای خداست درحالیکه در زبان فارسی از زمان حضرت زرتشت دیو منفی شد و اقوام بومی غیرآریایی و سیاهان در جنوب و سفیدها در شمال که موهای سفید داشتند را «دیو» قلمداد کردند.
میرشکاک در ادامه به خوانش ابیاتی از شاهنامه به شرح زیر پرداخت:
«چو آگه شد از مرگ فرزند شاه/ ز تیمار گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت ویلهکنان/ زنان بر سر و موی و رخ را کَنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار/ دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی بر آمد ز لشکر به زار/ کشیدند صف بر در شهریار
همه جامهها کرده پیروزه رنگ/ دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و مرغ و نخجیر گشته گروه/ برفتند ویلهکنان سوی کوه»
وی همچنین در توضیح ابیات فوق گفت: عزا، عزای تمام موجودات است چراکه شهریارزاده و اولین شهید اساطیر قومی ما سیامک کشته شده است، لذا تمام موجودات برای او عزادارند.
وی ضمن اشاره به ابیات
«برفتند با سوگواری و درد/ ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار/ پیام آمد از داور کردگار»
با بیان اینکه «نشستند سالی چنین سوگوار» در اینجا تأکید بر یک سال عزاداری دارد، اضافه کرد: یکی از ادعاهای روشنفکران چنین است که عزاداری و سوگواری متعلق به اسلام است، درحالیکه دستکم ۹۰ درصد عزاداری را ما به اسلام تحمیل کردیم چون در اسلام سوگ زیادی وجود ندارد و عرب خاطره سوگواری نداشته است.
میرشکاک با بیان اینکه سوگ در تعریف ما چنین است که مراسم چهلم و سالگرد برگزار شود و این در عرب وجود نداشته است، گفت: تمدن عرب با پیامبر(ص) و قرآن شروع میشود و قبل از آن تمدن خاصی نداشتهاند.
انتهای پیام