داستانهاى هریک از انبیاء در قرآن کریم، گذشته از ارتباط آنان با قوم و ملت خاصى، مىتواند براى تمامى صاحبان خرد و اندیشه در طول عصرها و نسلها درسآموز و پندگیر باشد. داستان حضرت یوسف(ع) در این سوره، با یک رؤیا و پیشگویى آغاز مىشود که ایشان در گفتوگو با پدر خود به شیوه رمزگونه به موقعیت و منزلت برتر و نهایى خود اشاره مىکند. در این زمان حضرت یعقوب(ع) که از موهبت غیبى تعبیر رؤیا برخوردار است، یوسف را از درستى و واقعیت این رؤیا با خبر کرده و از وى مىخواهد که این ماجرا را با برادران خود در میان نگذارد.
بیشتر بخوانید:
نکته جالب توجه این که، اگر چه یوسف در سنین کودکى، رؤیاى خود را با پدر در میان میگذارد و از وى مىخواهد که او را در فهم محتواى آن یارى دهد، اما بعدها موهبت تعبیر رؤیا از جانب خداى متعال به خود وى اعطا مىشود و این هدیه، نشانهاى از رحمت خاص خداوند بر نبوت و پیامبرى وى است: «و تعبیر رؤیاى تو این است که پروردگارت تو را برمىگزیند و دانش تأویل رؤیاها را به تو مىآموزد.»
دنباله ماجرا حاکى از این است که برادران یوسف، تحمل پذیرش برجستگى وى را نداشته و از این که یوسف از سهم بیشترى از محبت پدرى برخوردار بود، رنج مىبردند. پس از آن که تلاش خود در دستیابى به عواطف ویژه پدرى و یا تساوى تقسیم توجه و حمایت وى را ناکام مىیابند، مىکوشند بحران احساس ناکامى و نابرابرى را از راهى دیگر فرو نشانند. از نخستین محرکهاى بروز رفتار نفرتآمیز و کینهتوزانه در بین اعضاى یک خانواده احساس نابرابرى و ناکامى است.
برادران و خواهران در یک خانواده دوست دارند که از توانایىها و امکانات یکسان و مساوى برخوردار باشند. خواهران و برادران متمایلند تا والدین احساسات عاطفى خود را بهصورت مساوى بین فرزندان خود تقسیم کنند. اگر احساس نابرابرى فرزندان با رفتار تبعیضآمیز یکى از والدین تأیید شود، بحران، تنشآمیزتر خواهد شد. در این داستان، حضرت یعقوب(ع)، به یوسف ابراز محبت بیشترى مىنمود و وى را بر دیگر پسرانش ترجیح مىداد.
برخى از مفسران در توجیه این رفتار حضرت یعقوب معتقدند که در این زمان یوسف و برادر تنى وى از سایر پسران یعقوب خردسالتر و نیازمند عواطف بیشتر و حمایت بیشترى بودند. چه بسا این ابراز عاطفه بیشتر، نه برخاسته از صرف عاطفه پدر ـ فرزند، که به دلیل ویژگىهایى بود که حضرت یعقوب(ع) در یوسف سراغ داشت، زیرا پس از آن که حضرت یعقوب(ع) از رؤیاى یوسف باخبر مىشود، با مهربانى از وى مىخواهد که رؤیایش را با برادران در میان نگذارد. آنگاه مىافزاید که بازگویى رؤیا، کینه و نیرنگ آنان را بر خواهد انگیخت: «پس (برادران) درصدد کید و نیرنگ تو بر خواهند آمد.» (آیه 5)
مفاد این آیه، نشانگر این است که کتمان، مىتواند شیوهاى براى دستیابى به بهداشت روانى در تنظیم روابط اجتماعى، حفظ نعمتهاى الهى و تسهیل رسیدن به منزلتها باشد و چه بسا به همین دلیل بود که حضرت یعقوب(ع) از یوسف چنین درخواست کرد: «پسرم! از رؤیاى خود با برادران چیزى در میان مگذار، نکند در اندیشه نیرنگى برآیند.»
اهمیت توجه به شیوه کتمان ویژگىها، نعمتها و حتى برنامهها در پارهاى از روایات معصومین(ع) نیز مورد توجه و گوشزد قرار گرفته است. براى نمونه، پیامبر بزرگ اسلام(ص) در روایتى فرمودند: «براى دستیابى به نیازمندىها، بر شما باد به مکتوم داشتن آنها، بهدرستى که هر صاحب نعمتى مورد رشک دیگران قرار مى گیرد.»
حضرت یعقوب(ع) به روشنى از حسد و احساسات منفى برادران نسبت به یوسف خبر داشت. وى بسیار خشنود بود که مىدید خط نبوت و رسالت در خاندان او از طریق فرزندش یوسف تداوم مىیابد. از این روى، احساسات و عواطف خود را بر این مبنا شکل و جهت مىداد. حتى وقتى مىشنود فرزند دیگرش بنیامین که برادر تنى یوسف بود، در مصر از کاروان بازمانده و به فلسطین باز نخواهد گشت، احساس اندوه و رنج کنونى را هم با یاد یوسف ابراز مىنماید: «و از آنان روى برگردانید و گفت افسوس بر یوسف» (آیه 84). وابستگى و عشق یعقوب به یوسف به اندازهاى شدید بود که در فراق او بینایى خود را از دست داد (آیات 84 و 85). یعقوب(ع) زمانى از فرزندش بنیامین یاد مىکند که از پسران مىخواهد به مصر رفته و در جستوجوى برادران گمشدهشان برآیند (آیه 87).
پیام اصلى این بخش از داستان قرآنى، ضرورت توجه والدین به تقسیم صحیح و عادلانه عواطف در بین اعضاى خانواده است. بسیارى از اختلالات در رفتار اعضاى یک خانواده، ناشى از برخورد و رفتار ناصحیح والدین است.
حضرت یعقوب(ع)، علاوه بر ایفاى نقش و تربیت نبوى، یک پدر هم هست و باید عواطف پدرى خود را به فراخور شایستگىها و نیز با توجه به اقتضاى فرایند رشد فرزندان ابراز کند. در تصویر قرآنى رفتارهاى احساسى و عاطفى حضرت یعقوب(ع)، بهگونهاى است که از او یک پدر نگران به وجود آورده است. این نگرانى و اضطراب وقتى آشکار مىشود که وى مىترسد از یوسف جدا شود و یا گرگها فرزندش را بدرند (آیه 13)، بنابراین، در پاسخ درخواست برادران مایل نیست یوسف با آنان همراه شود. نکته جالب توجه این است که اگرچه حضرت یعقوب(ع) به شدت به یوسف وابسته است و وى را به دلیل ویژگىها یا قابلیتهاى نبوىاش احترام مىگذارد، در عین حال مىکوشد تا با تحمل بحرانهاى روحى در هنگامه فراق و جدایى به تدریج فرزندان را به آگاهى و شناخت لازم براى درک بهتر یوسف کمک کند. این رفتار حضرت یعقوب(ع)، حاکى از آن است که تنها راه تضمین بهداشت روابط خانواده این نیست که والدین، فرزندان را در هر شرایط و با هر ویژگى به یک چشم بنگرند. در عین حال، مهم این است که فرزندان راز تفاوت واکنش والدین را به درستى دریابند.
در این داستان زمانى که حضرت یعقوب(ع) متوجه بروز رفتار خصمانه برادران نسبت به یوسف مىشود، بار دیگر آنان را هشدار مىدهد که رفتارشان نابههنجار و بهگونه چشمگیرى متأثر از انگیزههاى شیطانى است: «این امر زشت را نفسهاى شما برایتان زیبا جلوه داده، پس در برابر آن به نیکویى شکیبایى مىورزم.»(آیات 18و83)
به هر حال حضرت یعقوب(ع) فرزندان و رفتار تنشزاى آنان را تحمل مىکند و در برابر این رفتارهاى خصمانه آنان مىفرماید: «فصبر جمیل». بیضاوى در تفسیر «صبر جمیل» از مفاد روایتى کمک مىگیرد و مىگوید که زیبایى این صبر به آن است که فرد درگیر با بحران، مشکل و ناکامى خود را به هیچ مخلوقى بازنگرداند و او را مقصر نداند.
با این تلقى، حضرت یعقوب(ع) هیچ یک از فرزندان را سرزنش نکرد و خود را به خدا سپرد. این برخورد متین و سازنده، سرانجام برادران یوسف را به خطاى خود متوجه کرد، به گونهاى که از پدر درخواست نمودند که برایشان از خداوند درخواست مغفرت کند(آیه 97). شیوه شناخت درمانى و رفتار درمانى حضرت یعقوب(ع) در برابر رفتار نابههنجار فرزندان به گونهاى بود که آنان سرانجام به خود آمده و دو بار به خطا و اشتباه خود آشکارا اعتراف کردند: «به درستى که ما در اشتباه بودیم.»(آیات 91 و 97)
پس از دور شدن یوسف، یعقوب همچنان براى برادر تنى یوسف ـ بنیامین ـ نگران بوده و به فرزندان خود نمىتواند اعتماد کند (آیه 66).
حضرت یعقوب(ع) هنگام مواجهه با بحران، فرزندان را سرزنش و محکوم نکرد و با شیوهاى مؤثر و از طریق شناخت درمانى، آنان را به درک خطاى خود هدایت نمود. برخورد اول حضرت زمانى رخ داد که برادران، یوسف را در چاه انداخته و شب هنگام، کار خود را در برابر پدر وارونه جلوه دادند. این رفتار کینهتوزانه موجب شد که حضرت یعقوب(ع) براى سالیان درازى از فرزندش یوسف دور بماند و بالاخره به آنچه از آن مىترسید، گرفتار آید. برخورد دوم نیز زمانى رخ نمود که بنیامین در مصر گروگان بود و اطرافیان در توجیه این گروگانگیرى به یعقوب گفتند که پسرت در مصر به اموال مردم دست یازید و به همین دلیل او را گرو گرفتهاند. در این دو موقعیت تنها واکنش حضرت یعقوب این بود: «بلکه نفسهاى شما این کار را براى شما زیبا جلوه نمود و من در برابرآن به نیکویى شکیبایى مىورزم.»(آیات 18و 83)
برخى هنگام برخورد با یک بحران، به ویژه در بحرانهاى سنگین، به سادگى خود را تسلیم کرده و به طور طبیعى توانایىهاى خود را نیز معطل مى گذارند. واکنش این افراد، انفعالى و تسلیم شونده است و معمولاً بحرانزده قربانى فشارها و خطرات برخاسته از بحران مىشود. گروه دیگرى در چنین موقعیتهایى، با بحران درگیر شده و خود را در یک دایره معیوب فکرى و رفتارى قرار میدهند. ناکامىها و شکستهاى ناشى از بحران فرد را نسبت به توانایىها و قابلیتهایش مشکوک و به وى ذهنیتى شکستپذیر مىدهد. دسته سوم نیز، با مهارت و زبردستى خاصى بحران را کنترل نموده و با قدرت یا بر آن سوار مىشوند و یا از کنار آن با شکیبایى مىگذرند.
منابع: کتب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قصصالانبیاء المسمّى بالعرائس و مجمع البیان فى تفسیر القرآن و ensani.ir
ادامه دارد...
انتهای پیام