عَمرو بن قَرَظَة بن کعب خزرجی انصاری کوفی از شهدای کربلا، پدر او از اصحاب پیامبر(ص) و امام علی(ع) و برادر عمرو در روز عاشورا در سپاه عمر سعد بود.
پدر او قرظة بن کعب از اصحاب پیامبر(ص) و از راویان حدیث بود که در جنگ احد و جنگهای پس از آن شرکت داشت، در زمان خلافت امام علی(ع) به امارت کوفه گماشته شد و در جنگهای آن حضرت نیز حضور مییافت. او در روز ششم محرمالحرام به امام حسین(ع) پیوست و در شمار یاران آن حضرت قرار گرفت، عمرو حامل پیام امام به ابن سعد مبنی بر ملاقات با وی در مکانی بین دو لشکر بود.
طبری نوشته است که عمرو بن قرظه، روز عاشورا به میدان رفت و این رجز را خواند: قَدْ عَلِمَتْ کتیبَةُ الانْصاری • انّی سَاحْمی حَوْزَةَ الذَّماری ضَرْبَ غُلامٍ غَیرَ نَکسٍ شاری • دُونَ حُسَینٍ مُهْجَتی وَداری: سپاه انصار باور دارند که من از شرف و ناموسم و از قلمرو پیمانم حمایت میکنم، ضربهام ضربه جوانی است که ضعیف و ناتوان نیست و بدون سستی، خانه و جانم را فدای حسین(ع) میکنم.
چند روز قبل از عاشورا، امام حسین(ع) توسط عمرو بن قرظه به عمر سعد پیغام داد تا شبانه با یکدیگر دیدار کنند. در کتاب لهوف آمده است که عمرو در روز عاشورا از امام حسین(ع) اجازه جنگ گرفت و به میدان رفت و نیز نقل شده است که هر تیری به سوی امام پرتاب میشد او خود را سپر قرار میداد تا به امام گزندی نرسد.
وی پیش از جان دادن به امام گفت: آیا به عهد خود وفا کردم؟ امام فرمود: آری، تو در بهشت پیش روی من هستی، سلام مرا به رسول خدا برسان. در زیارت الشهداء زیارت ناحیه مقدسه غیرمشهور نام او آمده است: «َالسَّلَامُ عَلَی عَمْرِو بْنِ قَرَظَةَ الْأَنْصَارِی»
عمرو برادری به نام علی یا زبیر داشت که در سپاه عمر سعد بود. وقتی عمرو به شهادت رسید، او خطاب به امام حسین(ع) گفت:ای دروغگو! برادرم را گمراه کردی و فریب دادی تا او را کشتی! امام پاسخ داد: خدا برادرت را گمراه نساخت، بلکه او را هدایت و تو را گمراه کرد. او گفت: خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم! پس به سوی امام حمله کرد، نافع بن هلال با نیزه ضربهای بر او زد و او زخمی بر زمین افتاد و اطرافیانش او را از میدان بیرون بردند.
انتهای پیام