کد خبر: 4291319
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۳
یادداشت

محرم؛ میقات بازسازی هویت و تعهد

محرم یک «میقات» سالانه برای بازاندیشی و بازسازی هویت دینی و انسانی ماست. این ایام، فرصتی است تا با استفاده از «ابزار تشخیصِ» کربلا، وضعیت خود را بسنجیم. پوشیدن لباس سیاه، شرکت در هیئت و ریختن اشک، یک بیعت نمادین و یک اعلام موضع هویتی است.

عزاداری محرمهر سال با ورود به ماه محرم، جان و جهان ما وارد اتمسفری متفاوت می‌شود و این یک تغییر تقویمی صرف نیست، بلکه یک «احضار تاریخی» است که وجدان‌های بیدار را به بازخوانی عمیق‌ترین و سرنوشت‌سازترین فراز تاریخ اسلام فرا می‌خواند، اما راز این ماندگاری و پویایی چیست؟ در همین خصوص رضا ملازاده یامچی، پژوهشگر دینی، یادداشتی در اختیار ایکنای خراسان‌رضوی قرار داده است که در ادامه می‌خوانیم؛
 
چرا واقعه‌ای که قریب به چهارده قرن از وقوع آن می‌گذرد، نه تنها غبار کهنگی نمی‌پذیرد، بلکه هر سال زنده‌تر و نافذتر از قبل، به مثابه یک «ابرپدیده» فرهنگی، اجتماعی و معنوی، حیات فردی و جمعی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟ پاسخ را باید فراتر از پوسته‌ تراژیک و غم‌بار ماجرا، در لایه‌های عمیق تحلیلی آن جست‌وجو کرد. محرم، بیش از آنکه یک «رویداد» باشد، یک «پروژه»ی انسان‌سازی است که ابعاد آن همچنان در حال کشف شدن است.
 
اولین سطح تحلیل، عبور از نگرش به کربلا به‌عنوان یک «واقعه»ی تاریخی محصور در زمان و مکان و رسیدن به درک آن به مثابه یک «پارادایم» یا الگوی تحلیلی همیشگی است. امام حسین(ع) با علم به نتیجه‌ ظاهری نبرد، آگاهانه دست به کنشگری‌ای زد که هدف آن نه کسب یک پیروزی نظامی، بلکه تأسیس یک «مکتب» بود. ایشان شهادت خود و یارانش را به یک رسانه‌ ابدی برای انتقال پیام حق‌طلبی تبدیل کرد.
 
در تحلیل پدیدارشناسانه عاشورا یک پدیده است که دو وجه دارد: وجه ظاهری (نمود) که همان جنگ، شهادت و اسارت است و وجه باطنی (بود) که حقیقت انتخاب میان عزت و ذلت، تجلی عبودیت محض و تعریف معیار حق و باطل است. رمز ماندگاری محرم در این است که عزاداران و پیروان این مکتب، هر سال با این «بود» و حقیقت ماجرا ارتباط برقرار می‌کنند، نه صرفاً با «نمود» و ظاهر آن و به همین دلیل است که اشک بر حسین(ع) نه از سر استیصال که از سر اتصال به یک حقیقت باشکوه و درک عمق فاجعه‌ رویارویی جهل با علم و ظلمت با نور است.
 
تحلیل عمیق‌تر ما را به این پرسش بنیادین می‌رساند که چگونه جامعه اسلامی، تنها نیم قرن پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به نقطه‌ای رسید که فرزند او را با فجیع‌ترین شکل ممکن به شهادت رساند؟ کربلا، نقطه‌ اوج و بروز خارجی یک بیماری تدریجی بود که جامعه را از درون تهی کرده بود.
 

عوامل انحراف

 
1. دنیاگرایی و تخدیر خواص: نخبگان و بزرگانی که باید حافظان دین می‌بودند، یا فریفته‌ ثروت و قدرت اموی شدند، یا از ترس جان و مقام، سکوت را بر قیام ترجیح دادند و این «بی‌عملی خواص» راه را برای جولان باطل هموار کرد.
 
2. تحریف مفاهیم دینی: مفاهیم کلیدی مانند «اطاعت از اولی‌الامر» توسط دستگاه تبلیغاتی بنی‌امیه به «اطاعت کورکورانه از هر حاکمی ولو فاسق» تحریف شد تا مشروعیتی دروغین برای حکومت یزید ساخته شود. قیام حسین(ع) یک شورش نبود، بلکه بازگرداندن مفاهیم به معنای اصیل قرآنی خود بود.
 
3. جهل و بی‌تفاوتی توده‌ها: توده‌ مردم یا به دلیل تبلیغات مسموم، حقیقت را نمی‌شناختند (جهل)، یا با توجیهاتی نظیر «ما را با سیاست چه کار» و «حفظ امنیت به هر قیمتی»، خود را از معرکه‌ تشخیص حق و باطل کنار کشیدند.
 
قیام حسین(ع) یک شوک‌درمانی و یک «جراحی بزرگ» بر پیکر این جامعه‌ بیمار بود تا مسیر انحرافی را آشکار سازد و معیاری برای تمام تاریخ پس از خود به دست دهد.
 

 دیالکتیک حُرّیت و عبودیت؛ اوج فلسفه حسینی

 
یکی از پیچیده‌ترین و زیباترین لایه‌های تحلیلی عاشورا، حل شگفت‌انگیز دوگانه‌ی «آزادگی (حُرّیت)» و «بندگی (عبودیت)» است. در نگاه اول، این دو متضاد به نظر می‌رسند، اما امام حسین(ع) در عمل نشان داد که این دو، دو روی یک سکه‌اند.
 
تحلیل دیالکتیکی: اوج بندگی و تسلیم محض او در برابر امر الهی (رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک)، دقیقاً همان چیزی بود که او را از بند هر چیز دیگری آزاد می‌کرد. عبودیت در برابر خدا، به او حریتی بخشید که بتواند در برابر بزرگترین قدرت ظاهری زمان خود بایستد و «نه» بگوید، او آزاد بود، چون تنها عبد خدا بود و از بندگی نفس، بندگی قدرت و بندگی افکار عمومی منحرف، رها بود. این پیام عاشوراست: راه رسیدن به آزادگی حقیقی، از کوچه‌ بندگی خالصانه خداوند می‌گذرد و هیهات منا الذلة، ترجمان عملی همین فلسفه‌ عمیق است.
 
با این تحلیل‌ها، کارکرد محرم در دنیای امروز روشن‌تر می‌شود، محرم یک «میقات» سالانه برای بازاندیشی و بازسازی هویت دینی و انسانی ماست. این ایام، فرصتی است تا با استفاده از «ابزار تشخیصِ» کربلا، وضعیت خود را بسنجیم، عزاداری و شعائر حسینی، مقدمه و بستری برای رسیدن به این «شعور» است. پوشیدن لباس سیاه، شرکت در هیئت و ریختن اشک، یک بیعت نمادین و یک اعلام موضع هویتی است، اما این نمادها زمانی به اوج کارآمدی خود می‌رسند که به یک تعهد عملی در زندگی روزمره منجر شوند: تعهد به حق‌گویی، تعهد به عدالت‌خواهی، تعهد به مبارزه با ظلم در هر شکل آن (از ظلم به نفس تا ظلم اجتماعی)، و تعهد به انتخاب همیشگی جبهه‌ حسینی در دوراهی‌های زندگی.
 
بنابراین، محرم یک داستان برای گریستن نیست، بلکه یک «دکترین» برای زیستن است، یک مکتب تحلیلی است که به ما می‌آموزد چگونه پدیده‌ها را ریشه‌یابی کنیم، انحرافات اجتماعی را بشناسیم، به درکی عمیق از فلسفه حیات طیبه برسیم و در نهایت، از یک «عزادار» منفعل، به یک «رهرو» فعال در مسیر حسینی تبدیل شویم. صدای تپش طبل‌ها در این ماه، یادآور ضربان قلب حقیقتی است که هرگز نمی‌میرد و این ما هستیم که باید هر سال، نبض اندیشه و عمل خود را با آن هماهنگ سازیم.
 
 

 

انتهای پیام
captcha