حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در سلسله یادداشتهایی به تبیین مفهوم رشد قرآنی پرداخته است که در این نوشتار چهارمین شماره آن تقدیم مخطبان ایکنا میشود.
یکی از تفاوتهای مفهوم رشد قرآنی با رشد روانشناسی آن است که در تعریف دانش روانشناسی، رشد شامل هرگونه تغییری از جمله سقوط، زوال، فساد و انحطاط نیز میشود؛ اما در قرآن و منابع تربیتی و اخلاقی، اطلاق رشد بر تغییراتی که به افول، انحطاط، زوال، فساد و سقوط میانجامد، نادرست است؛ «رشد» هدف اصلی آفرینش انسان و معنای قرآنی آن جهتدهی استعدادهاى تکامل یافته، فزونی انسان، رهایی استعدادها از بنبست و نجات از خسران است؛ این مبحث مطرح شده در یادداشتی بود که در شماره اول در ایکنا با عنوان «بررسی پیشینه مفهوم رشد قرآنی» منتشر شد.
برخی روانشناسان با بدیهی انگاشتن نقش اجتنابناپذیر عوامل زیستی و محیطی در سرنوشت انسان، از میزان نقش هریک از عوامل زیستی و محیطی سخن گفته و انسان را موجودی منفعل میدانند و برخی نیز سطحی از آزادی را میپذیرند، براساس انسانشناختی قرآنی، تلاش فردی بیشترین سهم را در تعیین سرنوشت انسان دارد؛ با توجه به برخی آیات قرآن، گویی هیچ عاملی جز تلاش فردی، نقشی در رشد و سعادت انسان نخواهد داشت. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»(نجم/۵۳: ۳۹)؛ در آموزههای قرآنی، یادآور شده است که انسان از عوامل پرشماری تأثیر میپذیرد؛ اما هرگز محکوم و مقهور آن عوامل نیست. این مبحث مطرح شده نیز در یادداشتی در شماره دوم در ایکنا با عنوان «گستره رشد در روانشناسی و قرآن» منتشر شد.
در قرآن، شاهد رابطه همنشینی، جانشینی و رابطه تقابل تضاد میان واژه رشد و شماری از واژگان قرآنی هستیم؛ رشد در معنای عاطفی قرآنی، نیازمند رشد شناختی و محبت است؛ رشد در آیههای (جن/ ۱۰، کهف/۱۰ و ۱۷، انبیاء/۵۱)، به معنای رسیدن به بالاترین مراحل رشد شناختی و قدرت تشخیص است؛ معرفت و محبت الهی از مؤلفههای اساسی رشد عاطفی هستند. این مبحث نیز در یادداشتی در شماره سوم در ایکنا با عنوان «تحلیل معناشناختی واژه رشد در قرآن» منتشر شد.
در چهارمین یادداشت یادآور میشود، آیه هفتم سوره حجرات «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون»، آیه محوری پژوهش پیشرو است؛ اثبات فرضیه پژوهش، بیش و پیش از هرچیز وابسته به تبیین گستره معنایی دو واژه «حَبَّبَ و كَرَّهَ» در این آیه است.
در پژهش پیشرو، رشد ویژه قرآنی با وصف عاطفی، نامگذاری شده است؛ گزینش این نام، از آنرو است که نشانههای قرآنی رشد با دو مفهوم «حَبَّبَ و كَرَّهَ» به معنای خوشایندی و ناخوشایندی، بازگو شده است. این دو مفهوم از بارزترین، عامترین، رایجترین و فراگیرترین مفاهیم عاطفی هستند.
«بیزاری، رمیدگی، کینه، ناپسندی، ناخوشایندی، زشتی، نفرت و اشمئزاز» معانیی است که در فرهنگ واژگان فارسی برای واژه کراهت بیان شده است. (لغتنامه دهخدا)؛ رغبت، خوشایندی، زیبایی و محبوبیت واژگان متضاد واژه کراهت هستند. (فرهنگ معین)
در بسیاری از ترجمههای فارسی، واژه اکراه، به معنای اجبار(انصاری، نوبری، مخزن العرفان) و در شماری از ترجمهها، واژه اکراه، در برگردان فارسی، تکرار(مکارم، نور، تاج التراجم) و در تعدادی از ترجمهها، واژه اکراه به معنایی نسبتا دقیق، «به ناخواه واداشتن» آمده است. (مجتبوی)
در ترجمه فارسی تفسیر طبری، کهنترین تفسیر جامع، واژه «دشخوار»، جایگزین «اکراه» شده، که قرابت فراوانی با معنای لغوی، اکراه در منابع عربی دارد. بُغرنج، دشوار، سخت، صعب، غامض، مشکل، واژگان مترادف «دشخوار» هستند.
با توجه به نقش این دو واژه در تبیین رشد عاطفی قرآنی، بایسته است، عواطف، از منظر روانشناسی مدار توجه و مداقه قرار گیرند.
عواطف از مباحث بنیادی روانشناسی است. در اصطلاح روانشناسی، عواطف، کنشها و واکنشهای خوشایند و ناخوشایند هیجانیاند که از بدو تولد آغاز میشود. هر یک از هیجانات، در موقعیتهایی بروز میکنند و کارکردی مهم و ویژه در تداوم حیات دارند. (ریو، جان مارشال، ص 330)
هیجانات با هماهنگ کردن احساسات، انگیختگی، هدف و بیانگری، وضعیت ما را در رویارویی با انبوهی از چالشها، استرسها و مشکلات تثبیت میکنند. (لیونسون، 1999)؛ بروز عواطف مانند عطسه، بیشتر ناآگاهانه است و سرکوبی، توقف و پیشگیری کامل عواطف ناممکن خواهد بود.
برای دستهبندی هیجانات تاکنون نظریههای گوناگون از سوی روانشناسان ارائه شده است. پل اکمن، 1970، با تقسیم احساسات به شش دسته اصلی «شادی، غم، ترس، تعجب و حیرت، خشم و عصبانیت» معتقد بود تمامی انسانها در فرهنگهای مختلف این احساسات را تجربه میکنند؛ وی احساساتی مانند غرور، شرم، خجالت و هیجان را نیز به این لیست افزود.
رابرت پلوتچیک با افزودن «چرخ هیجانات»، در توضیح آن مینویسد: هیجانات و احساسات مانند ترکیب رنگها میتوانند ترکیبی از هیجانات گوناگون باشند و امکان تولد هیجانی نو را فراهم آورند. برآیند احساسات ترکیبی پیچیدهتر خواهد بود. در پژوهشهای اخیر، هیجانات به 27 دسته، نه چندان متمایز گسترش یافته است.
بسیاری از واژگان پرکاربرد در محاورات رایج در همه زبانها، واژگانی هیجانیاند، نزدیک به 80 واژه هیجانی در زبان فارسی رایج است.
خشنودی، خشم، دوستی، دشمنی، محبت، نفرت، میل، تولی و تبری، قرب، فنا، حشوع، خضوع، شفقت، اشمئزاز، بِرّ، اخبات، خشیت، شماری از واژگان عاطفی قرآنی است که روابط و مناسبات عاطفی چهارگانه انسان با خدا، با خویشتن، با جامعه و با طبیعت را بیان میکند. بسیاری از مفاهیم بنیادی دانش کلام، مانند ایمان، کفر، نفاق، اسلام، ولایت، تولی و تبری؛ و احکام فقهی و اخلاقی مانند: نماز روزه، انفاق، صدقه، خمس، زکات، حج، حدود دیات، قصاص، نیت، قصد قربت، مواسات، دستگیری، محبت، رشد، و... با مفاهیم عاطفی آمیختهاند.
در پذیریش دین و شکلگیری، فزونی و کاهش ایمان، هیجان محبت، نقشی تعیینکننده دارد «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(بقره/165). قرآن، ایمان را عامل اشتداد محبت به خداوند میداند.
در روایات متعددی از پیشوایان معصوم آمده است: «حقیقت دین، جز دوستى و دشمنى در راه خدا نیست» (ثعلبى نیشابوری 1422ق، ج 3، ص 51). براساس برخی روایات، واژه «ایمان»، جایگزین واژه «دین» شده «ایمان جز دوستی و دشمنی در راه خدا نیست» (کلینی1411ق ج 2، ص 125).
در واجبات تعبدی مانند نماز و روزه، قصد قربت از شرایط پذیریش عمل، از سوی خداوند است. قصد قربت بهمعنای انجام عمل با انگیزه خشنودی خداست. (مظفر، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۶۵)
در ساختار لغوی «الله»، معنای شگفتی، حیرت و شورانگیزی مستور است. واژهشناسان ریشه اصلی واژه الله را «وَلَهَ» به معنای تحیر و شگفتی دانستهاند. از آنرو که عظمت و زیبایی معبود، موجب شگفتی و حیرت عبادتکنندگان خواهد شد. (مطهری 1367، ص82-80)
برخی نیز ریشه واژه الله را «اَلَهَ» به معنای معبود میدانند. در این احتمال نیز نمیتوان در مفهوم معبود، معانی عاطفی محبت، اشتیاق، بیمناکی را انکار کرد. بدیهی است که در نظر عبادتکنندگان، معبودی شایسته پرستش است که از قدرت، رحمت، حکمت، عظمت و شکوه بیمانندی برخوردار باشد. از اینرو در زبان عرب و در کاربستهای قرآنی، «اله» معبودی است که در نگاه معتقدانش، شایسته خضوع و فروتنی است. (نحل/ ۵۱؛ فرقان/۴۳؛ انبیاء/۶۲)
همه واژگان و مفاهیم یاد شده مانند دین، ایمان، خضوع، تقرب، منزلت(زلفی)، حیرت، عبادت، خشنودی خدا، از واژگان عاطفی هستند. شورانگیزی و محبوبیت «الله» در کاربستهای قرآنی، از آنرو است که «الله»، واجد همه زیباییها و وارسته از هرگونه کاستی است.
مشرکان در توجیه شرک خود، اذعان میکنند که با این امید بتها را میپرستند، که بتها، آنان را به الله نزدیک کنند «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى»(زمر/ 3). در قرآن، پروردگار جهان از آن رو «اِله» نامیده شده است که همه آفرینندگان با اشتیاق، نه با اکراه او را میستایند. (فصلت/ 11، مریم/93، اسراء/ 44)
ایمان از مفاهیم کانونی ادیان الهی است. این واژه در منابع فقهی به معنای اسلام آمده است. (شهیدثانی، ج ۵، ص۳۳۷-۳۳۸)؛ تسلیم شدن، واکنشی عاطفی است و تفاوتی نمیکند، منشأ آن ترس، اکراه و یا عشق باشد.
براساس مبانی معرفتشناختی قرآنی، اسلام(تسلیم)، تنها زمانی راهگشاست که با ایمان و عمل درآمیزد. (حجرات/ 14)؛ واژه ایمان از ریشه «أمن» به معنای آرامش، امنیت و اطمینان قلب و فقدان ترس است. این واژه در کاربستهای قرآنی، به معنای لغوی بهکار رفته است. برخی واژهشناسان، بر این باورند که در معنای واژه ایمان، میل و اشتیاق نهفته است. (راغب)؛ امن، در کاربستهای ثلانی مجرد و نیز در مواردی که بیواسطه، متعدی شود، به معنای اطمینان پیدا کردن، در برابر ترس است. (ابن منظور 1414ق، ج۱۳ ص۲۱)
معنای اصطلاحی ایمان، تصدیق قلبی خدا، پیامبر و آنچه که پیامبر آورده است، بدیهی است که باور و تصدیق خداوند تنها زمانی، خردپذیر و تحققیافتنی است که تصدیقکننده، به وجود خدا و مطلوبیت آن ایمان دارد. از اینرو در معنای لغوی و اصطلاحی ایمان نیز مفاهیم عاطفی میل و محبت، مندرج است.
تربیت قرآنی، فرایند باریابی به مقام رشد و شکوفایی استعدادهای فطری است. در قرآن، واژههای غی، ضلالت، سفاهت، ضرر، شر، در تقابل تضاد با واژه رشد بهکار رفته است و از این واژهها، معنای تباهی و نابودى استعدادها قصد میشود؛ در قرآن از آن به «دارَ الْبَوارِ» (ابراهیم/ 28) تعبیر میشود، در این آیه قرآن ناسپاسی را عامل تباهی استعدادها و محرومیت از رشد میداند. بوار جمع بائر، زمینی است که اساسا فاقد شرایط کشت است. (أحمد بن فارس، 1399ق، ج1، ص: 317)
در آیات قرآن، مؤمنان با عناوینی چون تقوا، ایمان، احسان، اخبات، بِرّ، رضوان، قرب، رضا، رشد، از یکدیگر متمایز میشوند. این عنوانها بهمثابه مراتب و درجات گوناگون ایماناند. در آیه هفتم سوره حجرات، برای مقام رشد پنج ویژگی «دوست داشتن ایمان، درک زیبایی ایمان، بیزاری از کفر، فسق و عصیان» بیان شده است.
دوست داشتن ایمان، اولین و مهمترین ویژگی رشدیافتگان است «حَبَّبَ اِلَيكُمُ الايمـنَ». دوست داشتن ایمان، واکنش خوشایند عاطفی، در برابر جلوههای ایمان است؛ براساس کلام امام علی(ع) ارزش هر موجودی با محبوبهای او تعیین میشود. (صدوق، 1355ش، ص447)؛ از آنرو که میان محبوب آدمیان تشابهی وجود دارد و در روایتی از پیامبر(ص) نیز به این نکته اشاره شده است. (طبرسی 1418 ق، ج1 ص۱۲۳)
روانشناسانی چون مازلو و یونگ این سنخیت و تشابه را باور دارند و آن را منشأ گرایشهای انسان میدانند. در روانشاسی تأکید شده که از میان سه عامل «جذابیت جسمانی»، «مجاورت» و «مشابهت»، در جاذبه بین فردی، «مشابهت»، تنها عامل تداوم روابط است. (آذربايجانى و ديگران 1382، ص 304)؛ بنابراین میان حقیقت نیکیها و انسان رشدیافته، مسانخت و مشابهت وجود دارد.
برخی مفسران معاصر با استناد به دو تعبیر «لَهُمْ دَرَجاتٌ» (انفال/4) و «هُمْ دَرَجاتٌ» (آلعمران/ 162-163)، و لزوم تفاوت اجتنابناپذیر دو عبارت یاد شده، نتیجه میگیرند که در نظام اخلاقی قرآن، برخی مؤمنان در مسیر تعالی به مراتبی از رشد راه مییابند که خود، تجسم ارزشهای متعالی و پایدار میشوند. (طباطبایی 1417 ق، ج 9، ص13، 212)؛ و در سیر صعودی و تعالی معنوی در نهایت، وجود آنان، بهشت، روح و ریحان خواهد شد. (واقعه/ 88-89)؛ چنانکه کافران و منافقان در سیر نزولی، به جهنم و آتش دوزخ (جن/15، همزه/6-7) تبدیل میشوند. (جوادی آملی، 1378،ج16، ص207)؛ فاطمه(س) تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر(ص) و انفاق در راه خدا را محبوبهای خود معرفی میکند. (خیابانی، جلد صیام، ص295)
امام حسین(ع) هنگام عزیمت به کربلا و وداع در حرم نبوى در راز و نیاز با خدا عرض میکند: «... اَللّهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اُنْکِرُ الْمُنْکِرَ...» (فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 27)؛ عصر تاسوعا سیدالشهدا(ع) از دشمن میخواهد جنگ را به تأخیر اندازند تا آن حضرت شب را با خدای خود راز و نیاز کند و میفرماید: «إِنّی أَحِبُّ الصَّلاه» (مجلسی1403/ 44 : 392).
پیامبر گرامی اسلام(ص) در نصیحتی به اباذر میفرماید: «يا أباذر: خداوند بلندمرتبه نماز را نور چشم و محبوب من قرار داده و من نماز را به اندازهای دوست دارم که گرسنه و تشنه غذا و آب را دوست دارد با این تفاوت که، گرسنگی و تشنگی، پس از خوردن و نوشیدن، پایان میپذیرد؛ اما محبت من به نماز هرگز پایانی ندارد. (مجلسی 1403، ج73: 142 و 143)؛ بدیهی است که این اشتیاق و محبت اولیای الهی، شامل همه واجباب و مستحباب الهی خواهد شد.
درک زیباییشناختی ایمان دومین ویژگی رشدیافتگان است. براساس مبانی انسانشناختی قرآنی، زیباییطلبی از گرایشهای فطری و یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل انگیزشی است.
در قرآن شاهد بهکارگیری واژگان زینت، تزئین، تسویل، جمال، حُسن، خیر و مشتقات آنها -در معنایی نزدیک و مشابه- هستیم. واژه زینت و مشتقات آن 46 بار؛ حُسن و مشتقات آن، با 194 بار؛ واژه خیر و مشتقات آن 196 بار و واژه جمال و مشتقات آن 11 بار و تسویل و مشتقات آن 3 بار تکرار شده است.
فراوانی بسامد واژگان قرآنی یاد شده، بیانگر نقش مفاهیم زیباییشناختی در فرایند تربیتی و هدایتی قرآن است. در کاربستهای قرآنی؛ نقش انگیزشی زینت(زیبایی) و واژگان جانشین آن، مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
در شماری از آیات قرآن، ضمن فطری دانستن زیباییطلبی، میل شدید به زیبایی مادی و غفلت از زیباییهای متعالی، از موانع پذیرش ایمان بهشمار آمده است. (آلعمران/14)؛ قرآن زیبایی و آراستگی دنیا در چشم کافران را ویژگی مشترک و از عوامل کفر آنان میداند. (بقره/212)؛ زیبایی از ابرارهای مؤثر اغواگری شیطان است. (حجر/ 39، نمل/ 24)؛ و رشدیافتگی، رهایی از دلبستگی و وابستگیهای مادی است.
بنیادیترین، پیشنیاز رشد عاطفی، فرو کاستن تضادهایی است که وجود آدمی را فراگرفته است. در نظام اخلاق اسلامی، آن را نزاع عقل و هوای نفس نامیده و در کلام پیامبر گرامی اسلام از آن به جهاد اکبر، برترین کارزار و تنها راه سعادت تعبیر شده است. (ریشهری/2: 332)
رشد عاطفی پایان نزاع، زوال تضاد درونی و وحدت و یکپارچگی دورنی است. وحدتی که هدف اساسی نظامهای اخلاقی، مکتبهای عرفانی و کاوشهای روانشناختی است.
یونگ سرپیچی از عقل و اراده الهی را ریشه تمام بینظمیهای روحی میداند. تعبیر و تفسیری که یونگ از وحدت و پیوستگی درونی میکند، بیارتباط و بیشبهات با وحدت درونی شخصت رشدیافته در قرآن نیست. (انزایی و حجازی 1384، ص 38)
یونگ رشد شخصیت را در گرو دو عامل میداند: 1. تفرد (هویت خود را یافتن)، 2. توحید و پیوستگی جنبههای متضاد شخصیت که به گفته یونگ توسط کنش متعالی انجام میشود.(همان، 39)؛ تفرد تحقق شکوفایی تمام جنبههای شخصیتی است و کنش متعالی زمینه این وحدت و یگانگی را فراهم میکند. (آنتونیو مورنو؛ 1380،ص 42-141)
از نظر مزلو، کسی به مرحله شکوفایی میرسد که جامع صفات متضاد باشد. (آبراهام مزلو، 1371/58)؛ وی یکی از اهداف درمان را وحدت بخشیدن به تضادهای به ظاهر آشتیناپذیر میداند. (همان: 95-194)
فردریک پرز نیز مانند مزلو انسان را بهمثابه یک کل و ارگانیزم مینگرد که برای رهایی از تنشهای خود و نیل به تعادل و سلامت روانی، تمایل به ظهور کلیت خود دارد و براساس روانشناسی گشتالتی، هدف درمان، ایجاد وحدت در خود است. (شفیعآبادی، 1365/188و 93-192)
زشتانگاری کفر، فسق و عصیان، سه ویژگی دیگر رشدیافتگان است که در فراز پایانی آیه هفتم سوره حجرات، به آن اشاره میشود «و كَرَّهَ اِلَيكُمُ الكُفرَ والفُسوقَ والعِصيانَ». «کره» مشقتی است که بهرغم میل باطنی انسان به او تحمیل میشود و فرد را مجبور به پذیرش میکند. (راغب اصفهانی 1412ق، ص: 707)
این واژه در لغت به معنای زشت و مغایر با میل و رغبت آمده است. (فراهیدی 1410 ق، ج 3، ص: 376)؛ و در قرآن در برابر «طوء» به معنای میل و رغبت بهکار رفته است. (طریحی1375، ج 6، ص: 358)، (رعد/15؛ فصلت/11)
در فقه، رفتارهایی را که موجب خشنودی و محبوبیت انسان نزد خداوند است، واجب و یا مستحب اطلاق میشود؛ واجب و مستحب اعمالی هستند، که خدا انجام آنها را دوست دارد. با این تفاوت که واجب از محبوبیت بیشتری نزد خدا برخوردار بوده و چشمپوشی از آن موجب توقف رشد و تعالی انسان خواهد شد. اما مستحب، دارای محبوبیت کمتری است.
در زبان فقه، مکروه نیز شامل محرمات و مکروهات میشود. تفاوت حرام و مکروه با توجه به میزان مفسده هر یک در فرایند رشد، و نیز میزان خشم الهی نسبت به آن تعیین میشود.
عشق و نفرت، دو جلوه از یک حقیقتاند که در ادبیات اسلامی از آن به تولی و تبری تعبیر میشود. از منظر روانشناختی، آدمی، به میزان شدت علاقهمندی به محبوبهای خود، از دشمنان محبوب خود بیزاری میجوید. کراهت و بیزاری رشدیافتگان از کفر، فسق و عصیان، با این اصل بدیهی روانشناختی و اصل تولی و تبری توجیه میشود.
کفر در لغت، نقیض ایمان (فراهیدی1419ق، ج5، ص: 356) و به معنای انکار و یا چشمپوشی از خدا است. (راغب 1412ق، ص: 714)؛ در حالی که براساس فراز اول آیه، ایمان به خدا، محبوب رشدیافتگان و زینتبخش آنان است.
بیزاری از کفر، فسق و عصیان از ملزومات بدیهی دوست داشتن ایمان و مظاهر ایمان است. امام صادق(ع)، ادعای دوست داشتن خدا و نادیده گرفتن دستورات او را، تناقضی آشکار و محال میداند. (مجلسی 1403 ق، ج 7، ص 15)
رشدعاطفی، تحول و تعالی روحی است که با عشق به خوبیها و نفرت از بدیها، در احساس و رفتار انسان مؤمن بروز مییابد. رشد عاطفی، از گرایشهای پسینی است که با فضل و توفیق الهی به برخی مؤمنان عطا میشود. هدف نزول قرآن باریابی به رشد عاطفی و تربیت قرآنی فرایند باریایی به مقام رشد است.
از سوی مفسران در بررسی واژه رشد، در بافتارهای متعدد قرآنی، با استناد به قرینه سیاق، معانی متعددی مانند: «هدایت، خیر، سود، شکوفایی شناختها و گرایشهای فطری، صلاح، اصلاح، نجات، کمال، اسلام، ایمان، حقگرایی، شوق رسیدن به حقیقت، کشف حقیقت، حقمحوری، عدالتگروی، ظلمستیزی و طاغوتستیزی، شکیبایی، استقامت، صلابت و استواری در مسیر حق»، بیان شده است.
هر یک از مفاهیم یاد شده، مراحل و مؤلفههای رشد متعالی، و بهمثابه اصول و قواعد تربیت اخلاقی بهشمار میآیند. رشد عاطفی، نتیجه بسط و تعمیق گرایشهای فطری در پرتوی تربیت الهی است.
زندگی رضایتبخش، فوز(انعام/ 16)، سعادت(لذت پایدار: هود/ 108)، فلاح(مؤمنون/1)، برخورداری از شادمانی، رهایی از حزن و خوف، امنیت(بقره/38)، رهایی از ظلمت و باریابی به نور(ابراهیم/1)، برخی اهداف نزول قرآن است؛ این اهداف با رشد متوازن ابعاد شناختی، روانی، عاطفی و رفتاری، زدودن منازعات درون، وحدت و یکپارچگی وجودی و باریابی به رشد عاطفی، دستیافتنی است.
انتهای پیام