دوباره آمده‌ام تا به من بها بدهی
کد خبر: 4142227
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۲
به مناسبت میلاد حضرت معصومه(س)

دوباره آمده‌ام تا به من بها بدهی

لبخند از لبان چروکیده و بی‌رنگش محو نمی‌شود، چشمانش برق می‌زند، می‌گوید کم به زیارت نرفته، اما این خانم، دختر حضرت باب‌الحوائج(ع)، نگاهی دارد، محبتی دارد که می‌فهمم مرا دیده، کلماتم را می‌شنود، سنگ صبورم‌ است.

حرم حضرت معصومه سلام الله علیهالبخند از لبان چروکیده و بی‌رنگش محو نمی‌شود، چشمانش برق می‌زند، انگار خوشبختی بزرگی میهمان دلش باشد، می‌گوید کم به زیارت نرفته، اما این خانم، دختر حضرت باب‌الحوائج(ع)، نگاهی دارد، محبتی دارد که می‌فهمم مرا دیده. هر بار به زیارتش رفته‌ام، مرا شناخته. همان‌ زیارت اول، از دور لبخند به رویم پاشید. خوش آمد گفت. خانم مرا می‌شناسد‌. کلماتم را می‌شنود. سنگ صبورم‌ است. از برکت دعایش قامتم راست است.

زن، تا نگاهش به حرم خانم می‌افتد، چشم‌هایش دگرگون می‌شود. دست بر سینه خم می‌شود و همانطور می‌ماند. با گردنی خمیده گریه می‌کند، آرام، طولانی، بی‌وقفه. شانه‌هایش تکان می‌خورد. گاهی سرش را آرام به دو طرف تکان می‌دهد. سخت نفس می‌کشد. بعد از چند دقیقه سرش را بلند می‌کند و با چهره‌ای خیس از دلتنگی به حرم نگاه می‌کند. بعد ساده و بی‌تکلف شروع می‌کند به شعر خواندن:   

دوباره آمده‌ام تا به من بها بدهی /مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی

گره به کار من افتاده، ای کلید بهشت/ خدا کند که به من فرصت دعا بدهی

من از زیارت قبلی خراب‌تر شده‌ام/خدا کند به منِ بی پناه جا بدهی

می‌نشیند گوشه‌ای و دستش به سینه‌اش چسبیده: سلام خانم. سلام دار و ندار دلم. آمده‌ام بگویم خوشبختیم، می‌دانیم با قلب گرفته و تنگمان چه کنیم. اگر مردم جهان نمی‌دانند، ما راهش را بلدیم؛ می‌آییم پیش خانم. اگر نتوانیم، از دور دست بر سینه، سلام می‌دهیم. خانم می‌داند چه طور دعا کند که قلب خسته‌ و گرفته‌مان باز شود.

نفس تازه می‌کند، انگار پرنده قلبش راهی به آسمان پیدا کرده، سینه‌اش سبک‌تر شده است.می‌پرسم چرا خانم را این همه دوست داری؟ با چشم‌هایی گشاد انگار از سؤالم تعجب کرده باشد، نگاه می‌کند، بعد از کمی مکث، انگشتش را به سمت بالا می‌گیرد و می‌گوید: خانم نشانه است. مگر نشنیده‌ای که اهل بیت(ع) پیامبر(ص) «اوتاد» هستند؟ اوتاد که می‌دانی یعنی چی؟ یعنی میخ آهنین. خداوند در قرآن فرموده است، کوه‌ها مثل میخ آهنین، زمین را محکم کرده‌اند. اهل بیت(ع) پیامبر(ص) هم همین طورند. فکر می‌کنی ما بدون پیامبر(ص) و اهل بیتش دوام می‌آوردیم؟ قوت ما، استواری ما توی این فراز و فرود دنیا از این خاندان است.

بعد آرام می‌شود. چشم به حرم می‌گرداند: هر وقت کم می‌آورم، هر وقت توی سختی‌ها، دست و دلم می‌لرزد، می‌آیم به این ستون‌ها پناه می‌برم. قوت می‌گیرم و برمی‌گردم. می‌پرسم: چی گیرت آمده از این آمدن و رفتن؟ می‌گوید: اهل بیت(ع) نشانه خدا و اسماء خدا هستند، به ما جهت می‌دهند، به فکر و نگاه ما سمت و سوی درستی می‌دهند تا زیاد توی این دنیا گیر نیفتیم. فکرمان که درست شد، عملمان هم درست می‌شود، خدایی می‌شویم. 

نگاهم می‌کند. بعد می‌گوید می‌دانی چیست؟ خاندان پیامبر(ص) آمده‌اند تا در این دنیا که همه‌ا‌ش در معرض ترس و اندوهیم، امن‌ترین راه‌ها را به سوی خدا پیدا کنیم. بعد بلند می‌شود و از میان زائرها، راهش را به سوی امن‌ترین و مطمئن‌ترین ستون زندگیش باز می‌کند. 

دلنوشته از کامله بوعذار، دبیر ایکنای خوزستان

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سیما محسنی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۰۲/۳۱ - ۱۵:۰۰
0
0
چقدر قشنگ مینویسی خانم بوعذار عزیزم

مثل همیشه قشنگ نوشتی

همین خانم بزرگوار دستگیرت باشند الهی
captcha