چیستی و چرایی علل پیشرفت و گسترش اسلام نسبت به سایر ادیان
کد خبر: 4002355
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۲
یادداشت/

چیستی و چرایی علل پیشرفت و گسترش اسلام نسبت به سایر ادیان

عوامل تأثیرگذار در پیشرفت و گسترش اسلام نسبت به سایر ادیان و شرایط ظهور موفق یک دین، مقارن بعثت پیامبر اسلام(ص) طی یادداشتی از سوی کمال‌الدین غراب، نویسنده، پژوهشگر و خادم‌القرآن بررسی می‌شود.

چیستی و چرایی علل پیشرفت و گسترش اسلام نسبت به سایر ادیانبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، برای مورخ، پیشرفت و گسترش سریع اسلام در مقایسه با سایر ادیان، همواره شگفتی‌آور بوده است. چه علل و عواملی و چه زمینه‌هایی موجب این گسترش سریع شده است؟ شرایط اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی حاكم در فاصله یكی دو قرن قبل از میلاد مسیح(ع) تا بعثت پیامبر اسلام(ص) چگونه بوده است كه انبیایی چون عیسی(ع) و یحیی(ع) و بیشتر انبیا بنی‌اسرائیل و رهبران نهضت‌هایی مذهبی چون مانی و مزدک در ایران نه تنها خود نمی‌توانند پیروزی و موفقیت و گسترش آئین خود را شاهد باشند، بلكه به اشكال فجیعی به دست امپراتوران و پادشاهان، یا عمال ایشان به قتل رسیده‌اند، یا مانند عیسی(ع)، بنا بر قول قرآن، گمان می‌كنند كه او را به قتل رسانده‌اند.

حتی آئین‌های برخی از ایشان و پیروان آنان، همچون آئین مانی و مزدک، پس از قتل بنیان‌گذار آنها به شدت سركوب می‌شود و نهضت ایشان از بنیاد برچیده می‌شود و آئین مسیح با تغییرات و تحولاتی عمیق در آن بعدها توسط پولس رسول به تدریج در میان اقوام غیر یهودی-یعنی اقوامی كه عیسی(ع) در اصل به سوی آنها فرستاده نشده است – گسترش می‌یابد و تا سال 312 میلادی – سال ظهور كنستانتین اول در صحنه سیاسی روم – سیادتی در امپراتوری روم ندارد، و تا سال 382م به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ ولی پیامبر اسلام(ص) موفق می‌شود با تشكیل دولتی مستقل  كمتر از ده سال پس از هجرت، سلطه سیاسی خود را بر بیش از نیمی از شبه جزیره عربستان گسترده سازد. علاوه بر این اندیشه اسلامی و نظام سیاسی مسلمانان حدود 145 سال(از زمان بعثت پیامبر اكرم(ص) تا پایان دوران امویان)، از جانب شرق تا قلب هندوستان و خوارزم و ماوراءالنهر، و از جانب غرب تا كرانه‌های دریای سیاه، مدیترانه، شمال افریقا و تمامی اسپانیا و جنوب فرانسه گسترش یابد؟

به نظر می‌رسد برای پاسخ بدین سئوال به سه نكته باید توجه كرد. اولین نکته ویژگی‌هایی كه یک مكتب در شرایط ویژه اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی آن عصر باید می‌داشت تا در میان همه اقوام و ملل، خارج از تفاوت‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نژادی، از ظهور و استقبال موفقی برخوردار شود. دومین علل، شرایط و زمینه‌های سیاسی – اجتماعی و فرهنگی‌ كه اجازه داده تا اسلام نخست در میان اعراب شبه جزیره رشد كند و آنان را به‌عنوان یک نیروی جدید متحد سازد و در برابر قدرت‌های بزرگ زمانه عرض اندام نماید و سومین نکته ویژگی‌های فردی رهبر و بنیانگذار این نهضت، اعم از خصال اخلاقی و عظمت‌های روحی، توانایی‌های رهبری و مدیریت، هوشیاری‌های سیاسی، موقعیت اجتماعی و سایر خصال و صفاتی كه در مقایسه با رهبران و انبیا سایر ادیان و نهضت‌ها به او اختصاص یافته است.

شرایط ظهور موفق یک دین، مقارن بعثت پیامبر اسلام(ص)

اگر بتوانیم تصور نسبتاً روشنی از وضعیت زندگی مردمان گوناگون، شیوه‌های زندگی متفاوت، افكار و اندیشه‌ها و فرهنگ‌های مغایر، و مذاهب متفرق در دوران بعثت پیامبر اسلام(ص) بیابیم؛ همچنین دریابیم که در آن عصر بشریت در چه مرحله‌ای از عمر تاریخی خویش به سر می‌برده است، به اهمیت مكتب یا مذهبی كه در آن شرایط به‌عنوان آخرین پیام الهی باید برای تحقق دو آرمان همیشگی انسان، یعنی حقیقت و سعادت پدید می‌آمد و ویژگی‌هایی كه باید می‌داشت تا در جذب مردمان گوناگون موفق شود و به‌عنوان آخرین پیام الهی به انسان‌ها پذیرفته گردد، پی خواهیم برد.

براساس این مطالعه شاید بتوانیم برخی از ویژگی‌های آن مكتب را در موارد ذیل بیابیم: اولین نکته فراملی بودن است در واقع اسلام در زمانی ظهور کرد که  قرار بود دین یا اندیشه‌ای به‌عنوان شناخت نوین‌تر و كامل‌تری از قوانین تكوین حیات و سنن رشد آن عرضه شود، دیگر نمی‌توانست قومی یا فردی باشد؛ بلکه ضرورت داشت تا خارج از مرزهای قومی و قومیت‌گرایی نیز بتواند تعریف و تبیین شود، هرچند می‌توانست نشانه‌ها و رنگ و بوی فرهنگ قومی را نیز بر خود داشته باشد، اما لازم بود محتوا و جانمایه آن فراتر از قوم و نژاد و فرهنگی خاص تفسیر شود. زیرا در این زمان بشریت به مرحله‌ای از رشد تاریخی خود رسیده كه ارتباطات میان اقوام گسترش یافته و حصارهای برافراشته در میان اقوام بر اثر گسترش ارتباطات، فروریخته و روشن گردیده كه بیگانگی زبان، عقیده، فرهنگ و چندگانگی نژاد، به معنای بیگانگی و چندگانگی جوهر انسانی آنان نیست و همه در صفاتی ویژه و نیازها و آرمان‌هایی مخصوص با هم اشتراک دارند و آشكار گردیده كه آرزوی نجات و نیل به سعادت و حقیقت تنها یک آرزوی قومی و فردی نیست، بلكه همه اقوام و نژادها و ملت‌ها همین آرزو را دارند، و مذاهب همه آنها در پاسخ به همین آرزو پدید آمده‌اند.

بنابراین، اندیشه نوین نمی‌تواند تنها در ادامه تاریخ دینی و اجتماعی یک قوم قابل تفسیر باشد، بلكه لازم است در ادامه تاریخ همه ادیان، یا تاریخ دینی همه اقوام قابل توجیه باشد، زیرا تنها در این صورت خواهد توانست از سوی همه مردمان، با همه گوناگونی فرهنگ‌ها و مذاهب و نژادهای آنان، پذیرفته شود.

همچنین نظام زندگی پیشنهادی آن قابلیت تقلید و پیروی و الگوبرداری برای همه جهانیان، در همه مكان‌ها و زمان‌ها را داشته باشد‌ و اگر راهی برای نیل بدان وجود داشته باشد، لازم است نظام زندگی میسرسازنده آن نیز برای همه اقوام قابلیت الگوبرداری و پیاده‌شدن را داشته باشد. از آنجا كه این آرزو تنها به مقطعی از تاریخ منحصر نمی‌شود، لازم است نظام زندگی پیشنهادی آن انعطاف لازم را برای تحول در شرایط پیشِ روی تاریخ داشته باشد، بی‌آنکه از اصول و مبانی جاودان خود عدول نماید. بنابراین لازم است از دو جنبه معرفت شناختی، كه به محتوای پیام نبوی بازمی‌گردد و از جنبه جامعه‌شناختی، كه به امامت و رهبری و الگوی اجتماعی ارائه ‌گشته از سوی آن پیامبر مرتبط می‌شود، فراملی باشد.

توحیدی بودن

توحیدی بودن دومین نکته است. پرستش خدای یگانه، از دیدگاه معرفت‌شناسانه، در آن زمان تنها عاملی بوده كه می‌توانسته و می‌تواند مورد توافق همه پرستندگان، با همه گوناگونی ادیان آنها، قرار گیرد. زیرا پرستش خداوند بزرگ در میان همه ادیان عنصری مشترک بوده است، چنانكه قرآن بر همین اساس از اهل كتاب دعوت به پرستش خدای واحد و طرد شرک و رد پرستش برخی از انسان‌ها برخی دیگر را، می‌نماید: «قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالوا اِلی كَلِمَةٍ سواءِ بَینَنا وَبَینَكُم اَلانَعْبُدَ اِلاّ اللهَ ولانُشْرِكَ بِهِ‌ شَیئاً ولا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعضاً اَرباباً مِنْ دُونِ الله*فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُولوُا اشْهَدُوا بِاَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو ای اهل كتاب بیایید به سوی كلمه‌ای كه بین ما و شما یكسان است: اینكه جز خدای را نپرستیم و چیزی را شریك او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را فرودست خدا ربّهای خود نگیرد. پس اگر پشت گرداندند، بگویید گواه باشید كه ما مسلمانیم»(64/آل‌عمران).

حتی بت‌پرستان الله را به‌عنوان خالق آسمان‌ها و زمین و مدبر عالم در رأس همه خدایان می‌شناختند. گذشته از این، دعوت به توحید بر اساس این آیه دعوت به سوی یک وحدت انسانی و اجتماعی نیز هست و می‌تواند میان اقوام گوناگون و قبایل متفرق و طبقات مختلف وحدت و یكپارچگی ایجاد كند و زمینه برقراری عدالت اجتماعی و برابری حقوقی را در جامعه با تثبیت برابری حقیقی و برابری ایمانی فراهم سازد.

توحید با رد سه خدایی مسیحیت و دو خدایی آئین زرتشت و چند خدایی اعراب و خدایان شفیع آنها، با ایجاد حدت در مبدا و منشأ و عامل و عنصر و ماده خلقت و رازق و هادی آن، و وحدت در جهت و سرنوشت، زمینه برابری و وحدت انسانی را در جامعه پی‌ریزی می‌کند و به خواست عدالت اجتماعی به‌عنوان نتیجه ضروری برابری حقیقی، جامه عمل می‌پوشاند. فاصله‌های طبقاتی را از میان برمی‌دارد و میان ارباب و بنده براساس برابری حقیقی، برابری حقوقی ایجاد می‌کند و اساساً جایی برای این واژگان(ارباب و بنده) در روابط میان انسان با انسان باقی نمی‌گذارد.

تأکید شدید اسلام بر برابری و مساوات و عدالت اجتماعی با تشویق به آزادکردن بردگان، رعایت حقوق زنان، ممانعت از زنده‌به‌گورکردن نوزادان دختر و غیره، برخی از مظاهر آن است خود نشانگر شدت نیاز مردمان در آن دوران بدین اصل بوده است.

ساده و روشن‌بودن

ساده و روشن‌بودن سومین اصل است چنانكه پیشتر دیدیم، علت اینكه یهودیت و مسیحیت نتوانستند تمامی اعراب را پوشش دهند، آمیختگی آن‌ها با فلسفه یونانی و اسكندرانی، و پیچیده‌شدن و در نتیجه پوشیده‌ماندن حقیقت اولیه آن‌ها بوده است. مذهب زرتشت نیز به‌ویژه در دوران ساسانی، سادگی اولیه خود را از دست داده بوده و توسط موبدان، افكار و اعتقادات رنگارنگی پیرامون خدایان و فرشتگان و انسان و جهان و نیروهای اهریمنی و مراسم عبادی و تفسیر متون اولیه مذهبی، وارد این آئین شده بوده است.

مانویت نیز در تأثیرپذیری از تعقل فلسفی ـ مذهبی زمان، بسیار پیچیده بوده است. گو این كه مانویت در این دوران به انزوا رانده شده بود. در عربستان نیز شاید علت اینكه هر قبیله‌ای را به شكل ویژه خود، پرستنده یكی از مظاهر طبیعت، خصوصا ستارگان و سیارات یا همان آئین صابئین می‌یابیم، نتیجه احتراز ذهن ساده بدوی از پیچیدگی و دشواری هیئت كامل آن آیین(صابئین) بوده است.

از همین روست که قرآن بر روشن‌بودن و ساده‌بودن این آخرین پیام الهی تأكید می‌ورزد: «وَاِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ*نَزَلَبِهِ روحُ الاَمین*عَلی قَلْبِكَ لِتَكونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ* بِلِسانٍ عَرَبی مُبینٍ؛ به‌راستی كه این تنزیل پروردگار جهانیان است  كه روح‌الامین آن را فرود آورده است، بر دل تو تا از بیم‌دهندگان باشی به زبان عربی روشنی(195–192/ شعراء).

عقلانی‌بودن دیگر ویژگی اسلام است، زیرا بشریت به مرحله‌ای از رشد تاریخی خود رسیده كه به عقل و تعقل بیش از عاطفه و احساس بها می‌دهد و شاید همین امر است که علمای دینی مسیحیت و یهودیت را به سوی ارائه تفسیری عقلی از بنیادهای اعتقادی خود سوق داده است، چنانكه در آشتی میان فلسفه یونان با مسیحیت و یهودیت این امر به وضوح دیده می‌شود. اختلاط تمدن‌ها و برخورد فرهنگ‌ها نیز خود به خود عقل‌گرایی را تقویت می‌كند. مشاهده و تجربه عینی در سفرها و آشنایی‌ها و كنجكاوی‌های مردمان برای شناخت یكدیگر و اعتقادات و شیوه زندگی آن‌ها بر اثر تقویت ارتباطات میان اقوام، همه زمینه‌هایی است برای رشد تعقل و عقل‌گرایی. توجه به بلوغ عقلانی بشر در این عصر، که از ویژگی‌های آن تمایل به درک و فهم حقیقت با تكیه بر تصور و استدلال و منطق و انتزاع است و مایل است، هر چیزی را كه جنبه الهامی محض و احساسی دارد، كتمان نماید، به قول اقبال لاهوری نیروهای روانشناختی را به نفع نیروهای عقلانی به تحلیل ببرد، سخت حائز اهمیت است؛ چراکه در خصوصیت وحی آینده نقش اساسی ایفا می‌کند، به‌خصوص كه در این زمان عقل‌گرایی از مرحله كودكی و خامی خود گذشته و به پختگی و شكوفایی خود رسیده است.

مكاتب عقلی و فلسفی یونان، اسكندریه، هند، ایران و چین به مَنَصّه ظهور رسیده و گسترش و رشد خود را یافته‌اند. ادیان و مكاتب عرفانی – فلسفی نیز – از مكتب افلاطون گرفته تا مذهب بودا و مهاویرا و فرقه‌های مسیحیت و مانویت – اوج رشد و شكوفایی خود را پشت سر گذاشته‌اند، چیزی در حدود ده قرن از پیدایش با نفوذترین مكاتب فلسفی جهان، و همین مدت از پیدایش بودیسم و جینیسم و مكتب افلاطون و نو افلاطونیان، به‌عنوان مكاتبی بیشتر عرفانی و مذهبی، و شش قرن از پیدایش مسیحیت، و حدود دو قرن و نیم از ظهور مانی، یعنی مذاهبی كه به وحی و الهام متكی‌اند، گذشته است. در تضاد میان عقل و الهام، استدلال و شهود، منطق و وحی كه در طول ده قرن پیش از بعثت پیامبر اسلام(ص)، مكاتب عقلی و نحله‌ها و مذاهب الهامی فوق نمایندگان آن‌ها به شمار می‌آیند، ظهور اسلام ظهور ادراكی است كه در آن– اگر درست فهم شود– این تضاد از میان رفته است و كامل‌ترین و درست‌ترین و قطعی‌ترین نوع ادراک بشری را از واقعیت به نمایش می‌گذارد.

بعثت پیامبر اسلام(ص) عین گشودن راهی نو و آخرین راه در برابر همه تلاش‌های عقلی و الهامی بشریت كه اکنون به بن بست رسیده با تكیه بر وحی الهی، بوده است؛ وحیی كه تا عقل و منطق كشش داشته باشد، عقلانی نیز هست. وحی قرآن از یک سو ویژگی خالص‌ترین احساسات و الهامات قلبی و باطنی را به نمایش می‌گذارد، و از دیگر سو عقلانی‌ترین مفاهیم و روش‌ها را نمایندگی می‌کند. این دو ویژگی در قرآن به طرز غیر قابل تفکیکی در هم تنیده‌اند و یک واقعیت را تشكیل می‌دهند. واقعیت درست‌ترین، كامل‌ترین و  قطعی‌ترین نوع ادراک بشری را از «واقعیت».

ادامه دارد...

 «کمال‌الدین غراب، نویسنده، پژوهشگر و خادم القرآن»

انتهای پیام
captcha