کد خبر: 4296760
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۲
یادداشت

حکمت اسلامی؛ به مثابه قطب‌نمای اخلاقی

می‌توان با اطمینان گفت که فلسفه اسلامی یک میراث موزه‌ای نیست، بلکه یک چشمه جوشان و یک نظام فکری پویا است که از ظرفیت عظیمی برای مواجهه با چالش‌های جهان مدرن برخوردار است. این فلسفه با ارائه مبانی استواری چون کرامت ذاتی انسان، عدالت کیهانی و غایت‌مندی هستی، یک قطب‌نمای اخلاقی و معنایی در اختیار بشر امروز قرار می‌دهد.

حکمت اسلامیجهان معاصر، عرصه تضادهای شگفت‌انگیز است. از یک سو، پیشرفت خیره‌کننده علم و تکنولوژی، افق‌های جدیدی را در برابر بشر گشوده و توانمندی‌های بی‌سابقه‌ای به او بخشیده و از سوی دیگر، همین انسانِ توانا، در عرصه‌های بنیادین اخلاق، حقوق و معنا، با سرگشتگی و چالش‌های عمیقی روبه‌رو است. مسائل نوپدیدی همچون دستکاری‌های ژنتیکی و مرزهای حیات در «اخلاق زیستی»، تنش‌های موجود در تعریف و اجرای «حقوق بشر» و شکاف‌های عمیق و نگران‌کننده در «عدالت اجتماعی»، همگی نشان از یک بحران دارند: بحران غیاب یک چهارچوب حکمی و معنایی استوار که بتواند این پیشرفت‌ها را جهت‌دهی کرده و به پرسش‌های بنیادین انسان پاسخ دهد. در همین خصوص رضا ملازاده یامچی، پژوهشگر دینی، یادداشتی در اختیار ایکنای خراسان‌رضوی قرار داده است که در ادامه می‌خوانیم؛
 
غالباً به فلسفه اسلامی به‌عنوان یک میراث غنی، اما محصور در گذشته نگریسته می‌شود. گویی حکمت سینوی، اشراقات سهروردی و تعالی صدرایی، تنها به‌کار موزه‌ها و مباحث آکادمیک می‌آیند، اما این مقاله بر آن است تا این پیش‌فرض را به چالش بکشد و این پرسش محوری را مطرح سازد که آیا فلسفه اسلامی، با اصول و مبانی عمیق خود، از ظرفیت لازم برای ورود به این میدان‌های پرچالش برخوردار است و می‌تواند به مثابه یک منظومه فکری استوار، راهکارهایی اصیل و کارآمد برای حل مسائل پیچیده امروز ارائه دهد؟
 
پاسخ به این پرسش، مستلزم آن است که از سطح مسائل جزئی فراتر رفته و به سراغ اصول و پایه‌های جهان‌شناختی و انسان‌شناختی فلسفه اسلامی برویم. این فلسفه، پیش از آنکه به فروع بپردازد، یک تصویر کلی از هستی، انسان و غایت او ترسیم می‌کند که خود، بهترین راهنما برای مواجهه با چالش‌های نوپدید است.
 

کرامت انسان و عدالت کیهانی

 
بنیان فلسفه اسلامی بر وحی استوار است. قرآن کریم، محور این تفکر است که انسان را نه یک موجود تصادفی در هستی، بلکه «خلیفة الله»(جانشین خدا) بر روی زمین معرفی می‌کند (بقره، ۳۰). این خلافت، به انسان یک «کرامت ذاتی» و شرافتی بنیادین می‌بخشد که منشأ تمام حقوق اوست. این کرامت، اعطایی از جانب دولت‌ها یا قراردادهای اجتماعی نیست که قابل سلب باشد، بلکه حقی است الهی و تکوینی. از سوی دیگر، قرآن اصل «عدالت» را نه صرفاً یک قانون اجتماعی، بلکه یک اصل کیهانی و از صفات خداوند می‌داند. امر الهی به کُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ (نساء، ۱۳۵)؛ «همواره به عدالت قیام کنید و برای خدا شاهد باشید»، یک دعوت به برپایی ساختاری عادلانه در تمام سطوح زندگی است.
 
دو اصل کرامت ذاتی انسان و عدالت کیهانی، در روایات اهل بیت(ع) به تفصیل شرح داده شده‌اند. خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه، به‌ویژه عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر، یک منشور کامل حکومت‌داری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی است که قرن‌ها پیش از اعلامیه‌های امروزی، به جزئی‌ترین حقوق شهروندان، حتی از ادیان دیگر، توجه کرده و بر لزوم ایجاد تعادل در جامعه تأکید ورزیده است. این مبانی، ماده خام و الهام‌بخش فیلسوفان مسلمان در طول تاریخ بوده است.
 
اکنون آن اصول بنیادین چگونه می‌توانند در سه حوزه مشخص به‌کار آیند.
 
الف) فلسفه اسلامی و اخلاق زیستی: مسائلی چون شبیه‌سازی، سقط جنین و مهندسی ژنتیک، مستقیماً با پرسش از «چیستی حیات» و «حدود دخالت انسان» گره خورده‌اند. فلسفه اسلامی، به‌ویژه حکمت متعالیه ملاصدرا، با طرح نظریه «حرکت جوهریه»، نگاهی پویا به عالم و انسان دارد و بر این اساس، حیات یک امر ثابت و استاتیک نیست، بلکه یک شدن در مسیر کمال است. این دیدگاه، ما را از افراط و تفریط باز می‌دارد و از یک سو، اصل «حفظ نفس» و احترام به حیات که از کرامت ذاتی انسان نشئت می‌گیرد، مانع از آن می‌شود که جان انسان به ابزاری برای آزمایش‌های بی‌ضابطه بدل شود، از سوی دیگر، نگاه پویا به حیات، راه را برای استفاده از تکنولوژی در جهت «تکمیل» و «درمان» (که همسو با مسیر کمالی حیات است) باز می‌گذارد، اما در برابر «تغییر ماهیت» و دستکاری‌های بنیادین که به کرامت انسان لطمه می‌زند، سد ایجاد می‌کند و بدین ترتیب، اصل «مصلحت» در چارچوب «حکمت» تعریف می‌شود.
 
ب) فلسفه اسلامی و حقوق بشر: یکی از چالش‌های اصلی در حوزه حقوق بشر، تنش میان نگاه جهان‌شمول و نسبی‌گرایی فرهنگی است. فلسفه اسلامی با تکیه بر اصل قرآنی «کرامت ذاتی انسان»، یک مبنای جهان‌شمول و در عین حال الهی برای حقوق بشر فراهم می‌کند. از این منظر، حقوقی مانند حق حیات، حق آزادی اندیشه و حق برخورداری از عدالت، از آن جهت که انسان «خلیفه خداست» به او تعلق گرفته‌اند و نه به خاطر عضویت در یک نژاد، فرهنگ یا دین خاص. این مبنا، بسیار استوارتر از قراردادهای اجتماعی صِرف است که می‌توانند روزی دستخوش تغییر شوند. فیلسوفان مسلمان با تبیین ابعاد نفس و عقل انسان (مانند ابن سینا)، استدلال کرده‌اند که این کرامت به واسطه قوه تعقل و اختیار است که ودیعه‌ای الهی است و همین امر، مبنای مسئولیت و حقوق اوست.
 
ج) فلسفه اسلامی و عدالت اجتماعی: فلسفه اسلامی، فقر و نابرابری را نه یک پدیده طبیعی، بلکه یک «عارضه» و نشانه خروج جامعه از تعادل می‌داند. عدالت در این دیدگاه، صرفاً به معنای تقسیم برابر ثروت نیست، بلکه به معنای «اعطاء کل ذی حق حقه» (دادن حق هر صاحب حقی به او) است. این یعنی فراهم آوردن «فرصت‌های برابر» برای رشد و شکوفایی استعدادها. امام علی(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «خداوند سبحان، روزى فقرا را در اموال توانگران قرار داده است، پس هيچ فقيرى گرسنه نمى‌ماند، مگر به سبب آنكه ثروتمندى از حق او بهره‌مند شده است». این نگاه، مسئولیت اجتماعی مستقیمی را متوجه اغنیا و حاکمیت می‌کند و مبنای فلسفی محکمی برای وضع قوانین مالیاتی عادلانه، مبارزه با انحصار و تأمین اجتماعی فراهم می‌آورد. هدف، نه صرفاً صدقه، بلکه اصلاح ساختاری است که منجر به فقر می‌شود.
 

پاسخ به یک شبهه:  ایستایی یا پویایی

 
برخی معتقدند که اتکای به فلسفه اسلامی به معنای بازگشت به گذشته و نادیده گرفتن تحولات جهان مدرن است. این یک کج‌فهمی است. فلسفه اسلامی یک نظام بسته‌ و ایستا نیست. اصل «اجتهاد» در فقه شیعه که خود ریشه در یک فرآیند عقلانی و فلسفی دارد، مکانیزم پویایی و پاسخگویی به مسائل جدید است. این مقاله نیز دعوتی است به یک «اجتهاد فلسفی»، یعنی به‌کارگیری اصول و مبانی استوار حکمت اسلامی برای تحلیل و حل مسائل نوپدید و نه تکرار پاسخ‌های گذشته برای پرسش‌های گذشته.
 
در بازگشت به پرسش اصلی، می‌توان با اطمینان گفت که فلسفه اسلامی یک میراث موزه‌ای نیست، بلکه یک چشمه جوشان و یک نظام فکری پویا است که از ظرفیت عظیمی برای مواجهه با چالش‌های جهان مدرن برخوردار است. این فلسفه با ارائه مبانی استواری چون کرامت ذاتی انسان، عدالت کیهانی و غایت‌مندی هستی، یک قطب‌نمای اخلاقی و معنایی در اختیار بشر امروز قرار می‌دهد. این چهارچوب به ما کمک می‌کند تا در مسائل پیچیده اخلاق زیستی، مرز میان خدمت و خیانت به انسانیت را تشخیص دهیم. در حوزه حقوق بشر، مبنایی جهان‌شمول و مستحکم‌تر از قراردادهای متزلزل اجتماعی بیابیم و در عرصه عدالت اجتماعی، به‌جای راهکارهای مقطعی به‌دنبال اصلاحات ساختاری و بنیادین باشیم.
 
پیام نهایی این نوشتار، دعوتی است به اندیشمندان، حوزویان و دانشگاهیان برای یک بازخوانی شجاعانه و کارآمد از این میراث گران‌سنگ. لازم است غبار زمان را از چهره این حکمت بزداییم و با یک رویکرد مسئله‌محور، ظرفیت‌های آن را برای ساختن دنیایی عادلانه‌تر، اخلاقی‌تر و معنادارتر فعال سازیم.
 
محتوای این مقاله برآیندی از تحلیل و ترکیب مفاهیم برگرفته از منابع بنیادین زیر است که مطالعه آن‌ها برای درک عمیق‌تر بحث توصیه می‌شود: 
 
1. قرآن کریم: به‌عنوان سرچشمه اصلی مباحثی چون خلافت انسان (بقره، ۳۰)، کرامت ذاتی (اسراء، ۷۰)، و امر به عدالت و قسط (نساء، ۱۳۵؛ مائده، ۸).
 
2. نهج‌البلاغه: گردآوری سید رضی. به‌ویژه خطبه‌ها و نامه‌هایی که به تبیین مفهوم عدالت اجتماعی و حقوق مردم می‌پردازند، بالاخص عهدنامه مالک اشتر که یک منشور کامل در این زمینه است.
 
3. تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن: تألیف علامه سید محمدحسین طباطبایی. جهت فهم عمیق و ابعاد فلسفی و اجتماعی آیات قرآن، به‌ویژه ذیل آیات مربوط به کرامت و خلافت انسان.
 
4. آثار کلیدی حکمای اسلامی: 
ابن سینا:  به‌ویژه مباحث ایشان در باب «نفس» و «عقل» در کتاب الشفاء که به تبیین جایگاه ممتاز انسان در نظام هستی و مبنای کرامت او کمک می‌کند.
 
ملاصدرا (صدرالمتألهین شیرازی): به‌ویژه نظریه «حرکت جوهریه» و «اصالت وجود» در کتاب الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة که ظرفیت فلسفی عظیمی برای تحلیل مسائل پویا و نوپدید مانند اخلاق زیستی فراهم می‌کند.
 
5. ادبیات معاصر حوزه فلسفه دین و کلام جدید:  آثاری که به بررسی نسبت میان سنت و مدرنیته و چگونگی پاسخ‌گویی دین به مسائل جدید پرداخته‌اند، به‌عنوان زمینه فکری برای طرح مسئله در این مقاله مورد توجه بوده‌اند.
انتهای پیام
captcha