به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر ائمه جمعه سراسر کشور در تبیین بخشهای مختلف بیانات خود به آیات متعددی از قرآن استناد میفرمایند؛ نحل 97، جمعه 9 و 10، رعد 28، آل عمران 102و 103، ذاریات 55، بقره 152، انفال 45، تغابن 16، نازعات 40، فتح 4 و ابراهیم 24.
ایشان در بخشی از بیانات که مربوط به بحث تقوا و توصیه ائمه جمعه به رعایت تقوای الهی بود فرمودند: «یک مروری کردم ــ دیدم حدود شصت بار کلمه «اتّقوا» در قرآن هست؛ حدود شصت مرتبه خدای متعال به من و شما میگوید «اتّقوا»، لکن دو تا از این شصت مورد تکاندهنده است. یکی آنجایی که در سوره آلعمران میفرماید «اِتَّقُوا اللَهَ حَقَّ تُقاتِه»؛ تقوا پیشه کنید، آنچنان که شایسته تقوا است. این خیلی کار بزرگی است. یکی هم آنجایی که در سوره تغابن میفرماید «فَاتَّقُوا اللَهَ مَا استَطَعتُم»؛ این «مَا استَطَعتُم» را حمل بر این نکنید که حالا هر چه توانستید؛ نه، یعنی همه استطاعت خودتان را به کار ببرید، همه امکان خودتان را به کار ببرید برای تقوا.»
این دو آیه تکاندهنده پیرامون تقوا به ترتیب آیات 102 سوره آل عمران و 16 سوره تغابن است.
آیه 102 آل عمران: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
ترجمه آیه: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا آن گونه كه حق پرواكردن از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نميريد.»
آیه 16 سوره تغابن: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ ۗ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
ترجمه آیه: «پس تا مىتوانيد از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد، و مالى براى خودتان [در راه خدا] انفاق كنيد، و كسانى كه از خسّت نفس خويش مصون مانند، آنان رستگارانند.»
مرحوم علامه طباطبایی پیرامون آیه 102 سوره آل عمران اینگونه بیان میدارد که « تقوا - كه خود نوعى احتراز است - وقتى تقواى از خداى سبحان مى شود كه احتراز و اجتناب از عذاب او باشد و چنين تقوائى وقتى محقق مى شود كه بر طبق خواسته و رضاى او رفتار شود. پس تقوا عبارت شد از امتثال اوامر خداى تعالى و اجتناب از آنچه كه از ارتكاب آن نهى فرموده و شكر در برابر نعمتهايش و صبر در هنگام ابتلاء به بلايش كه برگشت اين دوتاى اخير به يكى است و آن همان شكرگزارى است. چون (شكر) عبارت است از اينكه انسان هر چيزى را در جاى خود قرار دهد و صبر در هنگام برخورد با بلاى خدایى يكى از مصاديق اين معنا است. پس صبر هم شكر است و سخن كوتاه اينكه، تقواى خداى سبحان عبارت شد از اينكه خداى تعالى اطاعت بشود و معصيت نشود و بنده او در همه احوال براى او خاضع گردد. چه اينكه او نعمتش بدهد و چه اينكه ندهد (و يا از دستش بگيرد).
اين معناى كلمه تقوا بود. ولى اگر اين كلمه با قيد حق تقوا اعتبار شود با در نظر گرفتن اينكه حق التقوى، آن تقوایى است كه مشوب با باطل و فاسدى از سنخ خودش نباشد. قهرا حق التقوى عبارت خواهد شد از عبوديت خالص، عبوديتى كه مخلوط با انانيت و غفلت نباشد. سادهتر بگويم: عبارت خواهد شد از پرستش خداى تعالى فقط بدون اينكه مخلوط باشد با پرستش هواى خويش و يا غفلت از مقام ربوبى و چنين پرستشى عبارت است از اطاعت بدون معصيت و شكر بدون كفران و يا دائمى بدون فراموشى و اين حالت، همان اسلام حقيقى است البته درجه عالى از اسلام. بنابراين، برگشت معناى جمله (و لا تموتن الا و انتم مسلمون) همانند اين است كه فرموده باشد اين حالت را يعنى حق التقوى را همچنان حفظ كنيد تا مرگتان فرا رسد.
حق التقوى چيزى نيست كه همه افراد بتوانند آن را به دست آورند، زيرا حق التقوى بطورى كه ملاحظه كرديد، ريشه در باطن و ضمير انسان دارد و در اين مسير باطنى، مواقف و معاهدى بس دشوار و خطرهایى ناپيدا هست، كه جز افراد دانشمند، پى به آن مواقف نمىبرد. تا چه رسد به اينكه تقوا را در آن مراحل حفظ كند و نيز در اين مسير باطنى دقایق و لطایفی است كه جز مخلصون كسى متوجه آن نمى گردد. چه بسيار مرحله از مراحل تقوا هست كه فهم عامى مردم آن را مقدور نفس انسانى نمىداند و انسان را مستطيع و تواناى داشتن چنان مرحله ندانسته حكم قطعى مىكند به اينكه اين مقدار از تقوا براى بشر مقدور نيست، ولى كسانى كه اهل حق التقوايند، اين مرحله را نه تنها مقدور مىدانند، بلكه پشت سر انداخته به مراحلى دشوارتر رسيدهاند.»
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه درباره این آیه آورده است که «در اين آيه نخست دعوت به تقوى شده است تا مقدمهاى براى دعوت به سوى اتحاد باشد، در حقيقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از يک ريشه اخلاقى و عقيدهاى بىاثر و يا بسيار كماثر است، به همين دليل در اين آيه كوشش شده است تا عوامل ايجادكننده اختلاف و پراكندگى در پرتو ايمان و تقوى تضعيف گردند، لذا افراد با ايمان را مخاطب ساخته و مىگويد (همگى از خدا بپرهيزيد، و حق تقوى و پرهيزگارى را انجام دهيد.)
در اينكه منظور از حق تقوى چيست، در ميان مفسران سخن بسيار است اما شک نيست كه حق تقوى آخرين و عالیترين درجه پرهيزگارى است كه پرهيز از هرگونه گناه و عصيان و تعدى و انحراف از حق را شامل مىگردد. بديهى است انجام اين دستور همانند همه دستورات الهى بستگى به ميزان توانايى انسان دارد.
در پايان آيه هشدار مىدهد به طايفه اوس و خزرج و همه مسلمانان جهان كه به هوش باشند، تنها اسلام آوردن كافى نيست، مهم آن است كه ايمان و اسلام خود را تا واپسين ساعات عمر حفظ كنند و با روشن ساختن آتشهاى خاموششده كينههاى دوران جاهلى و پيروى از تعصبهاى نابخردانه، ايمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پايان كار آنها به بدبختى نگرايد، لذا با تأكيد مىفرمايد: مراقب باشيد كه از دنيا جز با ايمان و اسلام بيرون نرويد.»
در خصوص آیه 16 سوره تغابن در تفسیر المیزان چنین بیان شده است که «يعنى به مقدار استطاعتى كه داريد از خدا پروا كنيد - چون سياق جمله سياق دعوت و تشويق به اطاعت خدا و انفاق و مجاهده در راه او است و جمله مورد بحث به خاطر حرف (فا) تفريع شده بر جمله (انما اموالكم ...) در نتيجه معناى آن چنين مىشود كه: به مقدار استطاعتتان از خدا بترسيد و از ذرهاى از آن مقدار را از تقوا و ترس خدا كوتاه نياييد. در نتيجه آيه شريفه بیان نمیدارد که هر چه توانستيد رعايت تقوى را بكنيد و هر مقدار كه نتوانستيد تقوى را رها كنيد. چون خداى تعالى به حكم آيه (و لا تحملنا ما لا طاقه لنابه) به بيش از مقدار طاقت از از ما نخواسته، آرى هر چند اين معنا در جاى خود صحيح است، ليكن آيه مورد بحث ناظر به آن نيست.
در خصوص عبارت (واسمعوا و اطيعوا و انفقوا خيرا لانفسكم)؛ قسمت از آيه جمله (فاتقوا اللّه ما استطعتم) را تأكيد مىكند و كلمه (سمع) معناى استجابت و قبول پيشنهاد و دعوت است كه مربوط به مقام التزام قلبى است، به خلاف طاعت كه انقياد در مقام عمل است.
كلمه (انفاق) به معناى بذل مال در راه خدا اسـت، نه هر بذلى ديگر، و كلمه (خيرا) اگر منصوب آمده به گفته صاحب كشاف به خاطر عاملى است كه حذف شده و تقدير آن و (انفقوا) و (امنوا خيرا لانفس كم - انفاق كنيد و ايمان آوريد به چيزى كه براى خودتان خير است) مىباشد. احتمال هم دارد كلمه (انفقوا) در عين دلالت بر انفاق، متضمن معناى قدموا و يا نظير آن هم باشـد و معنا چنين باشد (و انفقوا خيرا لانفسكم - انفاق كنيد و با انفاق خيرى را براى خود از پيش بفرستيد) كه در عبارت داخل گيومه كلمه (انفاق) متضمن معناى از پيش بفرستيد شده، شما مىتوانيد چيز ديگرى را فرض كنيد كه مقام آيه بر آن دلالت كند.
همچنین اگر فرمود: (لانفسكم) و نفرمود: (لكم)، براى اين بود كه مؤمنين را بيشتر خوشدل سـازد و بفهماند اگر انفاق كنيد خيرش مال شما است و به جز خود شما كسى از آن بهرهمند نمىشود، چون انفاق دست و دل شما را باز مىكند و در هنگام رفع نيازهاى جامعه خود دست و دلتان نمىلرزد.»
در تفسیر نمونه نیز پیرامون آیه 16 سوره تغابن آمده است که «آیه نخست دستور به اجتناب از گناهان مىدهد، چرا كه تقوا بيشتر ناظر به پرهيز از گناه است و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنيدنى كه مقدمه اين اطاعت است و از ميان طاعات بهخصوص روى مسئله انفاق كه از مهمترين آزمايشهاى الهى است تكيه مىكند و سرانجام هم مىگويد سود تمام اينها عائد خود شما مىشود.
بعضی از مفسران (خيرا) را به معنى مال تفسير كردهاند كه وسيله نيل به كارهاى مثبت است. جمعى نيز خير را به معنى گستردهاى تفسير كرده و آن را قيد انفاق ندانسته، بلكه به كل آيه مربوط مىدانند و مىگويند: منظور اين است اطاعت تمام اين اوامر به سود شما است که اين تفسير مناسبتر به نظر مىرسد.»
در این میان برخی مدعی وجود نوعی تناقض میان این دو آیه هستند که هم تفسیر المیزان و هم تفسیر نمونه این ادعا را رد کردهاند.
در تفسیر المیزان در پاسخ به این ادعا آمده است که: «از دو آيه فوق يعنى آيه: (اتقوا اللّه حق تقاته...) و آيه: (فاتقوا اللّه ما استطعتم...) چنين استفاده مىشود كه نخست خداى تعالى همه مردم را دعوت به حق التقوى نموده و سپس دستور داده كه در اين مسير قرار بگيرند. و براى رسيدن به اين مقصد تلاش كنند، و هركس هر قدر توانائى دارد صرف بكند.
نتيجه اين دو دعوت اين مىشود كه همه مردم در صراط تقوا قرار بگيرند. الا اينكه هركس به يك مرحله آن برسد و طبق فهم و همت خود و توفيقاتى كه خداى تعالى به او افاضه مىكند، يک درجه آن را كسب كند، تا ببينى فهم هركس و همتش و تأييد و تسديد خدا درباره او چقدر باشد. پس اين است آنچه كه با تدبر در معناى دو آيه، از آن دو استفاده مىشود. پس معلوم شد كه اين دو آيه اختلافى در مضمون ندارند و در عين حال آيه اولى يعنى آيه: (اتقوا اللّه حق تقاته ) نمىخواهد عين آن مطلبى را خاطرنشان سازد كه آيه دومى در مقام افاده آن است؛ آيه اولى دعوت به اصل مقصد دارد و آيه دومى كيفيت پيمودن راه اين مقصد را بيان مىكند.
در واقع ميان این دو آيه هيچ منافاتى نيست و اختلافى كه بين آن دو هست چيزى نظير اختلاف به مقدار و كيفيت است؛ در جمله اولى دستور مىدهـد تقواى شما همه مواردى را كه در سعه و قدرت شما است فرا بگيرد و در دومى دستور مىدهد تقواى شما در همه موارد متصف به حقيقت باشد، تقواى صورى و ظاهرى نباشد، اولى راجع به كميت و مقدار تقوا است، دومى مربوط به كيفيت آن است.»
تفسیر نمونه نیز به ادعای تناقض این دو آیه، چنین پاسخ داده است که: «آیه 102 سوره آل عمران با آيه 16 سوره تغابن كه مى گويد: (فاتقوا الله ما استطعتم؛ تا آنجا كه توانايى داريد پرهيزگارى پيشه كنيد) هيچگونه منافاتى ندارد و گفتوگو درباره تضاد اين دو آيه و نسخ يكى به وسيله ديگرى به كلى بىاساس است. البته آيه دوم در حقيقت بيان قيد و به اصطلاح تخصيص در آيه اول است و آن را مقيد به مقدار توانايى انسان مىكند و از آنجا كه ظاهرا در ميان قدما گاهى كلمه نسخ بر تخصيص اطلاق مىشده ممكن است منظور كسانى كه آيه دوم را ناسخ آيه اول دانستهاند همان تخصيص بوده باشد.
اين هر دو مكمل يكديگرند، چرا كه در يكجا مىگويد: (تا آنجا كه در توان داريد تقوا پيشه كنيد) و در جاى ديگر مىگويد: (حق تقوا را ادا كنيد)؛ مسلم است ادا كردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانایى انسان است، زيرا تكليف ما لا يطاق معنى ندارد، هدف اين است كه انسان آخرين كوشش خود را در اين طريق به كار گيرد. بنابراین كسانى كه آيه مورد بحث را ناسخ آيه سـوره آل عمران دانستهاند در اشتباهند.»
بنابراین از این دو آیه میتوان چنین نتیجه گرفت که:
ـ مؤمن، هر روز بايد مرحله بالاترى را بپيمايد.
ـ تقواى واقعى، در سايه ايمان به مبدأ ومعاد است.
ـ تقوا، رمز حسن عاقبت است.
ـ ايمان آوردن كافى نيست، با ايمان ماندن لازم است. پايان كار از شروع آن مهمتر است.
ـ اسلام، نه تنها چگونه زيستن را به ما مىآموزد، بلكه چگونه مردن را نيز به ما آموزش مىدهد.
ـ انسان در سرنوشت و عاقبت خود نقش دارد.
ـ اسلام، هم به كيفيّت تقوا توجّه دارد وهم به تداوم آن تا پايان عمر.
ـ در اسلام، تكليف فوق توان و طاقت وجود ندارد.
ـ تقواى الهى، يعنى شنيدن سخن حق، عمل كردن به آن و رسيدگى به فقرا.
ـ اگر طالب خير هستيد، موانع را كنار بزنيد و به فرمان خداوند گوش كنيد و از مال خود به فقرا بدهيد.
ـ تنها حفظ جسم از خطرات كافى نيست، حفاظت روح از اعمال و صفات بد نيز لازم است.
ـ راه رستگارى، انفاق در راه خداست.
انتهای پیام