ستارگانی که در آسمان انقلاب خوش درخشیدند/ 8
شهید تقی زینلی به روایت همسرش/ سلام مرا به امام برسانید
گروه اجتماعی: شهید تقی زینلی که از سال 1355 همواره مخالفت خود را با رژیم شاهنشاهی ابراز میکرد و در تظاهرات شرکت داشت، در روزهای آخر حیات پر برکتش به همسر خود گفته بود: «من به شهادت میرسم و شما را به دیدن امام میبرند، در آن وقت حتماً سلام مرا به امام ابلاغ کنید».
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، در بیست و سومین روز از ماه آبان 1335 در مشهد به دنیا آمد، نامش را تقی گذاشتند؛ تقی زینلی، در خانوادهای مؤمن و مسلمان دیده به جهان گشود. سالهای زندگیاش را تحت تربیت والدین، مطابق با فرامین اسلام سپری کرد، تا پایان سیکل به تحصیل ادامه داد، آنگاه در بازار به شیشهبری مشغول شد و از این طریق امرار معاش میکرد.
شهید از سال 1355 با پخش اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام و نیز افشاگری جنایات رژیم وابسته به آمریکا مخالفت خود را ابراز میکرد؛ وی مهربان بود و دارای اخلاق نیکو، واجبات خود را به خوبی انجام میداد و در جلسات مذهبی شرکت میکرد.
خبر از شهادتش داد
با توجه به اوجگیری انقلاب، ایشان بیشتر در تظاهرات شرکت میکردند و در بیمارستانها کارهای امدادی انجام میدادند و اگر باز هم فراغتی داشت، از مطالعه کتابهای مذهبی غافل نمیشد؛ شهید زینلی، همواره با بیان مقام شهید و شهادت خانوادهاش را آماده پذیرا شدن شهادت خود میکرد، شب قبل از شهادت در مورد به شهادت رسیدنش با همسرش صحبت کرد، صبح روز یکشنبه با آمادگی کامل و با یقین به شهادت خود به تظاهرات رفت.
همسر تقی زینعلی نقل میکند: پدر نداشت، در سال 1355 ازدواج کردیم، یک سال بعد از شروع زندگی مشترکمان در سال 1356 زمانی که اطلاعیههای امام خمینی(ره) علنی شده بود، یک روز تقی به خانه آمد و اعلامیههای امام را به خانه آورد و از من خواست تا آنها را بنویسم.
همسر شهید در جای دیگر ادامه میدهد: من هم با خواندن اعلامیهها به تقی گفتم این کار خطرناکی است، به مادرت نشان ندهی، مدتی که گذشت به همراه تقی برای تظاهرات به خیابان میرفتیم و وقتی بقیه فهمیدند بسیار به ما متعرض شدند.
وی بیان میکند: ما همچنان در تظاهراتها شرکت میکردیم تا این که اوضاع خیلی شلوغ شد و یک روز در تظاهرات بین آن همه شلوغی ما همدیگر را گم کردیم، هوا سرد بود، پول هم نداشتم برگردم، به همراه چند نفر در کوچهها بودیم؛ نیروهای شاه به دنبال ما آمدند، سعی کردم به خانه خواهرم بروم تا پولی بگیریم و به خانه برگردم، در مسیر یک نفر ما را راهنمایی کرد تا به خیابان اصلی برسیم.
این همسر شهید عنوان کرده است: تقی هر شب بالای بام میرفت و شعار الله اکبر میداد، او رادیویی داشت که همه اخبار را گوش میکرد، وقتی دخترم به دنیا آمد او را در لابهلای کاپشنش میگذاشت و زیپش را میبست و به راهپیمایی میرفت، یک شب نصف شب به خانه آمد و گفت یک پیکان با سه نفر دنبال من کردند، او همچنین برای حمل مجروحان به بیمارستان میرفت.
وی در خصوص حادثه 9 دی عنوان میکند: روز 9 دی با هم کنار بیمارستان امام رضا(ع) رفتیم، شلوغ بود، آن روز من تقی را گم کردم و با مادر شوهرم برگشتم؛ تقی آن روز تحت تعقیب قرار گرفته بود، یک راننده تاکسی او را سوار ماشین کرد به منزل خودش برد تا او را نکشند؛ بالاخره شهید زینلی صبح روز یکشنبه دهم دیماه 1357 با اصابت گلوله به قلبش در تظاهرات رژیم شاهنشاهی در چهارراه شهدای مشهد، به شهادت رسید و پیکر پاک این شهید در ابرده شاندیز دفن شد.
همان طور که گفته بود ...
او بسیار بر شهادت خود تأکید میکرد، در روزهای آخر حیات پر برکتش به همسر خود گفته بود: «من به شهادت میرسم و شما را به دیدن امام میبرند، در آن وقت حتماً سلام مرا به امام ابلاغ کنید» و این مسئله آن چنان که خود گفته بود، اتفاق افتاد.
از آنجا که ایشان در مورد شهادت خود با همسرش بسیار گفتوگو کرده بود، آمادگی لازم جهت این مسئله را در خانواده به وجود آورده و زمینه را آماده کرده بود، با توجه به فعالیت بسیار شهید و جلساتی که در زمان انقلاب در منزل برپا کرده و اطرافیان در جریان رویدادها و روند انقلاب میگذاشت، شهادت وی همه را متأثر کرد.
روحش شاد