مطالعه رفتار و گفتار امام حسین(ع) در قیام کربلا نمایانگر آموزههایی است که تداعیکننده روابط اجتماعی خاصی است. دقت در این آموزهها، بیانگر منظومهای از مفاهیم است که نظام معنایی حاکم بر رفتار اجتماعی و گفتار امام حسین(ع) را تشکیل میدهد. هدف اساسی نوشتار مختصر حاضر، راهیافتن به نظام معنایی حاکم بر روابط اجتماعی امام(ع) در قیام کربلا است.
با مطالعه رفتار و گفتار امام حسین(ع) میتوان به منطق درونی این رفتار، گفتار و در نتیجه نظام معنایی آن راه یافت. با فهم این نظام معنایی میتوان به فهم درستی از روابط اجتماعی بازتاب یافته در رفتار و گفتار امام دست یافت. فهم این نظام معنایی در گرو استخراج مفاهیم مکنون در رفتار اجتماعی و گفتار امام حسین(ع) از یک سو و قرار دادن این مفاهیم در منظومه معنایی از سوی دیگر است.
حرکت امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا و اقدامات و فعالیتهای وی در این مسیر تا شهادت در برگیرنده روابط اجتماعی خاصی است. مهمترین مفهومی که بر این حرکت سایه افکنده بود و تولیدکننده معنای روابط اجتماعی در آن به حساب میآید، مفهوم عبودیت و خدامحوری است. امام در تمامی این روابط و در دقایق مهم آن، حرکت خود را در مسیر بندگی خداوند معرفی کرده، هدف اصلی خود را تحقق اراده الهی میداند.
در آغاز حرکت و به هنگام خروج از مدینه که مسیر اصلی را انتخاب کرده بود، در پاسخ به یکی از یارانش که راه و مسیر فرعی را پیشنهاد داده بود، میفرماید: «لا والله لا افارقه حتی یقضی الله ما هو قاض؛ نه به خدا سوگند این مسیر را رها نمیکنم تا خداوند خواسته و اراده خود تحقق بخشد.»
در این سخنان که بیانگر نوعی رابطه امام(ع) با یکی از یارانش است، به آشکارا باور وی به عبودیت و بندگی خداوند نمایان است. در این سخنان امام حرکت خود را در راستای تحقق اراده الهی معرفی میکند و در دیگر سخنان خود در مقاطع دیگری از این حرکت نیز بر آن تأکید میکند.
در دومین مرحله از حرکت خود یعنی حرکت از مکه، در ملاقات با فرزدق که وی نگرش مردم عراق را نسبت به امام نامطلوب توصیف کرد، میفرماید: «صدقت لله الامر و... ان نزل القضاء بما نحب و نرضی نحمد الله علی نعمائه... و ان حال القضاء دون الرجاء فلم یتعد من کان الحق نیته و... ؛ راست گفتی. امر و تقدیر دست خداست... اگر پیش آمدها مطابق میل ما باشد، خداوند را در برابر نعمتهایش شکر میگوییم ... و اگر پیش آمدها برخلاف خواسته ما باشد، کسی که نیتش، حق است از مسیر حق تجاوز نمیکند... .»
این سخنان را نیز امام(ع) در رابطهاش با فرزدق، خدامحوری حرکت خود به صراحت بیان میکند. حرکت امام براساس این باور مهم شکل گرفته است که «لله الامر». این باور در مرحله سوم حرکت اجتماعی امام یعنی در کربلا نیز بارها در سخنان و رفتار وی نمایان شده است.
در شب عاشورا پس از آنکه امام(ع) در جمع یارانش سخنانی بر زبان آورد که بیانگر خبر اعلام شهادت بود، حضرت زینب(س)، نزد وی آمده و اظهار نگرانی کرد. امام(ع) خواهرش را تسلی داده، در سخنانی میفرماید: «... یا اختی تعزی بعزاء الله و اعلمی ان اهل الارض یموتون و اهل السماء لایبقون و ان کل شی هالک الا وجه الله الذی خلق الارض بقدرته و... خواهرم به عزای الهی عزاداری نما و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و جز خداوند همه موجودات از بین میروند و... .»
بیان این عقیده بنیادین از سوی امام(ع) به خوبی جایگاه خداوند در حرکت اجتماعی وی را نشان میدهد. در صبح عاشورا نیز به هنگام رویارویی با لشکریان دشمن این باور عمیق خود را در قالب دعا بیان میکند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شده وانت لی فی کل امر نزل بی ثقه و عده... ؛ خدایا تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیش آمد ناگوار مایه امید من هستی و در هر حادثهای سلاح و ملجا من...»
این باور از چنان تأثیر مهمی برخوردار بود که امام در روز عاشورا در برخورد اجتماعی خود با نیروهای دشمن در موارد متعددی به صراحت مطرح میکند. «انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها...؛ من بر پروردگارم و پروردگار شما توکل میکنم که اختیار هر جنبدهای در دست اوست...» بیان این باور چنان قدرت و توانی در روابط امام با دشمنانش میدهد که میتواند مصیبتها را تحمل کند و حرکت اجتماعی خود را با قاطعیت ادامه دهد.
پس از شهادت حضرت علیاصغر(ع)، در مقابل دشمنان محکم ایستاده، خون گلوی علی اصغر را به آسمان پاشیده، میفرماید: «... هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ این مصیبتها بر من آسان است، زیرا خداوند شاهد آن است.»
امام حسین(ع) با توجه به اصل خدامحوری در حرکت اجتماعی حضرت سیدالشهدا(ع) که مهمترین مفهوم در نظام معنایی این حرکت بود، همواره در روابط و برخوردهای اجتماعی با یاران و حتی دشمنانش تلاش میکند، آگاهی لازم را نسبت به هدف اصلی حرکتش ابراز کند. امام(ع) برای حرکت خود رسالتی الهی دارد و از اینرو، در فرصتهای متعددی مخاطبانش را نسبت به این رسالت آگاه میسازد. این تلاش ارزنده امام(ع) آنقدر زیاد بوده است که هیچ کدام از یاران و دشمنانش نسبت به رسالت و هدف وی ناآگاه باقی نماندند.
پس از حرکت از مکه به برادرش محمد حنفیه و دیگر افراد بنیهاشم در نامهای مینویسد: «... اما بعد فان من لحق بی استشهد و من تخلف لم یدرک الفتح؛.... اما بعد هرکس به من ملحق شود به شهادت میرسد و هرکس خودداری کند به پیروزی دست نخواهد یافت.»
در این نامه اولاً امام(ع) با صراحت سرنوشت یاران خود را بیان میکند، ثانیاً با اشاره به مفهوم شهادت و فلاح آگاهی لازم را برای انتخاب صحیح در اختیار بنیهاشم قرار میدهد. در جایی دیگر نیز خطاب به یارانش میفرماید: «... فما الموت الا قنطره تعبر بکم عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعه والنعم الدائمه؛ ...مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشتهای وسیع و نعمتهای همیشگی میرساند.»
آگاهیبخشی امام(ع) تنها نسبت به یارانش نبوده، بلکه در برخوردهای وی با دشمنانش نیز قابل مشاهده است. در یکی از سخنرانیهایش قبل از آغاز نبرد، میفرماید: «ایها الناس انسبونی من انا ثم ارجعوا الی انفسکم و عاتبوها و انظروا هل یحل لکم قتلی وانتهاک حرمتی؟. ... فان صدقتمونی بما اقول وهوالحق... وان کذبتمونی فان فیکم من ان سئلتموه عن ذلک اخبرکم.... ؛ ای مردم بگوئید من چه کسی هستم سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و در هم شکستن حریم من برای شما جایز است؟... اگر مرا در گفتارم تصدیق بکنید اینها حقایق است... و اگر مرا تکذیب میکنید در بین شما کسانی هستند که میتوانید از آنها سؤال کنید ... .»
امام(ع) با چنین آگاهیبخشی به دشمنانش پاسخ محکمی به کسانی میدهد که وی را منحرف از مسیر اسلام و پیامبر(ص) اعلام میکردند. امام(ع) با نام بردن افرادی چون جابر بن عبدالله انصاری و زید بن ارقم و انس بن مالک از صحابه پیامبر(ص)، راه برای رسیدن به حقیقت را میگشاید و هرگونه عذر و بهانه را برای دشمنانش نسبت به عدم آگاهی منتفی میسازد.
از دیگر مفاهیم معنابخش روابط و حرکت اجتماعی امام حسین(ع) مفهوم خیرخواهی است. امام(ع) از آنجا که حرکتی خدامحور داشته، آگاهیهای لازم به مخاطبان خود در اینباره بخشیده است، در مقاطع گوناگون اصل خیرخواهی را نیز در این حرکت نمایان ساخته است. امام(ع) به موجب این اصل هم به خیرخواهی دیگران نسبت به خود توجه کرده و هم خود نیز خیرخواه دیگران بوده است. نسبت به مورد نخست میتوان به عکسالعمل وی در برابر محمد حنفیه اشاره کرد. به هنگام حرکت از مدینه، محمد حنفیه خدمت امام(ع) آمده پیشنهاد حرکت از شهری به شهر دیگر برای در امان ماندن از خطرات فراروی امام(ع) به دلیل امتناع از بیعت میدهد. امام(ع) در برخورد با این رفتار برادر خود میفرماید: یا اخی جزاک الله خیرا لقد نصحت و اشرت بالصواب وانا عازم علی الخروج الی مکه... ؛ برادرم، خدا جزای خیر دهد تو را که خیرخواهی نمودی و به نظر صلاح خود اشاره کردی اما من عازم مکه هستم ... .» در این فراز اگرچه امام(ع) به دلایلی با پیشنهاد محمد حنفیه مخالفت میکند، اما خیرخواهی او را میستاید و بدین ترتیب، در رفتار اجتماعی خود خیرخواهی را نمایان میسازد.
امام(ع) در حرکت اجتماعی خود آگاهیبخشی را به نحو کامل انجام داده، وظیفه خیرخواهی را تحقق بخشیده، اما در نهایت به نظر دیگران احترام گذارده، شرایط انتخاب آزادانه را برای آنان فراهم میسازد. احترام به نظر دیگران، آزادی را بهعنوان یکی از مفاهیم مهم در نظام معنایی روابط اجتماعی امام(ع) وارد میسازد.
امام حسین(ع) نخستینبار در حرکت خود، پس از شنیدن خبر شهادت مسلم، از حق انتخاب آزادانه یاران خود سخن به میان میآورد. امام(ع) از طریق نامه از این ماجرا با خبر گردیده، در میان یارانش قرار گرفته، میفرماید: «اما بعد فانه قد اتانا خبر فظیع قتل مسلم بن عقیل وهانی بن عروه و عبدالله بن یقطر وقد خزلتنا شیعتنا فمن احب منکم الانصراف فلینصرف لیس علیه منا ذمام؛ اما بعد خبر بسیار تأثرانگیزی به ما رسیده است که کشتهشدن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر است و شیعیان ما دیگر ما را یاری نمیکنند، پس هریک از شما که دوست دارد بازگردد، میتواند بازگردد و از طرف ما بر گردنش عهد و حقی نیست.
حرکت امام حسین(ع) نمایانگر جلوههایی پرمعنا از محبت و مهرورزی بهعنوان یکی از مفاهیم مکنون در نظام معنایی روابط اجتماعی وی است. امام(ع) که براساس آنچه گذشت، در کنار آگاهیبخشی و خیرخواهی در راستای تکلیف الهیاش، شرایط انتخاب آزادانه یارانش را فراهم کرد، با یارانش در نهایت احترام و ادب برخورد میکند. از برخورد امام(ع) با یارانش به بهترین نحو میتوان ضرورت محبت و مهرورزی در روابط اجتماعی را استخراج کرد.
در روابط اجتماعی امام حسین(ع) اگر چه عطوفت، محبت و مهرورزی بهعنوان یکی از عناصر معنابخش این روابط از اهمیت بسیاری برخوردار است، در کنار آن امام(ع) توجه بسیاری به حفظ عزت و کرامت خود و یارانش دارد. امام(ع) تلاش میکند، همواره در روابط خود با دیگران، از عزت خود و یارانش مراقبت کند. از اینرو، چنانچه از وی در برخی مواضع قاطعیت فراوانی مشاهده میشود و هیچگونه نرمشی به چشم نمیخورد، نه به دلیل عدم توجه به اصل محبتورزی بلکه به دلیل رعایت اصل عزتمندی در روابط اجتماعی است.
همه رفتارهای امام(ع) را در حرکت اجتماعی وی میتوان بر مبنای عزتمندی تفسیر کرد. به همین دلیل، حضرت از مدینه حرکت میکند و به مکه میآید؛ بعد از مدتی از مکه راه میافتد و به سمت کوفه میرود؛ با سپاه حر مواجه شده و مسیرش به کربلا میرسد و در آخر هم که در کربلا با آن وضع به شهادت میرسد. شما در تمام این سیر، حتی در یک جا نمیبینید که امام حسین(ع) اظهار شکست کرده باشد.
یکی دیگر از عناصر معنابخش به رفتار اجتماعی امام حسین(ع)، عنصر ضرورت رعایت عهد و پیمانهای اجتماعی است. امام(ع) اگرچه به کرات از عزم قاطعانه خود برای مقابله و جنگیدن با لشکریان دشمن تا مرز شهادت سخن میگوید، اما این عزم پس از آن است که کوفیان عهد خود با امام(ع) را نقض کردند. به دیگر سخن، اصولی چون خدامحوری، عزتمندی و قاطعیت در رفتار و گفتار میتوانند بخش بسیاری از رفتار اجتماعی امام(ع) را تبیین کنند، اما فهم چرایی برخی از رفتارهای وی نیازمند توجه به اصول دیگری است که یکی از مهمترین آنها اصل رعایت عهد و پیمانهای اجتماعی است. این اصل نیز از رفتارهای امام(ع) در مواضع متعددی قابل استخراج است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
امام(ع) تا شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و یارانش در کوفه و مشخص شدن پیمانشکنی کوفیان، حرکت خود را به سوی کوفه ادامه میدهد، چراکه رعایت پیمان اجتماعی برای امام(ع) یک اصل مهم است. اما پس از وقوع این حادثه ناگوار، امام(ع) اگرچه مسیر خود را تغییر میدهد، اما در مواضعی لشکریان دشمن را بهخاطر این پیمانشکنی مورد ملامت قرار میدهد. بهعنوان نمونه، در منزلگاه بَیضَه در مسیر مکه تا کربلا، در سخنانی خطاب به لشکریان حر، ضمن بیان مجدد انگیزه حرکت خود در جامعه آن روز، میفرماید: «... و قد اتتنی کتبکم و قدمت علی رسلکم ببیعتکم انکم لا تسلمونی ولا تخذلونی فان اتممتم علی بیعتکم تصیبوا رشدکم ... وان لم تفعلوا ونقضتم عهدکم وخلفتم بیعتی من اعناقکم ما هی لکم بنکر لقد فعلتموها ...؛ نامههای شما به من رسید و پیامرسانان شما پیام بیعت شما را به من رساندند مبنی بر اینکه شما مرا ترک نکرده و دست از یاری من برنمیدارید. پس اگر بر بیعت خود با من وفادار هستید به سعادت دست مییابید و اگر اینکار نکردید و پیمانتان را شکستید، این نیز عمل بیسابقهای نیست ... .»
بار دیگر امام(ع) در برخورد با برخی از افراد همچون طرماح عدی که با گزارش بیوفایی کوفیان به امام(ع) پیشنهاد تغییر مسیر به سوی قبیله خود را میدهد، به پیمان با مردم کوفه اینگونه اشاره میکند: «ان بیننا وبین القوم عهدا و میثاقا ولسنا نقدر علی الانصراف حتی تتصرف بنا وبهم الامور فی العافیه؛ ... در میان ما و این قوم (مردم کوفه) عهد و پیمانی وجود دارد و در اثر این پیمان امکان بازگشت برای ما نیست تا ببینیم عاقبت کار به کجا میانجامد.
در این فقرات، امام(ع) ضمن اشاره به عهد و پیمان با کوفیان، به اهمیت این پیمان اشاره کرده، برعزم خود برای رعایت آن تأکید مینماید. امام(ع) در مواضع دیگری از جمله در سخنرانیهای روز عاشورا نیز به این امر اشاره کرده است.
منبع: hawzah.net
انتهای پیام