بسیار شنیدهایم که «میخواهم خودم باشم» یا «به نسخه بهتری از خودم تبدیل شوم»؛ آیا این موارد میتواند با الگوپذیری و یا قراردادن افرادی بهعنوان الگو منافات داشته باشد؟
اغلب در ایام مناسبتهای مذهبی صحبت از الگو قراردادن معصومین(ع) بیشتر از سایر زمانها مطرح میشود و شاید در ذهن بسیاری از افراد، بخشی از ارتباط با ایشان از این طریق معنادار میشود، اما از نظر بسیاری دیگر این اشخاص مقدس به زمان خاصی در گذشته تعلق دارند و الگویی برای عصر حاضر نیستند و نیز نگرانی از حذف و نادیدهانگاری اراده و تصمیم افراد در نظر برخی مطرح باشد که به لحاظ الگو قرار دادن با این بزرگواران ارتباط نمیگیرند، همینطور نگرانی دیگری بهویژه در میان برخی بانوان، به سبب برخی برداشتهای سلیقهای یا روایات ضعیفالسند وجود دارد، مبنی بر اینکه آیا قرار است با مستندات مذهبی عاملیت و استقلال زنانه را محدودسازی کنند و کنترلگری در مورد سوژهگی زنان اعمال کنند؟
آیا میتوان «خود» بود و از دیگران الگو گرفت
در دنیای امروز، بسیاری از افراد با تأکید بر «خود بودن» و تبدیل شدن به نسخهای بهتر از خویش بر تفاوتهای فردی و اصالت شخصیت خود تأکید دارند. از سوی دیگر، الگوپذیری از شخصیتهای برجسته تاریخی، مذهبی و یا اجتماعی، بهعنوان یکی از راههای رشد و تکامل فردی و اجتماعی شناخته شده است، اما این دو رویکرد آیا با یکدیگر در تضادند، آیا الگو گرفتن از دیگران به معنای نفی فردیت و خلاقیت ذاتی انسان است، آیا الگوسازی و الگوپذیری منجر به یکسانسازی و از بین رفتن تفاوتها میشود؟
خلقت انسان با تفاوتهای ذاتی، استعدادهای گوناگون و ظرفیتهای منحصر بهفرد، نشاندهنده حکمت الهی است. این گوناگونی یک ویژگی خنثی نیست، بلکه عاملی برای تکامل فردی و اجتماعی است. هر انسان در این جهان، حامل پتانسیلهایی است که تنها خودش میتواند آنها را شکوفا کند و به همین دلیل، خداوند در
قرآن به «اختلاف در زبانها و رنگها» بهعنوان یکی از نشانههای خود اشاره کرده است: «وَ مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ» (روم/ آیه 22) و همچنین در آیه 13 سوره حجرات میفرماید:«وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ...» یعنی انسانها را بهصورت ملتها و تیرههای مختلف آفریده است. تفاوت انسانها نهتنها امری طبیعی، بلکه ضروری برای پویایی اجتماعی است. در جهانی که انسانها متفاوتاند، هر فرد میتواند نقشی منحصر بهفرد ایفا کند، اما این تفاوتها به معنای نفی الگوپذیری نیست. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که از تجربه دیگران میآموزند و از این طریق، مسیر تکامل خود را کوتاهتر میکنند. الگو یا اسوه علاوه بر اینکه در شیوههای تربیت دینی مطرح میشود، در میان نظریههای جهانی روانشناسی و جامعهشناسی نیز در قالب مواردی چون نظریه یادگیری اجتماعی جایگاهی برجسته دارد.
الگوپذیری؛ راهی برای شکوفایی نه یکسانسازی
الگو گرفتن به معنای تقلید کورکورانه یا نفی شخصیت فردی نیست، چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) بیان شده است: «هر كه بدون بصيرت عمل كند مانند كسی است كه بيراهه میرود... .»
الگوها، چراغهایی هستند که مسیر را روشن میکنند، آنها الهامبخشاند، اما الزاماً نسخههایی برای تکرار نیستند، به بیان دیگر، الگوپذیری به معنای یافتن اصول و ارزشهایی است که میتواند در مسیر رشد فردی به کار آید، نه تبدیل شدن به یک «نسخه کپی». بهعنوان مثال، در الگو گرفتن از شخصیتهای مذهبی مانند ائمه(ع)، هدف این نیست که فرد تمام جزئیات زندگی آنها را بهصورت عین به عین و مصداقی تکرار کند، بلکه شاخصهایی که در زندگی ایشان هست شناسایی، استخراج و الهام میگیریم و بهکار میبندیم. به عبارت دیگر این شاخصها مانند شجاعت، عدالت، حقپذیری، صداقت و ... اصولی هستند که در زندگی هر فرد تجلیات متفاوتی دارند، به عنوان مثال یک نفر ممکن است شجاعت را در میدان جنگ نشان دهد و دیگری در بیان حقایق در محیط کار.
الگو قرار دادن معصومین(ع) از جمله حضرت
فاطمه زهرا(س) چه شاخص متمایزی از سایر الگوها دارد؟ این حضرات بهعنوان اسوههایی از انسان کامل مطرح شدهاند. الگو قرار دادن شخصیتهای دینی و معنوی، به دلیل جامعیت شخصیت آنها در انواع مختلف انسانی، اخلاقی و اجتماعی است. این افراد نمونههایی از برترین رفتارها و اصول زندگی هستند که الهامبخش و راهنما برای رسیدن به نسخه بهتر، کمال و سعادت میشوند، ضمن اینکه وجود این الگوها باعث ایجاد ارزشهای مشترک در میان افراد و جوامع میشود.
خداوند در معجزه جاویدان قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم و تربیتیافتگان ایشان را اسوه حسنه معرفی میکند. اسوهها به نوعی تکیهگاه هستند و ملاک و شاخص میدهند تا راحتتر حرکت کنیم. افرادی که دغدغه بهتر شدن در تمام ساحات را دارند و به دنبال کشف معانی و وسعت نظر و عمق بخشیدن به نگاه هستند و از جهاتی هم این ساحات را متوقف بر این جهان یا مصادیق خاص یا ساحت خاصی نمیدانند، به جهت «السبب المتصل بین الارض و السماء» بودن این معصومین و همچنین «وَخَزَنَةً لِعِلْمِهِ، وَمُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ» بودن ایشان، توجه خاص به حضرات معصومین دارند و از طریق اعتصام به ایشان این ارتباط و راهنمایی میسر میشود، چنانچه بیان شده «وَهُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ». بیان این موارد ذکر مختصر دلایلی از تفاوت اسوگی معصومین(ع) و ارجحیت داشتن ایشان است.
در نهایت، شناخت معصومین و استخراج آگاهانه شاخصها از زندگی ایشان کمک شایانی برای رشد فردی و اجتماعی افراد میتواند در هر عصر و زمانی باشد. بهعنوان مثال پیامبراکرم(ص) چه ویژگیهایی داشتند که در بازه 40 ساله به رشدی رسیدند که رسالت در پی داشت و یا طی 23 سال بعثت، چطور جریانی با این وسعت و عمق در جهان ایجاد کردند و یا حضرت فاطمه زهرا(س) که یک روز و چند روز به قابلیت نرسیدند و مسلماً تلاشهایی که در مسیر زندگی داشتند سبب رشد و ایجاد ظرفیت در ایشان تا رسیدن به ابواب آسمان شد.
طی مسیر شناخت آگاهانه و استفاده از ظرفیت الگویی معصومین(ع) لازم است توجه داشت که غبار خرافات یا برداشت سلیقهای یا روایات ضعیفالسند این فضا را غبارآلود نکند و از طریق شناسایی شاخصها که درنظرگیری ظرف زمانی و مکانی ائمه و زمان حاضر، بخشی از آن است، بتوان نگاه عمیقتر و کاراتری در زندگی داشت، همچنین در ذکر مصیبت ایشان به لایههای اصلیتر مصیبت و محدود نشدن به ظاهر برخی ستمها پرداخت که خود همین توجهات نیز ملاک و معیار خواهد داد.
هدا مصطفائی، دانشپژوه دکتری مطالعات زنان و خانواده
انتهای پیام