زنانی که از نهضت امام حسین(ع) حمایت کردند
کد خبر: 3998269
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۸

زنانی که از نهضت امام حسین(ع) حمایت کردند

زنانی بودند که در کربلا حضور نداشتند، اما با شنیدن پیام نهضت امام حسین(ع) به طریق گوناگون، نقش مؤثری در زمینه‌سازی قیام علیه حکومت بنی‌امیه داشتند.

زنانی که از نهضت امام حسین(ع) حمایت کردندبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، زنانی که در کربلا حضور نداشتند، ضمن تأسی به زنان حاضر در کربلا، از طریق ایراد خطبه، سرودن شعر، روایت حدیث و برپایی مجالس عزاداری و سوگواری به رسالت خود در زمینه نهضت امام حسین(ع) و حفظ بقای اسلام حقیقی و افشای ماهیت واقعی حکومت بنی‌امیه، ادامه می‌دادند. زنان حمایت‌کننده از نهضت عاشورا به دو بخش زنان هاشمی و زنان غیر هاشمی تقسیم می‌شود.

زنان هاشمی حمایت‌کننده از نهضت کربلا

«ام‌سلمه» یکی از همسران رسول خدا(ص) بود. نام او هند و کنیه‌اش ام‌سلمه بود و دختر ابوامیه حذیفة بن مغیرة بن عبدالله... و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است. وی ابتدا با ابو سلمة بن عبدالاسد مخزومی ازدواج کرد و صاحب فرزندانی چون «زینب، سلمه، عمر و درة» شد.

ام سلمه، علاقه و محبت بسیاری به اهل‌بیت عصمت و طهارت به‌ویژه امام حسین(ع) داشت و آن حضرت او را مادر خطاب می‌کرد. ام سلمه که جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم(ص) شنیده بود و می‌دانست که امام حسین(ع) تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد، سعی فراوانی داشت تا حضرت را از سفر به کربلا باز دارد. هنگامی که امام تصمیم به حرکت گرفت ام‌سلمه به ایشان گفت: عزیزم! با خروجت به عراق ما را محزون و غمگین مکن از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «حسینم در کربلا کشته خواهد شد»، امام در پاسخ فرمود: «مادر! می‌دانم که در کربلا کشته خواهم شد و خانواده‌ام به دست دشمن اسیر می‌شوند، اما این راه باید پیموده شود، زیرا صلاح دین خدا در آن است. هنگامی که امام حسین(ع) عزم رفتن به عراق کرد وصایای خود را به ام سلمه سپرد و او هم بعدها به امام سجاد(ع) تحویل داد.

ام سلمه، به دستور رسول خدا(ص) سرپرستی فاطمه زهرا(ع)  را بر عهده گرفت. او در این زمینه می‌گوید: «همه می‌پندارند که من فاطمه را ادب می‌کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام‌سلمه در هر حال در جان نثاری برای فاطمه کوتاهی نکرد. به خاطر شهادتی که ام‌سلمه در مورد فدک به نفع فاطمه زهرا(ع) داد، ابوبکر و عمر یک سال خرج او را قطع کردند. ام‌سلمه پس از رحلت پیامبر همواره هوادار اهل‌بیت(ع) باقی ماند و از مخالفان لعن امام علی(ع) توسط معاویه بود. این بانوی بزرگوار از راویان حدیث پیامبر(ص) بود.

ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ آورده است که پیامبر(ص) مشتی خاک تربت سیدالشهداء(ع) را به ام‌سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین(ع) به شهادت رسیده است». به همین دلیل ام‌سلمه سعی کرد امام حسین(ع) را از رفتن به عراق باز دارد. در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید، این خاک تبدیل به خون شد.

ام‌سلمه از رسول خدا(ص) خواست که از خدا بخواهید که کشته شدن را از او (امام حسین(ع) دور کند). رسول خدا(ص) فرمود: «از خدا خواستم ولی وحی شد، برای او درجه‌ای است که کسی بدان درجه نخواهد رسید. او شیعیانش را شفاعت می‌کند و مهدی(عج) از فرزندان اوست. خوشا به حال کسی که از دوستان و شیعیان حسین(ع) باشد. به خدا سوگند که شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود.»

روزی ام‌سلمه، رسول خدا(ص) را در خواب با چهره‌ای غمگین و لباسی خاک‌آلود دید، حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می‌آیم، ناگهان ام‌سلمه از خواب بیدار شد و با صدای گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وی از همان روز برای سیدالشهدا(ع) عزا گرفت. ام‌سلمه آن روز را به خاطر سپرد. روز دهم محرم و بعد هم که جریان دقیق واقعه را از اهل‌بیت(ع) که حاضر در کربلا بودند پرسید آن روز را با واقعه شهادت امام حسین(ع) مطابق یافت.

ام‌سلمه نزدیک به 387 حدیث از پیامبر(ص) و فاطمه(ع) و ابوسلمه نقل کرده است.

عمر رضا کحاله می‌گوید: ام‌سلمه زنی مهاجر، جلیل القدر، صاحب رأی، با کمال و عقل بود و به حبشه و مدینه مهاجرت کرد. شیخ محلاتی می‌نویسد همه علمای اسلام بر این نظر اتفاق دارند که ام‌سلمه در علم و تقوی و فصاحت و بلاغت و محبت نسبت به اهل‌بیت رسالت «کانّور علی شاهق الطور» است. ام‌سلمه پس از حمایت‌های فراوانی که از اهل بیت نمود، سرانجام در 62 ه. ق. در سن 84 سالگی در زمان حکومت یزید ـ پس از واقعه عاشورا ـ در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

ام‌البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، همسر امام علی(ع) بود، مادرش ام لیلی نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه‌اش ام‌البنین است. این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت، ولی چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یاری امام حسین(ع) به شهادت رسیدند. او که از حضرت علی(ع) دارای چهار پسر به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگی در کربلا شهید شدند، شیوه عزاداری را برای مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزی را شرمنده و مطرود سازد.

حضرت ام‌البنین که دارای ذوق و قریحه شعر بود، هر روز با عبدالله فرزند حضرت ابوالفضل(ع) به بقیع می‌رفت و به یاد چهار فرزندش به گریه و زاری می‌پرداخت،به گونه‌ای که مردم دور او جمع می‌شدند و عزاداری می‌کردند و به نوحه و سوگواری او گوش می‌دادند، حتی مروان بن حکم نیز که به دشمنی با بنی هاشم شهرت داشت در آن صحنه حضور می‌یافت و گریه می‌کرد. ترجمه یکی از معروف‌ترین مرثیه‌های آن بانوی دلسوخته چنین است: «رگ‌های قلبم را پاره کردی، فرزندانم، هر کسی که زیر آسمان کبود است فدای ابا عبدالله الحسین(ع) باد.»

همچنین در مورد ابوالفضل العباس(ع) فرزندش سروده که : «آه به من خبر دادند که بر سر فرزندم عباس عمود آهنین زده‌اند، در حالی که دست در بدن نداشت. وای چه بر سر من آمد و چه مصیبتی بر فرزندانم رسید. اگر فرزندم عباس دست در بدن داشت، چه کسی جرات می‌کرد به او نزدیک شود؟!.»

ام‌البنین از زنان فاضله و نامداری بود که به حق اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) معرفت داشت و دارای زهد و پارسایی و فصاحت و بلاغت بود.

زمانی که خبر فاجعه کربلا توسط بشیر به مدینه رسید ام‌البنین سؤال کرد: از امام حسین(ع) چه خبر؟ بشیر پاسخ داد که خدا تو را صبر دهد، فرزندت عباس کشته شد. ام‌البنین فرمود: معنای این خبر چیست، از امام حسین(ع) برایم بگو.

بشیر خبر شهادت چهار فرزند ام‌البنین را داد. آن بانوی با ایمان باز هم سراغ حسین(ع) را می‌گرفت و بالاخره هنگامی که خبر شهادت امام حسین(ع) را شنید ناله‌ای زد و فرمود: تمام فرزندانم فدای ابا عبدالله الحسین(ع).

ام‌البنین(ع) در سال 70 هجری از دنیا رفت و در قبرستان بقیع شهر مدینه به خاک سپرده شد.

زینب دختر عقیل برادرزاده امام علی(ع) است. گفته می‌شود زمانی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، زینب همراه عده‌ای از زنان خارج شد و در حالی که می‌گریست، می‌گفت: چه جوابی به پیامبر(ص) خواهید داد آن گاه که به شما گوید: با عترت و اهل بیت من چه رفتاری نمودید ای آخرین امت... یا آنها را اسیر کرده یا از روی ظلم و ستم به قتل رسانیدید. آیا این جواب محبت‌های من بود که شما را پند دادم که پس از من با خویشانم بد رفتاری نکنید.

شیخ محلاتی می‌نویسد: «ام لقمان دختر عقیل بن ابی طالب است، این زن در مدینه بود، چون خبر شهادت سید الشهداء را شنید با خواهرانش ام هانی، سماء و رمله و زینب از خانه بیرون دوید و زار زار بگریست و اشعار زیادی سرود و دشمنان را به خاطر ارتکاب چنین اعمالی سرزنش کرد.

زنان غیرهاشمی حمایت‌کننده از واقعه عاشورا

بنی اسد نام تیره‌ای از قبیله بزرگ و سلحشور و مشهور عرب از فرزندان اسد بن خزیمة بن مدرکه  است. جمعی از علما، اصحاب و شعرا  از این قبیله بودند. این قبیله در هنگام بنای کوفه، جنوب مسجد کوفه را برای خود در نظر گرفتند. در جنگ جمل دوشادوش امام علی(ع) جنگیدند. در قیام امام حسین(ع) در سال 61 ق. بنی اسد به سه دسته موافق حضرت، مخالف و بی‌طرف تقسیم شدند. از سران موافق حضرت که در کربلا شهید شدند حبیب بن مُظهر(مظاهر) اسدی، انس بن الحرث، کاهلی اسدی، مسلم بن عوسجه اسدی و عمرو بن خالد صیداوی اسدی بودند.

از مشهورترین سران مخالف بنی‌اسد در روز عاشورا حرمله بن کاهل اسدی قاتل کودک 6 ماهه امام حسین(ع) (علی اصغر(ع)) بود. دسته سوم که در سرزمین غاضریه در کنار نهر علقمه در شمال شرقی کربلا سکونت داشتند و در روز عاشورا بی‌طرفی اختیار کردند، این دسته از سوی سیدالشهدا و حبیب بن مظاهر اسدی به کمک و یاری فراخوانده شدند، اما تا آخرین لحظه بی‌طرفی اختیار کردند.

پس از شهادت سیدالشهدا و یاران گرانقدرش، زنان بنی‌اسد گذرشان به میدان جنگ افتاد (دسته بی‌طرف). اجساد امام و یارانش را در زیر آفتاب تابان مشاهده نمودند و سخت تحت‌تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین غاضریه (محل دسته سوم) شتافتند و مردان خود را جهت دفن اجساد شهدا خبر کردند. اما مردان قبیله از ترس ابن زیاد حاضر نشدند در به خاک‌سپاری اجساد شرکت کنند، لذا زنان بنی‌اسد خود بیل و کلنگ برداشتند و به‌سمت کربلا حرکت نمودند. پس از مدت کوتاهی، وجدان مردان قبیله بیدار گشت، به خود آمده دنبال زنان حرکت نمودند و به دفن پیکر مطهر شهدا پرداختند.

این نخستین جنبش مخالف علیه ابن زیاد و بنی‌امیه پس از واقعه طف به حساب می‌آید. این فداکاری بنی‌اسد سبب شهرت آنان در میان شیعیان جهان گشت.

هند، دختر عبدالله بن عامر بن کریز بود. ابن مخنف می‌نویسد: سر حسین(ع) پیش روی یزید بود و یزید با چوب دستی خود بر سر مبارک می‌زد. یکی از اصحاب رسول خدا(ص) ابوبرزه اسلمی اعتراض کرد که چوب به دهان و دندان کسی می‌زنی که بارها دیدم رسول خدا(ص) آنجا را می‌بوسیده است. مگر نه این است که شفیع تو در روز قیامت ابن زیاد، و شفیع حسین(ع) محمد (ص) خواهد بود. سپس برخاست و از مجلس بیرون رفت.

همسر یزید، وقتی این سخنان را شنید، لباسش را پیچید و از اندرون بیرون آمد و به یزید گفت: آیا این سر حسین(ع) پسر فاطمه(ع) است؟ یزید گفت: آری، سپس خواب خود را که نشانگر عزادار بودن پیامبران و امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) و زنان مشهور (مریم، هاجر، ساره، خدیجه) بود را بیان نمود. سپس گفت: رسول خدا گریست و فرمود: پدر! نمی‌بینی طاغیان با فرزندم چه کردند؟ آدم و حاضران و فرشته‌ها همه گریستند و مردانِ بسیار گردِ سر دیدم، یکی می‌گفت: صاحب‌خانه را بگیرید و در آتش بسوزانید و ای یزید تو از در خانه بیرون آمدی و می‌گفتی کجاست گریزگاه از آتش.

برخی از منابع این جریان را به کنیز یزید نسبت می‌دهند و اینکه پس از این سخنان، یزید دستور داد آن کنیز را گردن زدند، اما محلاتی و دیگران این ماجرا را به هند همسر یزید منسوب می‌دانند بدون اینکه از گردن زدن کنیز یاد کنند.

ماریه دختر منقذ معروف به عبدیه بصریه از بانوان با اخلاص و شیعه بصره بود. خانه او محل تجمع دوستداران اهل‌بیت(ع) و محل تجمع یاران امام حسین(ع) و شکل‌گیری حرکت‌های شیعیان و مذاکرات آنان بود. زمانی که این خبر به ابن زیاد رسید دستور داد که جلوی ایشان را بگیرند و راه‌ها را ببندند.

وقتی نامه امام حسین(ع) توسط غلام امام، سلیمان به آنان ابلاغ شد اولین کسی که به آن جواب مثبت داد، یزید بن نبیط بصری بود که در خانه ماریه با پیام امام آشنا شد. او دارای 10 پسر بود که فقط دو نفر از فرزندانش به نام‌های عبدالله و عبید الله حاضر به همراهی با پدر برای پیوستن به سپاه امام شدند. آنان در مکه به امام پیوستند و هر سه در کربلا شهید شدند. تلاش‌های ماریه باعث شد افراد دیگری از قبیل ادهم بن امیه به همراه یزید بن نبیط از بصره به مکه آمده و به امام ملحق شوند.

همسر ماریه و فرزندش در جنگ جمل در راه امام علی(ع) به شهادت رسیده بودند. ماریه که زنی ثروتمند بود تمامی ثروتش را وقف ترویج معارف نورانی اهل‌بیت عصمت و طهارت کرده و به اشاعه نهضت عاشورا مبادرت ورزید و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد.

دره دختر عبدالله بن عمر الانصاری بود که در راه دفاع از سر مبارک امام حسین(ع) به شهادت رسید. این بانوی با ایمان و پدرش هر دو از دوستداران اهل‌بیت(ع) بودند و در شهر حلب زندگی می‌کردند. او و پدرش رابطه عاطفی فوق العاده‌ای نسبت به امام حسین(ع)، (امام حسن(ع)) و (امام علی(ع)) داشتند. عبدالله بن عمر وقتی شنید امام حسین(ع) به شهادت رسیده و سر بریده او را به شام نزد یزید می‌برند با حزن و اندوه وارد خانه شد. دخترش علت غم پدر را جویا شد. وقتی عبدالله همه چیز را برای دخترش گفت و اینکه هم اکنون سر مقدس سیدالشهدا(ع) به حوالی حلب رسیده است آن بانوی شجاع و مشحون از معرفت گفت: «بعد از کشته شدن هادیان مردم، خیری در زندگی نیست. قسم به خدا اگر بتوانم سر مبارک امام حسین(ع) و کاروان اسیران را نجات خواهم داد و آن سر مقدس را در منزل خود دفن نموده و از این بابت بر اهل زمین افتخار خواهم کرد.

سپس درة‌الصدف خروج کرد و مردم حلب و نواحی آن را به کمک طلبید. گروهی به او پیوستند. مورخان تعداد زنانی را که به یاری او شتافتند هفتاد زن می‌نویسند که همگی لباس رزم بر تن با طلوع آفتاب، و مشاهده نخستین علامت اسرای خاندان نبوت و با شنیدن صدای گریه کودکان و نوحه سرایی زنان اهل‌بیت(ع) در کمین ایستادند. سپاه بنی‌امیه که بسیار بودند آنان را شناسایی کرد به مقابله با آنان پرداختند.

درة‌الصدف با وجود کمک بعضی از قبایل حلب، طی نبردی نابرابر به شهادت رسید و بقیه متفرق شدند. پس از خروج زنان بنی اسد در کربلا، این قیام دوم زنان پس از واقعه طف بود.

مادر مختار ثقفی و عمره معروف به بیضاء همسر مختار، هر دو از زنان شجاع و با کمال عصر خود بودند که از مشوقین مختار به قیام بر علیه بنی امیه و خونخواهی امام حسین(ع) بودند و در کنار مختار ماندند. پس از شکست مختار توسط مصعب بن زبیر، هر دو به دست او به شهادت رسیدند.

در پایان باید گفت نقش زنان در ترویج و اشاعه پیام عاشورا بسیار مهم و اساسی بود. به جرئت می‌توان گفت که زنان در نهضت عاشورا نقش مهم و کلیدی در رساندن پیام عاشوا و پایمال نشدن خون شهیدان کربلا داشتند. این نقش چه از طریق مشارکت در جهاد و مبارزه مستقیم همچون جنگ همسر وهب (عبدالله)، چه از طریق عمل و گفتار و رفتار که می‌توان نمونه بارز آن را در حضرت زینب(ع) و حضرت ام‌کلثوم(ع) دید.

زنان در جاهایی که اشک مؤثرتر بود اشک ریختند و عزاداری کردند، مانند ام‌البنین(ع) و زمانی نیز با سخنان کوبنده خود در مقابل ستم زمانه سر خم نکردند، مانند خطبه‌های حضرت زینب(ع) در شام و کوفه و حضرت ام‌کلثوم(ع) و گاه با حمایت از اهل‌بیت حتی در مقابل جهل و نادانی همسر و فرزندان خود ایستادند، مانند همسر خولی و نارضایتی خود را از شرکت همسر و فرزندانشان را در صف بنی‌امیه برای قتال با پسر رسول خدا(ص) اعلام کردند و چه آنگاه که با عزم راسخ خود بی‌طرفی همسرانشان را سرزنش کردند، مانند زنان بنی اسد و چه با پناه دادن به سفیران و پیام‌رسانان امام حسین(ع) مانند مسلم بن عقیل توسط طوعه و سلیمان توسط ماریه در دوره سخت اختناق و ظلم بنی‌امیه به خصوص جنایتکار خونریز آنان ابن‌زیاد مبارزه نمودند.

در آخر هم با قیام زنانی همچون درة‌الصدف، بر علیه ظلم ظالمان شوریدند و دست به شمشیر بردند. در واقع زنان چه در زمان عاشورا و چه پس از آن با عزمی پولادین به دفاع از دین و امام خویش پرداختند و به همگان آموزش صبر و مقاومت و جهاد و اطاعت از امام خویش را دادند. آنان ضمن حفظ ارزش‌های دینی، با رهبری و مدیریت خاص خویش به دفاع از حریم ارزش‌ها و امام شهید خود پرداختند.

در عین حال مراقب جان امام پس از امام حسین(ع) و مراقب اطفال یادگار امام حسین(ع)، با انتخاب شیوه‌های تبلیغاتی مناسب(خطابه، شعر و...) به بیان ظلم یزیدیان، معرفی امام پس از امام حسین(ع) پرداختند و از محو شدن اسلام در فضای اغراض بنی‌امیه جلوگیری کردند.

منابع: کتب اعلام النساء و المؤمنات، زنان عاشورایی و بحارالانوار و ensani.ir

انتهای پیام
captcha